راهپیمایی اربعین جلوه «ما رأیت الا جمیلا» است
خبرگزاری میزان - هرچه میگذرد این جمله زینب کبری(س) «ما رایت الا جمیلا» روز به روز جلوهاش بیشتر میشود. سال گذشته با یک بودایی در پیادهروی اربعین مصاحبه کردند. او میگفت: امام حسین(ع) نه برای اسلام است نه دیگر ادیان، بلکه برای انسانیت است.
خبرگزاری میزان -
به ، آیتالله روحالله قرهی مدیر حوزه علمیه امام مهدی (عج) حکیمیه تهران در تازهترین جلسه خود به بررسی عوامل ایجاد واقعه عاشورا پرداخت که مشروح آن در ادامه میآید:
جهل؛ عامل دورافتادگی فکری و فرهنگی
پروردگار الهی انبیاء عظام، هادیان الهی و در رأس آنها حضرات معصومین(علیهم صلوات المصلّین) را فرستادند که انسان در این دنیا به جهل گرفتار نشود، که اگر انسان گرفتار جهل شد مقام انسانیت و بندگی خدا، فراموش و دچار عقبافتادگی از حقیقت انسانی میشود، که به تعبیر امروزیها عقب افتادگی فکری، ذهنی و فرهنگی تبیین میشود.
لذا اولین آیات الهی در باب علم است؛ «اِقرا باسمِ ربِّکَ الَّذی خلق خَلَقَ الاِنسانَ مِن عَلَق اِقرا و ربُّکَ اِلاِکرام اَلّذی عَلَّمَ بالقَلَم عَلَّمَ الاِنسانَ ما لَم یَعلَم»[1]. هنگامی هم که پروردگار عالم انسان را به ملائکه معرفی کرد و او را افضل مخلوقات دانست، فرمود «وَعَلَّمَ آدَمَ الأَسْمَاء کُلَّهَا ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلاَئِکَةِ ...»[2]. درباره صدق هم فرمود: صادقین، عالمین حقیقیند.
در آیات و روایات در باب جهل هشدار داده شده و خداوند خودش را علیم حکیم تبیین میکند. لذا اسّ و اساس بعثت، مبارزه با جهل است و این جهل، انسان را در زشتیها و پلشتیها و دور از انسانیّت قرار میدهد.
نسخه پیشرفته جهل؛ جهل در پوشش علم!
یکی از معانی « بعثت لاتمم مکارم الاخلاق»، عندالاولیاء، «بعثت لاتمّم العقل و العلم و ان المکارم مخالفة للجهل» است. شیطان و ایادیش هم که «مِن الجنة و النّاس» هستند - عرض کردیم: برای گمراهی ما، شیاطین از انسانهایی هستند که تحت سیطرهی ابلیس میباشند، همانطور که در بحث هدایت، خداوند از انسان کامل بهره برده است؛ «هوالذی بعث فی الامیین رسولا منهم..»[3] - تسلّط آنها بر انسان بر اساس جهل است.
ادیان الهی با جهل مبارزه میکنند و اتّفاقا شیاطین از جهل بهرهبرداری میکنند. منتها نکته بسیار مهم عند الاولیاء این است: گاهی این جهل را رنگ و لعاب سوادی و علمی میدهند! در تفسیر اشاره شد وقتی به منافقین میگویند ایمان بیاورید، میگویند: ایمان ما ایمان جاهلی و سفیهانه نیست؛ یعنی میگویند: ما عالم و عاقلیم! «وَإِذَا قِیلَ لَهُمْ آمِنُواْ کَمَا آمَنَ النَّاسُ قَالُواْ أَنُؤْمِنُ کَمَا آمَنَ السُّفَهَاء أَلا إِنَّهُمْ هُمُ السُّفَهَاء وَلَـکِن لاَّ یَعْلَمُونَ»[4] ، گرچه خداوند میفرماید: اینها خودشان سفیهند و نمیدانند و علم ندارند؛ یعنی لفظ علم را میآورد.
جهل ثانویه؛ بی عقلی باوجود علم ظاهری
چرا این مقدمه را عرض کردیم؟ ادامهی بحث تاریخ اسلام و علّت اینکه کار کربلا به اینجا رسید چیست؟ یک دلیل، این است که از جهل اوّلیه که همان سواد است استفاده میکنند، مرحلهی دوم از جهل ثانویه استفاده میکنند؛ داشتن علم ظاهری، امّا تأمّل نکردن و نداشتن عقل است.
در اصول کافی جلد اوّل در کتاب عقل و جهل، جهل دو حالت دارد؛ یا در مقابل علم است یا عقل. در مقابل علم؛ دو حالت دارد: گاهی حقیقت العلم است، «الْعِلْمُ نُورٌ یَقْذِفُهُ اللَّهُ فِی قَلْبِ مَنْ یَشَاءُ»[5]، گاهی علم سوادی است؛ یعنی آموزههایی که بشر بر اساس حروف الفبا بیان میکند و این، علم کلّی است که عنوانش علم است و حقیقتش سوده؛ یعنی سیاهیهاست که گاهی اگر با علم حقیقی نباشد، مضاعف میشود، امّا این مضاعف شدن، انسان را به جهل هدایت میکند؛ یعنی جهل در مقابل عقل.
مدّعی علم؛ آگاهانه منکر حقّ است!
مرحوم سهروردی(اعلی اللّه مقامه الشّریف)، فیلسوف عظیمالشّأن نکته عالی را بیان میکند، میفرماید: گاهی جاهل عقلیه که از علم ظاهر برخوردار است که در مقابل جهل علمیّه است، چیزی را میداند، گاهی متوجه هم هست، امّا از آنجا که احساس أنانیت و انا رجل و منیت در او هست، انکار حقّ میکند، هرچند که حق بر او جلوه داده شود. این جهل عقلیه است.
حسب تحقیق بنده، چیزی را که یک وجه، باشد و طرف مقابل آن، وجهین باشد، ندیدم. در باب عرفان، نوادری هست ولی آنچه در عموم باشد همین جهل است که در مقابلش علم و عقل است، منتها معلوم است که جهل علمی و جهل عقلی باید تفاوت پیدا کند. امّا اصلش یکی است و آن هم جهل است.
لذا اینها مقدمه است که بگوییم: چه شد با این آیات و نکات علمی، مسلمانان به جهل، روی آوردند؟ دو جمله معروف وجود دارد که یکی متعلّق به جرج جرداق مسیحی است که سال گذشته غریق رحمت الهی شد و به اعتقاد بنده، به مذهب حقّه تشیع بود و کتاب بسیار عالی هم درباره حضرت امام صادق(صلوات اللّه و سلامه علیه) نوشته بود و بنده هم ایشان را در لبنان دیده بودم، معلوم بود اهل درک و فهم و حق شناس بود، ایشان یک جمله دارد، (البته حضرات را با نام کوچک آورده ولی ما با اکرام یاد میکنیم) میگوید: ابا عبدالله الحسین(صلوات اللّه و سلامه علیه) کشتهی جهل است همانگونه که پدرش امیرالمؤمنین(صلوات اللّه و سلامه علیه) خانهنشین و کشتهی جهل است.
راهپیمایی اربعین جلوه «ما رأیت الّا جمیلا»ست
هرچه میگذرد این جمله زینب کبری(صلوات اللّه و سلامه علیها) «ما رایت الا جمیلا» روز به روز جلوهاش بیشتر میشود. سال گذشته با یک بودایی، در راهپیمایی اربعین مصاحبه کردند که شما بودایی هستید، با مسلمانان مخالفید و آنها را در نپال و جاهای دیگر میکشید و مساجد را تخریب میکنید، شما چطور آمدید؟ میگوید: امام حسین(صلوات اللّه و سلامه علیه) نه مال شیعه است، نه اسلام، نه مسیحیت، نه یهود و نه ادیان دیگر، بلکه امام حسین(صلوات الله و سلامه علیه) برای انسانیِّت است. این مطلب را یک بودایی بیان میکند که با او مصاحبه کردند و شبکه سه هم آن را پخش کرد. آنچه خیلی عجیب است این است که امسال این بوداییها آمدهاند و موکب زدهاند!
" ما رایت الا جمیلا" هیچ ندیدم جز زیبایی! این چه بوده که حضرت زینب(صلوات اللّه و سلامه علیها) بیان کرده است؟! خون دیدن که زیبایی ندارد، کشته شدن برادرانش، آن مصائبی که حضرت امّ المصایب دید و پیر شد، به اسارت رفتن اهلبیت، معجر کشیدن و ... اینها همه زیبایی است؟! یک نمونه از آن زیباییها همین است.
حقّ، خودش را جلوه میدهد، این همه دنیا دارد تلاش میکند، چقدر سایت و شبکه، چقدر وهابیّت ملعون کار میکند، در همین ایران خودمان در جاهای دیگر، امّا سیل اربعین میآید، همهی تلاشهای آنها را از بین میبرد. در لفافه میگویم، میدانید علتالعلل اینکه حضرت امام خامنهای(ادام اللّه ظلّه الوارف) بخصوص این دو ساله، اصرار دارند که اربعین اینطور باشد، این است که دستور به ایشان است.
بزرگترین راهپیمایی جهان انسانیت است نه جهان اسلام، چنین چیزی نداریم، در مکّه یکی دو میلیون نفر، آنهم دیدید که چطور شد؟ امّا حالا اربعین را ببینید، بیست میلیون، سی میلیون، غوغایی است.
این مودّت، این محبّت، این عشقورزی از کجا میآید؟ دیگر آنجا هیچ کسی خودش نیست، آنجا همه حسینیند، این صحت، این سلامت، این رفتن، این آمدن، اصلاً اربعین مرزها را برداشته است، آنهم کجا؟ عراقی که داعش در آن است.
" و ما رایت الا جمیلا " جدّاً جای تأمّل دارد، چه خبراست؟ کیست؟ موضوع چیست؟ حرکت چیست؟ یکی ازخصایص خون اباعبدالله(صلوات اللّه و سلامه علیه) این است که جهل بَرکَن است و بعد از آن عزاداری اباعبدالله(صلوات اللّه و سلامه علیه) هم همین است جهل بَرکَن است. امیرالمؤمنین علی ابن ابیطالب(صلوات اللّه و سلامه علیها) میفرمایند: «اعظم المصایب الجهل» بزرگترین مصیبتها جهل است؛ یعنی بزرگ داریم، بزرگتر داریم و بزرگترین هم داریم.
در جمله دیگری امیرالمؤمنین(صلوات اللّه و سلامه علیها) فرمود: «لایزکو مع الجهل مذهب» هیچ مذهب و آیینی با جهل، رشد نمیکند و این خیلی عجیب است. به جرج جرداق مسیحی، که در حقیقت حق یافته بود، بیان کرده بودند: چرا اینقدر به امیرالمؤمنین و نهج البلاغه علاقه داشتید و آن کتاب "صوت العدالت الانسانیه" را نوشتید؟ ایشان در جواب آن نگارندهی مصری جواب داده بود: کلامها و صحبتهای او را در هیچ جای دیگر ندیدم. گاهی کلمات و جملات کوچکند، ولی پر از معناست.
امیرالمؤمنین؛ معیار حق شناسی و مرز بین عقل و جهل
امیرالمومنین(صلوات اللّه و سلامه علیه) مخالف جهل است. پیامبر مخالف جهل است، ببینید ابراهیم فرزند پیامبر(صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) از دنیا میرود و خورشید گرفتگی میشود، مردم میگویند: به خاطر فرزند پیامبر است! مردم، با اذان بی موقع بلال، به مسجد میآیند. پیامبر میفرمایند: این را نگویید، این یکی از مطالب طبیعی خداست. این حرفهای جاهلانه را نزنید.
مولیالموالی با جهل مخالف است، با نامردی مخالف است، حتّی در قضیهی حکمیت حضرت فرمودند: من از اول به شما گفتم که قرآنهای روی نیزه را بزنید. امثال ابنکعب گفتند: ببینید خود را از قرآن برتر می بیند - البته قرآنهای آن موقع به شکل امروزی نبود و آیات بر روی پوست حیوان نوشته میشد و یک برگ بر نیزه زده شده بود -. مولا فرمودند: من گفتم: بر اساس قرآن حکم شود که نشد، من گفتم: نمایندهی من ابن عباس باشد، شما قبول نکردید، گفتید: فامیل بازی است.
بحث، همان است که جامعه باید امّت باشد و امام داشته باشد که گوش بفرمان باشند، ابوموسی اشعری هم که اثبات شد، یهودیزاده بوده و از جهل مردم استفاده کرد و خود را شبیه یک قدیس اسلامی درآورد، نه اینکه خشک مقدس و خنگ بوده و این خطرناک بوده است.
برای همین امیر المومنین(صلوات اللّه و سلامه علیه) می فرماید: "اعرف الحق تعرف اهله" حق را بشناس و مردم را با آن مقایسه کن. افراد، حق نیستند، حقّ، حقّ است، اگر دیدید، افراد، آن حالات حقّ را دارند، حقّند، باطل را بشناسید، اهل باطل را خواهید شناخت. این کد بزرگ و اساسی معرفت شناسی در کلام امیر المومنین است.
کسانی که خصایص حقّ را که در قرآن و کلام پیامبر و روایات آمده، داشتند حق هستند . شاخصه های حق را باید شناخت و افراد را با آن مقایسه کرد. در این حالت دچارگمراهی و جهل نمیشوید. در بلندیها و پستیهای تاریخ بشریت گمراه نمیشوید. این خیلی مهم است. اگر کسی با این دید حق شناس باشد مثل جرج جرداق مسیحی حق طلب و عاقبت به خیر می شود.
تطابق نظریه چهارم دانشمند روسیه با مبانی اسلام
جهل، خیلی جاها گمراهی دارد. الکساندر پروفسور بزرگ روسیه که کتاب نظریه چهارم را نوشته است و اثر عجیبی بر پوتین و دیگران گذاشته است آورده است که سه قطب کمونیسم، کاپیتالیسم و سوسیالیسم به حاشیه رفتهاند و نظریه چهارمی ارائه داده است. کتاب او مورد استقبال قرار گرفت و آمریکاییها او را خطرناکترین فرد روی زمین دانستهاند، این نظریهی چهارم با مبانی اسلامی خیلی هم مطابقت دارد او میگوید: در زمان کنونی علمای ایران، باید نامهی حضرت امام(رضوان اللّه تعالی علیه) به گورباچف را نگاه کرده و دوباره به پوتین بدهند او در مصاحبه با نادر طالب زاده این را گفته و بنده مصاحبه را دیدم .
وی در این کتاب گفته برای حق طلبی باید از هوای نفس و تعصّبات بیجا گذشت. وی میگوید: پدر من از سرشناسان کمونیسم بود و من خودم در قسمتی از کا.گ.ب که پرونده ها بود مشغول بودم و همانجا فهمیدم که حق چیز دیگری است و باید پا بر هوای نفس گذاشت تا حقبین باشیم.
لذا امیرالمومنین(صلوات اللّه و سلامه علیه) وقتی با ابو موسی اشعری موافقت کرد و حکمیت را پذیرفت، جرج جرداق مسیحی همین را نشانهی مردانگی امیرالمومنین(صلوات اللّه و سلامه علیه) میداند. امیرالمومنین(صلوات اللّه و سلامه علیه) همهی خدعه ها را به سپاهیان گفت و همانها که او را مجبور به پذیرفتن حکمیت کردند، بعد جزء خوارج شدند و همان ابوموسی اشعری امام را از حکومت خلع کرد، ولی عمرو عاص امام را که خلع کرد معاویه را به حکومت منصوب کرد، همانجا مردم اعتراض کردند و گفتند: این نیرنگ است، البته واقعا هم نیرنگ بود، امّا امام فرمودند: که من نامردی اینها را گفته بودم ولی الان حکمیّت را همه قبول کردهاند و من مرد هستم و نامرد نیستم.
گسترش داعش؛ نتیجه جهل مردم و عدم تبلیغات اسلام ناب
مذهب با جهل رشد نمیکند و یکی از نکاتی که خود این داعش، امروز، برای اسلام ناب محمدی داشته، این است که اینها گروهی جاهل و نفهمند که برای لجن مال کردن اسلام، درست شدهاند.
دست یهود، پشت این ماجراست و شکّی هم در آن نیست و در جای دیگری آن را توضیح داده و خواهیم داد، و چون از جهل افراد استفاده میکنند در مسیحیّت هم معلوم است، بویی از مسیح نبردهاند و نصارایی هستند که دینشان تراشیدهی یهود است، لذا برای اینکه اینها درجهلند، اسلام را دروغین تحویل میدهند. همان چیزی که امام المسلمین(ادام اللّه ظلّه الوارف) در نامهی مبارکشان به جوانان بیان فرمودند.
چرا بیشتر در اروپا برای داعش فعّالیت میکنند؟! یهود و ایادیش با تبلیغاتشان، اروپا را که تشنهی اسلام ناب بودند را بعد از انقلاب، با وهابیت و بهائیت و معرفی اسلام دروغین منحرف کردند و به جایی رساندند که بکشند و کشته شوند و عدّهای از اروپاییهایی که به داعش پیوستند، جلوی دید دوربینها پاسپورت پاره کنند و آتش بزنند و اعلان کنند که دیگر به اروپا برنمیگردیم، بعد با آن فیلمهای هالیوودی نشان بدهند که ببینید اینها هم میکشند و هم کشته میشوند. مسیحیها یا همان نصارا ما را مسخره میکنند. ببینید چه هستند؟ کثافتکاری میکنند، جنایت میکنند، در بستر حرام میروند، به نام جهاد نکاحی! دختری در شبکهی تلویزیونی تونس مصاحبه کرد و گفت: من در یک روز با بیست نفر بودهام! آنها فتوا، اسلام، جهاد، نکاح و همه چیز را به سخره گرفتند.
حتّی اهل جماعت ندارند و گاهی صدای علماء آزادهی اهل جماعت هم در آمد که کجای اسلام، ما جهاد نکاح داریم؟! کجاست که ما تا به حال ندیدیم و نشنیدیم؟ همه چیز را به سخره گرفتند و این اسلام دروغین را معرفی کردند. چون ما نتوانستیم خوب کار کنیم و از این تبلیغات خوب بهره ببریم.
در مدینه فاضله بعد از ظهور، رفاه، نسبی است تا زمینه طغیان بشر از بین برود
گرچه به ما هم این اجازه را ندادند، امّا بالاخره ما هم میتوانستیم کارهایی بکنیم، امّا نکردیم. ابتدا که جنگ بود، بعد هم که آمدند، افکار ما را به سمت سازندگی بردند، کسی با سازندگی مخالف نیست. امّا سازندگی آنها؛ یعنی جلوهی غربی و ترویج دروغین رفاه کامل! درحالیکه حتّی در زمان وجود مقدس آقاجانمان(عجّل اللّه تعالی فرجه الشّریف) که بیان میشود: رفاه عجیبی است و اینقدر زکات میدهند، دیگر زکات گیرنده نیست یا کم است، همانجا هم میگویند: مردم در رفاه نسبی هستند. امام زمان(عجّل اللّه تعالی فرجه الشّریف) اجازه رفاه کامل نمیدهند، چون «ان الانسان لیطغی ان رأه استغنی» اگر انسان وارد آن قضیه شود طغیان میکند.
بگذریم از این قصّه که همان هایی که میخواستند هم، نتوانستند! چون وقتی شما به سمت روش های غربی بروی، تازه یک عدّه فقط، سرمایه دار میشوند و اکثر مردم زیر دست و پا میمانند، همان چیزی که چند سال پیش، اتفاقاً، در اروپا نگذاشتند و یکی از دلایلی که که امثال داعش به وجود آمد همین بود.
اینها رفتند روش غربی را پیش ببرند روش غربی خودش شکست خورده بود، مع الاسف، چون روش غربی، رفاه برای مردم نمیآورد، بلکه سرمایهی یک عدّه سرمایه دار را بیشتر میکند و مردم در گرفتاری ها و بیچارگیها فرو میروند.
بله ظاهرش چون قبر کافر پر حلل، باطنش قهر خدا عزوجل. ثروت، به دست یک عدّه خاص است و مابقی بَردهاند؛ منتها بردگی نوین! جهل امروز نوعش فرق میکند.
جهل؛ ریشه همهِ شرارتها است
در جریان جنگ صفین، امیرالمؤمنین میفرماید: من حق را میپذیرم، هرچه باشد، اشتباه کردید، من اگر گفتم: حکمیت را نمیپذیرم، حقّ بود ولی حالا که به اجبار شما، بنا به حفظ اسلام، گفتم: میپذیرم، دیگر تمام است، من اهل نامردی نیستم، من اهل انسانیّت هستم. نامردی از جهل است، امیرالمؤمنین(صلوات اللّه و سلامه علیه) جاهل نیست، عاقل عالم است، باب علم الله است، عقل کل است،.
پس نگاه کنید، وقتی جهل باشد، حتی مذهب هم رشد نمیکند، هیچ آئینی با نادانی رشد نمیکند «لایزکو مع الجهل مذهباً»
جهل را ۶ قسم کردند که جلسات بعد، با تعابیرش بیان میکنم، یک جهل، جهل متعصبانه است که تعصب بیجا دارند، لذا اسلام برای من و تو در ابتدا تعصب بیجا نیاورد؛ چون تعصب، دو جا است، یک تعصب حقّ است یک تعصب بیجا.
برای اینکه اسلام، در ابتدا تعصّب بیجا نیاورد، اصل توحید را میآورد که تقلیدی نیست. اصول دین، تحقیقی است، باید یگانگی خدا، نبوت و امامت و.. را اثبات کنی. از اوّل به من و شما گفتند: باید در بستر معرفت جلو بروی. یک دلیل جهل این است، انسان به معرفت نرسیده، یک دلیل جهل این است که انسان عقلایی فکر نمیکند.
امیرالمؤمنین(صلوات اللّه و سلامه علیه) میفرماید: «العقل یهدی و ینجی» عقل راهنمایی میکند و نجات میدهد «العقل یهدی و ینجی والجهل یغوی و یردی» امّا جهل، گمراه و نابود میکند، در جهل، انسان نابود میشود، آخرش هم هیچ چیز به دست نمیآورد و گرفتار میشود، لذا عقل تفاوتش با جهل این است.
امیرالمؤمنین(صلوات اللّه و سلامه علیه) راجع به همین که عرض کردم، جملهای میفرماید، خیلی جالب است، میفرمایند: «المعرفه اصل کل خیر و کل علم و عقل و الجهل اصل کل شر والضلاله و العداوه» معرفت، باعث عقل و علم است، اصلاً معرفت که پیدا کنی، از بستر این معرفت، عقل پیدا میکنی، علم پیدا میکنی، اصل خیر و همه خیر ، در این معرفت است.
امّا جهل، اصل شرّ است و کل شرّ از او میآید، عداوت میآید، دشمنیها همه به خاطر جهل است، دشمن انسانیّت میشوند، به خاطر جهل، انسانها را آدم نمیدانند.
یهود؛ مظهر جهل است
میگویند: یهود همینطور است، انسانها را به عنوان برده وخودش را برترین میداند، قرآن میفرماید: اصلاً بین شما، برترین وجود ندارد. مگر پیغمبر(صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) نفرمود: «لا فرق بین العرب و العجم الا بالتقوی» در قرآن چه فرمود؟ «ان اکرمکم عنداله اتقیکم» فرمود: شما را خلق کردیم «شعوباً و قبائل لتعارفوا» از باب اینکه شناخته شوید.
اینکه او عرب است، ترک است، فارس است، شمال است، جنوب است، اروپایی است، غربی است هیچ فرقی نمیکند، همه ابناء آدم هستیم، خدای متعال، این رنگها و این فرقها را از باب این قرار داد که همدیگر را بشناسیم، شناخته شویم، یکی را چشم بادامی، یکی چشم درشت، یکی چشم ریز، یکی به رنگ آبی، یکی سبز، یکی قد بلند، یکی کوتاه، موی فر و.... اینها همه، قدرت نمایی پروردگار عالم است که توانسته، همه نوع، خلق کند، هیچ کدام هم، فضیلت نیست، نه چشم مشکی، فضیلت است نه آبی، نه سفید بودن فضیلت است نه سیاه بودن، چه سفیدانی که فردای قیامت، فقط منتظر اشارهی چشم غلام ابوذر هستند که در رکاب ابی عبدالله(صلوات اللّه و سلامه علیه) به شهادت رسید، که یک نگاه بکند.
چه سفیدرویانی در عالم که فقط منتظر هستند، بلال حبشی یک اشاره کند، یک لبخند بزند، از شفاعت بلال بهره مند شوند، فضیلت؛ تقوا است. معرفت، اینها را به وجود میآورد، پس یکی از مخالفت های معرفت، همین جهل است، اگر میبینید قضیهی کربلا به وجود آمد، علّت، جهل آنها است که نشناختند.
رشد و مصونیّت دین، در گرو حاکمیّت الهی و منصوب از جانب خداست
مگر نمیگوییم، بین انسانها فرقی نیست؟ حالا میخواهد امیرالمؤمنین حاکم باشد یا مثلاً زید و عمرو حاکم باشند، چه فرقی میکند؟ اصل این است که اسلام باشد، اصل این است که اسلام محافظت شود، بله، اصل بر همین است، امّا رشدی که با امیرالمؤمین(صلوات اللّه و سلامه علیه) به وجود میآید، دین را حفظ میکند یا این دین قلابی که امروز به نام اسلام، وهابیت و بهائیت ملعون آمد؟! این کسانی که به سمت اهل بیت(علیهم صلوات المصلّین) بودند، نگذاشتند بهائیت رشد کند. من اصرار دارم این دو را باهم بیان کنم شما خوب تحقیق کنید وحتماً تاریخ را و مباحث وهابیت و بهائیت را بخوانید، حتماً با تحقیق علمی خودتان باشد، به یک منبر اکتفا نکنید، ما محضر مبارکتان به خصوص شما جوانهای عزیز، یک اشارهای میکنیم، امّا باید خودتان بروید در این زمینه تحقیق کنید.
اتّصال به امام حقیقی انحراف را از بین میبرد
این پیر استعمار، این انگلیس خبیث، این یهود ملعون، دقیقاً، توأمان باهم، بهائیت را در تشیّع و وهّابیت را در اهل جماعت به وجود آورد، امّا چطور اینجا نتوانست، بهائیت را آنطور جلوه بدهد؟ ابتدا آمد یک قدرت نمایی کند، اما نشد؟
اتصال به دین حقیقی و اتّصال به امیرالمؤمنین(صلوات اللّه و سلامه علیه) به امام حقیقی نگذاشت. این که قرآن، دائماً امام، امام، میکند، این که میگوید: هدایت، فقط از طریق هادیان الهی است و اگر شما هدایت میخواهید، باید فقط به اینها متمسک شوید وإلّا نمیتوانید، واقعاً نمیتوانید، گاهی در جهل هستید، تصور هدایت میکنید، چون علمای اسلام ناب، به امیرالمؤمنین(صلوات اللّه و سلامه علیه) متّصل بودند، باعث شدند، بهائیت افشا شود و امروز برخی از قبور این ملعونین در حیفا و ... است و افشا شد که اینها صهیونیست و یهود هستند!
چرا علمای اهل جماعت، چهره وهابیت را افشا نکردند؟
امّا این وهابیت ملعون افشا نشد، الّا به بعضی از کارهایی که کردند؛ چون اتّصال به این حقیقت و معرفت نداشتند، تعارف نداریم بحث وحدت یک بحث است، بحث علمی و تاریخی، یک بحث.
یکی از چیزهایی که باید بیان شود: بحث علمی است، بحث علمی و بحث تاریخی بحث دیگری است آنها افشا نشدند، تازه کاری کردند که اینها امور اهل جماعت را به دست گرفتند، خوب مطالعه کنید با اینکه اهل جماعت، در ابتدا با اینها مخالفت کردند، علیه اینها فتوا دادند، حتّی گفتند: اگرکسی به سمت اینها برود، فعل حرام انجام داده است، در جلسات بعد فتاوایی که آنها صادر کردند و گفتند: اینها کافرند، اینها مشرکند را خواهم خواند، امّا چه شد امروز امور اهل جماعت به دست این وهّابیت ملعون افتاد؟ چه شد که امروز علمای اهل جماعت، در برابر اینها سکوت کردند؟ خب این پشتوانه علمی که در بستر معرفت به وجود میآید، نیست.
انسان در تعصّب حقیقی یا تعصّب جاهلانه؟
این طرف بستر معرفت و حقیقت است، اگر معرفت به وجود آمد دیگر تعصّب، تعصّب حقیقی میشود، امّا اگر به وجود نیاید تعصّب، جاهلانه است برای همین عرض کردم: امامت تقلیدی نیست، تحقیقی است، اصول دین، تحقیقی است، تقلیدی نیست. معلوم است، فروع دین یا تقلیدی است یا خیر، مثل اینکه شما یا درس میخوانی، پزشک میشوی، یا وقتی بیمار میشوی، سراغ پزشک، میروی.
امروز دیگر اگر کسی بگوید تقلید، کورکورانه است، این فرد، احمق است، این چیزها را نمی فهمد، امروز خیلی واضح شده، تقلید در فروع است، در صلاه و صوم و ... معلوم است، یا مجتهد شو که تقلید بر تو حرام است یا نه وقتی شما مجتهد نشوی، باید تقلید کنی. دیگر توضیح الواضحات است، امروز دیگر درگیر این مسائل نیستیم، قدیم بود که شبهه میانداختند.
اعتقاد به اجتهاد معاویه؛ ثمره تعصّب و جهل است
معاویه به جهل گرفتار بود. حال، اهل جماعت بیان کنند که ما نمیتوانیم معاویه را اینگونه بگوییم، او اجتهاد کرد!
اگر انسان با معرفت جلو برود، بدون تعصّب و با جهل نباشد، دیگر بیان نمیکند: معاویه اجتهاد کرد! اجتهادش این بود که در مقابل امیرالمؤمنین اسدالله الغالب(صلوات اللّه و سلامه علیه) قرار بگیرد!
ببینید چگونه امیرالمؤمنین(صلوات اللّه و سلامه علیه) راجع به معاویه صحبت میکند؟ خودتان میدانید که امیرالمؤمنین(صلوات اللّه و سلامه علیه)، از روی نفس صحبت نمیکند، روی غضب صحبت نمیکند، امیرالمؤمنین(صلوات اللّه و سلامه علیه) آن کسی است که حکمیّت را میپذیرد، ولو به اینکه به اصطلاح یاران و صحابهی خودش، روبروی او میایستند و شمشیر میکشند، ببینید، همین امیرالمؤمنین(صلوات اللّه و سلامه علیه) راجع به معاویه چه میگوید؟ همین امیرالمؤمنین(صلوات اللّه و سلامه علیه) راجع به خلفا چه بیان میکند؟ برای اینکه خطّ سیرفکری پیغمبر(صلّی اللّه علیه و آله و سلّم)؛ یعنی همان هدایت حقیقی که من ناحیه الله تبارک و تعالی تبیین شده و قرآن بیان میفرماید، چه میفرماید؟
حضرت میفرمایند: نگذارید این خطّ سیر و این فکر عالی از بین برود، انحراف پیدا کند، شما در نماز میگویید: اهدنا الصراط المستقیم چرا کاری میکنید که انحراف به وجود بیاید؟ چرا کاری میکنید که از اسلام فقط، اسمش باشد و فردا آرام آرام، این اسم را هم شما از بین ببرید ؟
سکوت امیرالمؤمنین(صلوات اللّه و سلامه علیه) یک جایی بود که حتّی حداقل این اسم، حفظ شود تا جایی که محیی الدّین بیاید و دین حقیقی را احیا کند و تبیین شود به خاطر این جهل است عزیز دلم!
این جهل است انسان را بیچاره میکند انبیاء آمدند، با جهل مبارزه کنند. امّا آخر، بشر گرفتار جهل شد، تمام گرفتاریهای بشر برای جهل است، چه جهل عقلی و چه جهل علمی، این شقوق جهل که گرفتارش هستیم و گاهاً هنوز هم گرفتارش هستیم، این خیلی مهم است.
لذا وقتی امیرالمؤمنین(صلوات اللّه و سلامه علیه) میفرماید: «اعظم المصائب» بزرگترین مصیبت ها، جهل است، مصیبت، فقر و خانه سوختن و بچهام از دنیا رفت و این همه کشت و کشتار و .... اینها نیست، «اعظم المصائب الجهل» اعظم مصائب جهل میشود.
همین میشود که حتّی میروند امّا اینقدر در جهلند و اینقدر تبلیغات کردند که ابدان خودشان را دفن میکنند و نمیروند، ابدان فرزندان رسول خدا را دفن کنند تا به خیال خام خودشان؛ مثلاً درندگان بدرند و چیزی از آنها نماند!
خیلی جالب است که گاهی میبینند، ابرهایی میآید و مراقبت میکند، مدّعی عقل هم هستند، امّا این جهل در مقابل عقل، آنها را تحت سیطره میگیرد و حتّی نمیتوانند برای دفن شهدای کربلا، تصمیم بگیرند و باید زنان بنی اسد جلو بیایند، تا این مردها به خودشان بیایند.
چقدر در جهل هستند که نمیفهمند، چطور امام زین العابدین(صلوات اللّه و سلامه علیه) که اسیر است آمد؟ از این نمونه ها، خود اهل جماعت از امیرالمؤمنین(صلوات اللّه و سلامه علیه) بیان کردند، همچنین معجزات و مطالبی از امیرالمؤمنین(صلوات اللّه و سلامه علیه) دیدند، خب اینها چیست؟
چقدر باید، جهل باشد که انسان، باز هم نفهمد با اینکه اهل بیت، به خصوص بچه ها، آنهمه مصائب دیدند، امّا گفتند: مارأیت الا جمیلاً، خیلی مصیبت دیدند، در آن مجلس یزید ملعون، زینب کبری و ام کلثوم میبینند و این معجزه ای که لب ها شروع میکند به قرآن خواندن، من نمیدانم واقعاً چه جهلی گرفتار بودند که اینها نفهمیدند؟!
اینها را دیدند و وقتی امام زین العابدین(صلوات الله و سلامه علیه) آنطور خطبه میخواند «انا ابن زمزم والصفا ..» خودش را معرفی میکند آن نانجیب میگوید اذان بگو! اذان میگوید، تا میگوید «اشهد ان محمدا رسول الله» حضرت قسم میدهد که آیا این جدّ ما است یا جدّ تو؟ بعد آن طور مجلس به هم میریزد و مجبور میشود و شکست را میپذیرد.
خیلی عجیب است این حقّ، خودش را جلوه میدهد، مجبور میشوند سه روز برای اینها مجلس عزاداری برپا میکنند روز سوم شده و نشده میگویند کجا باید بروید؟ میگویند باید ما را به سمت کربلا ببرید، بیایند و اربعین برسند. شهید آیت الله قاضی(اعلی اللّه مقامه الشّریف) شهید محراب که یکی از علمای عامل بود هم محقق بزرگی بود کتابی دارد راجع به اربعین که اثبات میکند در آنجا که همان اربعین اول آمدند امّا وقتی آمدند صدای جرس این کاروان به گوش جابر خورد، گفت: اینها چه کسانی هستند، دارند میآیند؟ عطیه گفت: بشارت باد بر تو اینها اهل بیت حسین(صلوات اللّه و سلامه علیه) هستند، گفت من را کنار ببر، اینها میآیند، عطیه میگوید: اینها آمدند، تحمل نکردند، مثل برگ خزان، خودشان را از محمل ها پایین انداختند...
[1] علق/ 1-5
[2] بقره/ 31
[3] جمعه/ 2
[4] بقره/ 13
[5]. مصباح الشریعه، ص: 16
انتهای پیام/
جهل؛ عامل دورافتادگی فکری و فرهنگی
پروردگار الهی انبیاء عظام، هادیان الهی و در رأس آنها حضرات معصومین(علیهم صلوات المصلّین) را فرستادند که انسان در این دنیا به جهل گرفتار نشود، که اگر انسان گرفتار جهل شد مقام انسانیت و بندگی خدا، فراموش و دچار عقبافتادگی از حقیقت انسانی میشود، که به تعبیر امروزیها عقب افتادگی فکری، ذهنی و فرهنگی تبیین میشود.
لذا اولین آیات الهی در باب علم است؛ «اِقرا باسمِ ربِّکَ الَّذی خلق خَلَقَ الاِنسانَ مِن عَلَق اِقرا و ربُّکَ اِلاِکرام اَلّذی عَلَّمَ بالقَلَم عَلَّمَ الاِنسانَ ما لَم یَعلَم»[1]. هنگامی هم که پروردگار عالم انسان را به ملائکه معرفی کرد و او را افضل مخلوقات دانست، فرمود «وَعَلَّمَ آدَمَ الأَسْمَاء کُلَّهَا ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلاَئِکَةِ ...»[2]. درباره صدق هم فرمود: صادقین، عالمین حقیقیند.
در آیات و روایات در باب جهل هشدار داده شده و خداوند خودش را علیم حکیم تبیین میکند. لذا اسّ و اساس بعثت، مبارزه با جهل است و این جهل، انسان را در زشتیها و پلشتیها و دور از انسانیّت قرار میدهد.
نسخه پیشرفته جهل؛ جهل در پوشش علم!
یکی از معانی « بعثت لاتمم مکارم الاخلاق»، عندالاولیاء، «بعثت لاتمّم العقل و العلم و ان المکارم مخالفة للجهل» است. شیطان و ایادیش هم که «مِن الجنة و النّاس» هستند - عرض کردیم: برای گمراهی ما، شیاطین از انسانهایی هستند که تحت سیطرهی ابلیس میباشند، همانطور که در بحث هدایت، خداوند از انسان کامل بهره برده است؛ «هوالذی بعث فی الامیین رسولا منهم..»[3] - تسلّط آنها بر انسان بر اساس جهل است.
ادیان الهی با جهل مبارزه میکنند و اتّفاقا شیاطین از جهل بهرهبرداری میکنند. منتها نکته بسیار مهم عند الاولیاء این است: گاهی این جهل را رنگ و لعاب سوادی و علمی میدهند! در تفسیر اشاره شد وقتی به منافقین میگویند ایمان بیاورید، میگویند: ایمان ما ایمان جاهلی و سفیهانه نیست؛ یعنی میگویند: ما عالم و عاقلیم! «وَإِذَا قِیلَ لَهُمْ آمِنُواْ کَمَا آمَنَ النَّاسُ قَالُواْ أَنُؤْمِنُ کَمَا آمَنَ السُّفَهَاء أَلا إِنَّهُمْ هُمُ السُّفَهَاء وَلَـکِن لاَّ یَعْلَمُونَ»[4] ، گرچه خداوند میفرماید: اینها خودشان سفیهند و نمیدانند و علم ندارند؛ یعنی لفظ علم را میآورد.
جهل ثانویه؛ بی عقلی باوجود علم ظاهری
چرا این مقدمه را عرض کردیم؟ ادامهی بحث تاریخ اسلام و علّت اینکه کار کربلا به اینجا رسید چیست؟ یک دلیل، این است که از جهل اوّلیه که همان سواد است استفاده میکنند، مرحلهی دوم از جهل ثانویه استفاده میکنند؛ داشتن علم ظاهری، امّا تأمّل نکردن و نداشتن عقل است.
در اصول کافی جلد اوّل در کتاب عقل و جهل، جهل دو حالت دارد؛ یا در مقابل علم است یا عقل. در مقابل علم؛ دو حالت دارد: گاهی حقیقت العلم است، «الْعِلْمُ نُورٌ یَقْذِفُهُ اللَّهُ فِی قَلْبِ مَنْ یَشَاءُ»[5]، گاهی علم سوادی است؛ یعنی آموزههایی که بشر بر اساس حروف الفبا بیان میکند و این، علم کلّی است که عنوانش علم است و حقیقتش سوده؛ یعنی سیاهیهاست که گاهی اگر با علم حقیقی نباشد، مضاعف میشود، امّا این مضاعف شدن، انسان را به جهل هدایت میکند؛ یعنی جهل در مقابل عقل.
مدّعی علم؛ آگاهانه منکر حقّ است!
مرحوم سهروردی(اعلی اللّه مقامه الشّریف)، فیلسوف عظیمالشّأن نکته عالی را بیان میکند، میفرماید: گاهی جاهل عقلیه که از علم ظاهر برخوردار است که در مقابل جهل علمیّه است، چیزی را میداند، گاهی متوجه هم هست، امّا از آنجا که احساس أنانیت و انا رجل و منیت در او هست، انکار حقّ میکند، هرچند که حق بر او جلوه داده شود. این جهل عقلیه است.
حسب تحقیق بنده، چیزی را که یک وجه، باشد و طرف مقابل آن، وجهین باشد، ندیدم. در باب عرفان، نوادری هست ولی آنچه در عموم باشد همین جهل است که در مقابلش علم و عقل است، منتها معلوم است که جهل علمی و جهل عقلی باید تفاوت پیدا کند. امّا اصلش یکی است و آن هم جهل است.
لذا اینها مقدمه است که بگوییم: چه شد با این آیات و نکات علمی، مسلمانان به جهل، روی آوردند؟ دو جمله معروف وجود دارد که یکی متعلّق به جرج جرداق مسیحی است که سال گذشته غریق رحمت الهی شد و به اعتقاد بنده، به مذهب حقّه تشیع بود و کتاب بسیار عالی هم درباره حضرت امام صادق(صلوات اللّه و سلامه علیه) نوشته بود و بنده هم ایشان را در لبنان دیده بودم، معلوم بود اهل درک و فهم و حق شناس بود، ایشان یک جمله دارد، (البته حضرات را با نام کوچک آورده ولی ما با اکرام یاد میکنیم) میگوید: ابا عبدالله الحسین(صلوات اللّه و سلامه علیه) کشتهی جهل است همانگونه که پدرش امیرالمؤمنین(صلوات اللّه و سلامه علیه) خانهنشین و کشتهی جهل است.
راهپیمایی اربعین جلوه «ما رأیت الّا جمیلا»ست
هرچه میگذرد این جمله زینب کبری(صلوات اللّه و سلامه علیها) «ما رایت الا جمیلا» روز به روز جلوهاش بیشتر میشود. سال گذشته با یک بودایی، در راهپیمایی اربعین مصاحبه کردند که شما بودایی هستید، با مسلمانان مخالفید و آنها را در نپال و جاهای دیگر میکشید و مساجد را تخریب میکنید، شما چطور آمدید؟ میگوید: امام حسین(صلوات اللّه و سلامه علیه) نه مال شیعه است، نه اسلام، نه مسیحیت، نه یهود و نه ادیان دیگر، بلکه امام حسین(صلوات الله و سلامه علیه) برای انسانیِّت است. این مطلب را یک بودایی بیان میکند که با او مصاحبه کردند و شبکه سه هم آن را پخش کرد. آنچه خیلی عجیب است این است که امسال این بوداییها آمدهاند و موکب زدهاند!
" ما رایت الا جمیلا" هیچ ندیدم جز زیبایی! این چه بوده که حضرت زینب(صلوات اللّه و سلامه علیها) بیان کرده است؟! خون دیدن که زیبایی ندارد، کشته شدن برادرانش، آن مصائبی که حضرت امّ المصایب دید و پیر شد، به اسارت رفتن اهلبیت، معجر کشیدن و ... اینها همه زیبایی است؟! یک نمونه از آن زیباییها همین است.
حقّ، خودش را جلوه میدهد، این همه دنیا دارد تلاش میکند، چقدر سایت و شبکه، چقدر وهابیّت ملعون کار میکند، در همین ایران خودمان در جاهای دیگر، امّا سیل اربعین میآید، همهی تلاشهای آنها را از بین میبرد. در لفافه میگویم، میدانید علتالعلل اینکه حضرت امام خامنهای(ادام اللّه ظلّه الوارف) بخصوص این دو ساله، اصرار دارند که اربعین اینطور باشد، این است که دستور به ایشان است.
بزرگترین راهپیمایی جهان انسانیت است نه جهان اسلام، چنین چیزی نداریم، در مکّه یکی دو میلیون نفر، آنهم دیدید که چطور شد؟ امّا حالا اربعین را ببینید، بیست میلیون، سی میلیون، غوغایی است.
این مودّت، این محبّت، این عشقورزی از کجا میآید؟ دیگر آنجا هیچ کسی خودش نیست، آنجا همه حسینیند، این صحت، این سلامت، این رفتن، این آمدن، اصلاً اربعین مرزها را برداشته است، آنهم کجا؟ عراقی که داعش در آن است.
" و ما رایت الا جمیلا " جدّاً جای تأمّل دارد، چه خبراست؟ کیست؟ موضوع چیست؟ حرکت چیست؟ یکی ازخصایص خون اباعبدالله(صلوات اللّه و سلامه علیه) این است که جهل بَرکَن است و بعد از آن عزاداری اباعبدالله(صلوات اللّه و سلامه علیه) هم همین است جهل بَرکَن است. امیرالمؤمنین علی ابن ابیطالب(صلوات اللّه و سلامه علیها) میفرمایند: «اعظم المصایب الجهل» بزرگترین مصیبتها جهل است؛ یعنی بزرگ داریم، بزرگتر داریم و بزرگترین هم داریم.
در جمله دیگری امیرالمؤمنین(صلوات اللّه و سلامه علیها) فرمود: «لایزکو مع الجهل مذهب» هیچ مذهب و آیینی با جهل، رشد نمیکند و این خیلی عجیب است. به جرج جرداق مسیحی، که در حقیقت حق یافته بود، بیان کرده بودند: چرا اینقدر به امیرالمؤمنین و نهج البلاغه علاقه داشتید و آن کتاب "صوت العدالت الانسانیه" را نوشتید؟ ایشان در جواب آن نگارندهی مصری جواب داده بود: کلامها و صحبتهای او را در هیچ جای دیگر ندیدم. گاهی کلمات و جملات کوچکند، ولی پر از معناست.
امیرالمؤمنین؛ معیار حق شناسی و مرز بین عقل و جهل
امیرالمومنین(صلوات اللّه و سلامه علیه) مخالف جهل است. پیامبر مخالف جهل است، ببینید ابراهیم فرزند پیامبر(صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) از دنیا میرود و خورشید گرفتگی میشود، مردم میگویند: به خاطر فرزند پیامبر است! مردم، با اذان بی موقع بلال، به مسجد میآیند. پیامبر میفرمایند: این را نگویید، این یکی از مطالب طبیعی خداست. این حرفهای جاهلانه را نزنید.
مولیالموالی با جهل مخالف است، با نامردی مخالف است، حتّی در قضیهی حکمیت حضرت فرمودند: من از اول به شما گفتم که قرآنهای روی نیزه را بزنید. امثال ابنکعب گفتند: ببینید خود را از قرآن برتر می بیند - البته قرآنهای آن موقع به شکل امروزی نبود و آیات بر روی پوست حیوان نوشته میشد و یک برگ بر نیزه زده شده بود -. مولا فرمودند: من گفتم: بر اساس قرآن حکم شود که نشد، من گفتم: نمایندهی من ابن عباس باشد، شما قبول نکردید، گفتید: فامیل بازی است.
بحث، همان است که جامعه باید امّت باشد و امام داشته باشد که گوش بفرمان باشند، ابوموسی اشعری هم که اثبات شد، یهودیزاده بوده و از جهل مردم استفاده کرد و خود را شبیه یک قدیس اسلامی درآورد، نه اینکه خشک مقدس و خنگ بوده و این خطرناک بوده است.
برای همین امیر المومنین(صلوات اللّه و سلامه علیه) می فرماید: "اعرف الحق تعرف اهله" حق را بشناس و مردم را با آن مقایسه کن. افراد، حق نیستند، حقّ، حقّ است، اگر دیدید، افراد، آن حالات حقّ را دارند، حقّند، باطل را بشناسید، اهل باطل را خواهید شناخت. این کد بزرگ و اساسی معرفت شناسی در کلام امیر المومنین است.
کسانی که خصایص حقّ را که در قرآن و کلام پیامبر و روایات آمده، داشتند حق هستند . شاخصه های حق را باید شناخت و افراد را با آن مقایسه کرد. در این حالت دچارگمراهی و جهل نمیشوید. در بلندیها و پستیهای تاریخ بشریت گمراه نمیشوید. این خیلی مهم است. اگر کسی با این دید حق شناس باشد مثل جرج جرداق مسیحی حق طلب و عاقبت به خیر می شود.
تطابق نظریه چهارم دانشمند روسیه با مبانی اسلام
جهل، خیلی جاها گمراهی دارد. الکساندر پروفسور بزرگ روسیه که کتاب نظریه چهارم را نوشته است و اثر عجیبی بر پوتین و دیگران گذاشته است آورده است که سه قطب کمونیسم، کاپیتالیسم و سوسیالیسم به حاشیه رفتهاند و نظریه چهارمی ارائه داده است. کتاب او مورد استقبال قرار گرفت و آمریکاییها او را خطرناکترین فرد روی زمین دانستهاند، این نظریهی چهارم با مبانی اسلامی خیلی هم مطابقت دارد او میگوید: در زمان کنونی علمای ایران، باید نامهی حضرت امام(رضوان اللّه تعالی علیه) به گورباچف را نگاه کرده و دوباره به پوتین بدهند او در مصاحبه با نادر طالب زاده این را گفته و بنده مصاحبه را دیدم .
وی در این کتاب گفته برای حق طلبی باید از هوای نفس و تعصّبات بیجا گذشت. وی میگوید: پدر من از سرشناسان کمونیسم بود و من خودم در قسمتی از کا.گ.ب که پرونده ها بود مشغول بودم و همانجا فهمیدم که حق چیز دیگری است و باید پا بر هوای نفس گذاشت تا حقبین باشیم.
لذا امیرالمومنین(صلوات اللّه و سلامه علیه) وقتی با ابو موسی اشعری موافقت کرد و حکمیت را پذیرفت، جرج جرداق مسیحی همین را نشانهی مردانگی امیرالمومنین(صلوات اللّه و سلامه علیه) میداند. امیرالمومنین(صلوات اللّه و سلامه علیه) همهی خدعه ها را به سپاهیان گفت و همانها که او را مجبور به پذیرفتن حکمیت کردند، بعد جزء خوارج شدند و همان ابوموسی اشعری امام را از حکومت خلع کرد، ولی عمرو عاص امام را که خلع کرد معاویه را به حکومت منصوب کرد، همانجا مردم اعتراض کردند و گفتند: این نیرنگ است، البته واقعا هم نیرنگ بود، امّا امام فرمودند: که من نامردی اینها را گفته بودم ولی الان حکمیّت را همه قبول کردهاند و من مرد هستم و نامرد نیستم.
گسترش داعش؛ نتیجه جهل مردم و عدم تبلیغات اسلام ناب
مذهب با جهل رشد نمیکند و یکی از نکاتی که خود این داعش، امروز، برای اسلام ناب محمدی داشته، این است که اینها گروهی جاهل و نفهمند که برای لجن مال کردن اسلام، درست شدهاند.
دست یهود، پشت این ماجراست و شکّی هم در آن نیست و در جای دیگری آن را توضیح داده و خواهیم داد، و چون از جهل افراد استفاده میکنند در مسیحیّت هم معلوم است، بویی از مسیح نبردهاند و نصارایی هستند که دینشان تراشیدهی یهود است، لذا برای اینکه اینها درجهلند، اسلام را دروغین تحویل میدهند. همان چیزی که امام المسلمین(ادام اللّه ظلّه الوارف) در نامهی مبارکشان به جوانان بیان فرمودند.
چرا بیشتر در اروپا برای داعش فعّالیت میکنند؟! یهود و ایادیش با تبلیغاتشان، اروپا را که تشنهی اسلام ناب بودند را بعد از انقلاب، با وهابیت و بهائیت و معرفی اسلام دروغین منحرف کردند و به جایی رساندند که بکشند و کشته شوند و عدّهای از اروپاییهایی که به داعش پیوستند، جلوی دید دوربینها پاسپورت پاره کنند و آتش بزنند و اعلان کنند که دیگر به اروپا برنمیگردیم، بعد با آن فیلمهای هالیوودی نشان بدهند که ببینید اینها هم میکشند و هم کشته میشوند. مسیحیها یا همان نصارا ما را مسخره میکنند. ببینید چه هستند؟ کثافتکاری میکنند، جنایت میکنند، در بستر حرام میروند، به نام جهاد نکاحی! دختری در شبکهی تلویزیونی تونس مصاحبه کرد و گفت: من در یک روز با بیست نفر بودهام! آنها فتوا، اسلام، جهاد، نکاح و همه چیز را به سخره گرفتند.
حتّی اهل جماعت ندارند و گاهی صدای علماء آزادهی اهل جماعت هم در آمد که کجای اسلام، ما جهاد نکاح داریم؟! کجاست که ما تا به حال ندیدیم و نشنیدیم؟ همه چیز را به سخره گرفتند و این اسلام دروغین را معرفی کردند. چون ما نتوانستیم خوب کار کنیم و از این تبلیغات خوب بهره ببریم.
در مدینه فاضله بعد از ظهور، رفاه، نسبی است تا زمینه طغیان بشر از بین برود
گرچه به ما هم این اجازه را ندادند، امّا بالاخره ما هم میتوانستیم کارهایی بکنیم، امّا نکردیم. ابتدا که جنگ بود، بعد هم که آمدند، افکار ما را به سمت سازندگی بردند، کسی با سازندگی مخالف نیست. امّا سازندگی آنها؛ یعنی جلوهی غربی و ترویج دروغین رفاه کامل! درحالیکه حتّی در زمان وجود مقدس آقاجانمان(عجّل اللّه تعالی فرجه الشّریف) که بیان میشود: رفاه عجیبی است و اینقدر زکات میدهند، دیگر زکات گیرنده نیست یا کم است، همانجا هم میگویند: مردم در رفاه نسبی هستند. امام زمان(عجّل اللّه تعالی فرجه الشّریف) اجازه رفاه کامل نمیدهند، چون «ان الانسان لیطغی ان رأه استغنی» اگر انسان وارد آن قضیه شود طغیان میکند.
بگذریم از این قصّه که همان هایی که میخواستند هم، نتوانستند! چون وقتی شما به سمت روش های غربی بروی، تازه یک عدّه فقط، سرمایه دار میشوند و اکثر مردم زیر دست و پا میمانند، همان چیزی که چند سال پیش، اتفاقاً، در اروپا نگذاشتند و یکی از دلایلی که که امثال داعش به وجود آمد همین بود.
اینها رفتند روش غربی را پیش ببرند روش غربی خودش شکست خورده بود، مع الاسف، چون روش غربی، رفاه برای مردم نمیآورد، بلکه سرمایهی یک عدّه سرمایه دار را بیشتر میکند و مردم در گرفتاری ها و بیچارگیها فرو میروند.
بله ظاهرش چون قبر کافر پر حلل، باطنش قهر خدا عزوجل. ثروت، به دست یک عدّه خاص است و مابقی بَردهاند؛ منتها بردگی نوین! جهل امروز نوعش فرق میکند.
جهل؛ ریشه همهِ شرارتها است
در جریان جنگ صفین، امیرالمؤمنین میفرماید: من حق را میپذیرم، هرچه باشد، اشتباه کردید، من اگر گفتم: حکمیت را نمیپذیرم، حقّ بود ولی حالا که به اجبار شما، بنا به حفظ اسلام، گفتم: میپذیرم، دیگر تمام است، من اهل نامردی نیستم، من اهل انسانیّت هستم. نامردی از جهل است، امیرالمؤمنین(صلوات اللّه و سلامه علیه) جاهل نیست، عاقل عالم است، باب علم الله است، عقل کل است،.
پس نگاه کنید، وقتی جهل باشد، حتی مذهب هم رشد نمیکند، هیچ آئینی با نادانی رشد نمیکند «لایزکو مع الجهل مذهباً»
جهل را ۶ قسم کردند که جلسات بعد، با تعابیرش بیان میکنم، یک جهل، جهل متعصبانه است که تعصب بیجا دارند، لذا اسلام برای من و تو در ابتدا تعصب بیجا نیاورد؛ چون تعصب، دو جا است، یک تعصب حقّ است یک تعصب بیجا.
برای اینکه اسلام، در ابتدا تعصّب بیجا نیاورد، اصل توحید را میآورد که تقلیدی نیست. اصول دین، تحقیقی است، باید یگانگی خدا، نبوت و امامت و.. را اثبات کنی. از اوّل به من و شما گفتند: باید در بستر معرفت جلو بروی. یک دلیل جهل این است، انسان به معرفت نرسیده، یک دلیل جهل این است که انسان عقلایی فکر نمیکند.
امیرالمؤمنین(صلوات اللّه و سلامه علیه) میفرماید: «العقل یهدی و ینجی» عقل راهنمایی میکند و نجات میدهد «العقل یهدی و ینجی والجهل یغوی و یردی» امّا جهل، گمراه و نابود میکند، در جهل، انسان نابود میشود، آخرش هم هیچ چیز به دست نمیآورد و گرفتار میشود، لذا عقل تفاوتش با جهل این است.
امیرالمؤمنین(صلوات اللّه و سلامه علیه) راجع به همین که عرض کردم، جملهای میفرماید، خیلی جالب است، میفرمایند: «المعرفه اصل کل خیر و کل علم و عقل و الجهل اصل کل شر والضلاله و العداوه» معرفت، باعث عقل و علم است، اصلاً معرفت که پیدا کنی، از بستر این معرفت، عقل پیدا میکنی، علم پیدا میکنی، اصل خیر و همه خیر ، در این معرفت است.
امّا جهل، اصل شرّ است و کل شرّ از او میآید، عداوت میآید، دشمنیها همه به خاطر جهل است، دشمن انسانیّت میشوند، به خاطر جهل، انسانها را آدم نمیدانند.
یهود؛ مظهر جهل است
میگویند: یهود همینطور است، انسانها را به عنوان برده وخودش را برترین میداند، قرآن میفرماید: اصلاً بین شما، برترین وجود ندارد. مگر پیغمبر(صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) نفرمود: «لا فرق بین العرب و العجم الا بالتقوی» در قرآن چه فرمود؟ «ان اکرمکم عنداله اتقیکم» فرمود: شما را خلق کردیم «شعوباً و قبائل لتعارفوا» از باب اینکه شناخته شوید.
اینکه او عرب است، ترک است، فارس است، شمال است، جنوب است، اروپایی است، غربی است هیچ فرقی نمیکند، همه ابناء آدم هستیم، خدای متعال، این رنگها و این فرقها را از باب این قرار داد که همدیگر را بشناسیم، شناخته شویم، یکی را چشم بادامی، یکی چشم درشت، یکی چشم ریز، یکی به رنگ آبی، یکی سبز، یکی قد بلند، یکی کوتاه، موی فر و.... اینها همه، قدرت نمایی پروردگار عالم است که توانسته، همه نوع، خلق کند، هیچ کدام هم، فضیلت نیست، نه چشم مشکی، فضیلت است نه آبی، نه سفید بودن فضیلت است نه سیاه بودن، چه سفیدانی که فردای قیامت، فقط منتظر اشارهی چشم غلام ابوذر هستند که در رکاب ابی عبدالله(صلوات اللّه و سلامه علیه) به شهادت رسید، که یک نگاه بکند.
چه سفیدرویانی در عالم که فقط منتظر هستند، بلال حبشی یک اشاره کند، یک لبخند بزند، از شفاعت بلال بهره مند شوند، فضیلت؛ تقوا است. معرفت، اینها را به وجود میآورد، پس یکی از مخالفت های معرفت، همین جهل است، اگر میبینید قضیهی کربلا به وجود آمد، علّت، جهل آنها است که نشناختند.
رشد و مصونیّت دین، در گرو حاکمیّت الهی و منصوب از جانب خداست
مگر نمیگوییم، بین انسانها فرقی نیست؟ حالا میخواهد امیرالمؤمنین حاکم باشد یا مثلاً زید و عمرو حاکم باشند، چه فرقی میکند؟ اصل این است که اسلام باشد، اصل این است که اسلام محافظت شود، بله، اصل بر همین است، امّا رشدی که با امیرالمؤمین(صلوات اللّه و سلامه علیه) به وجود میآید، دین را حفظ میکند یا این دین قلابی که امروز به نام اسلام، وهابیت و بهائیت ملعون آمد؟! این کسانی که به سمت اهل بیت(علیهم صلوات المصلّین) بودند، نگذاشتند بهائیت رشد کند. من اصرار دارم این دو را باهم بیان کنم شما خوب تحقیق کنید وحتماً تاریخ را و مباحث وهابیت و بهائیت را بخوانید، حتماً با تحقیق علمی خودتان باشد، به یک منبر اکتفا نکنید، ما محضر مبارکتان به خصوص شما جوانهای عزیز، یک اشارهای میکنیم، امّا باید خودتان بروید در این زمینه تحقیق کنید.
اتّصال به امام حقیقی انحراف را از بین میبرد
این پیر استعمار، این انگلیس خبیث، این یهود ملعون، دقیقاً، توأمان باهم، بهائیت را در تشیّع و وهّابیت را در اهل جماعت به وجود آورد، امّا چطور اینجا نتوانست، بهائیت را آنطور جلوه بدهد؟ ابتدا آمد یک قدرت نمایی کند، اما نشد؟
اتصال به دین حقیقی و اتّصال به امیرالمؤمنین(صلوات اللّه و سلامه علیه) به امام حقیقی نگذاشت. این که قرآن، دائماً امام، امام، میکند، این که میگوید: هدایت، فقط از طریق هادیان الهی است و اگر شما هدایت میخواهید، باید فقط به اینها متمسک شوید وإلّا نمیتوانید، واقعاً نمیتوانید، گاهی در جهل هستید، تصور هدایت میکنید، چون علمای اسلام ناب، به امیرالمؤمنین(صلوات اللّه و سلامه علیه) متّصل بودند، باعث شدند، بهائیت افشا شود و امروز برخی از قبور این ملعونین در حیفا و ... است و افشا شد که اینها صهیونیست و یهود هستند!
چرا علمای اهل جماعت، چهره وهابیت را افشا نکردند؟
امّا این وهابیت ملعون افشا نشد، الّا به بعضی از کارهایی که کردند؛ چون اتّصال به این حقیقت و معرفت نداشتند، تعارف نداریم بحث وحدت یک بحث است، بحث علمی و تاریخی، یک بحث.
یکی از چیزهایی که باید بیان شود: بحث علمی است، بحث علمی و بحث تاریخی بحث دیگری است آنها افشا نشدند، تازه کاری کردند که اینها امور اهل جماعت را به دست گرفتند، خوب مطالعه کنید با اینکه اهل جماعت، در ابتدا با اینها مخالفت کردند، علیه اینها فتوا دادند، حتّی گفتند: اگرکسی به سمت اینها برود، فعل حرام انجام داده است، در جلسات بعد فتاوایی که آنها صادر کردند و گفتند: اینها کافرند، اینها مشرکند را خواهم خواند، امّا چه شد امروز امور اهل جماعت به دست این وهّابیت ملعون افتاد؟ چه شد که امروز علمای اهل جماعت، در برابر اینها سکوت کردند؟ خب این پشتوانه علمی که در بستر معرفت به وجود میآید، نیست.
انسان در تعصّب حقیقی یا تعصّب جاهلانه؟
این طرف بستر معرفت و حقیقت است، اگر معرفت به وجود آمد دیگر تعصّب، تعصّب حقیقی میشود، امّا اگر به وجود نیاید تعصّب، جاهلانه است برای همین عرض کردم: امامت تقلیدی نیست، تحقیقی است، اصول دین، تحقیقی است، تقلیدی نیست. معلوم است، فروع دین یا تقلیدی است یا خیر، مثل اینکه شما یا درس میخوانی، پزشک میشوی، یا وقتی بیمار میشوی، سراغ پزشک، میروی.
امروز دیگر اگر کسی بگوید تقلید، کورکورانه است، این فرد، احمق است، این چیزها را نمی فهمد، امروز خیلی واضح شده، تقلید در فروع است، در صلاه و صوم و ... معلوم است، یا مجتهد شو که تقلید بر تو حرام است یا نه وقتی شما مجتهد نشوی، باید تقلید کنی. دیگر توضیح الواضحات است، امروز دیگر درگیر این مسائل نیستیم، قدیم بود که شبهه میانداختند.
اعتقاد به اجتهاد معاویه؛ ثمره تعصّب و جهل است
معاویه به جهل گرفتار بود. حال، اهل جماعت بیان کنند که ما نمیتوانیم معاویه را اینگونه بگوییم، او اجتهاد کرد!
اگر انسان با معرفت جلو برود، بدون تعصّب و با جهل نباشد، دیگر بیان نمیکند: معاویه اجتهاد کرد! اجتهادش این بود که در مقابل امیرالمؤمنین اسدالله الغالب(صلوات اللّه و سلامه علیه) قرار بگیرد!
ببینید چگونه امیرالمؤمنین(صلوات اللّه و سلامه علیه) راجع به معاویه صحبت میکند؟ خودتان میدانید که امیرالمؤمنین(صلوات اللّه و سلامه علیه)، از روی نفس صحبت نمیکند، روی غضب صحبت نمیکند، امیرالمؤمنین(صلوات اللّه و سلامه علیه) آن کسی است که حکمیّت را میپذیرد، ولو به اینکه به اصطلاح یاران و صحابهی خودش، روبروی او میایستند و شمشیر میکشند، ببینید، همین امیرالمؤمنین(صلوات اللّه و سلامه علیه) راجع به معاویه چه میگوید؟ همین امیرالمؤمنین(صلوات اللّه و سلامه علیه) راجع به خلفا چه بیان میکند؟ برای اینکه خطّ سیرفکری پیغمبر(صلّی اللّه علیه و آله و سلّم)؛ یعنی همان هدایت حقیقی که من ناحیه الله تبارک و تعالی تبیین شده و قرآن بیان میفرماید، چه میفرماید؟
حضرت میفرمایند: نگذارید این خطّ سیر و این فکر عالی از بین برود، انحراف پیدا کند، شما در نماز میگویید: اهدنا الصراط المستقیم چرا کاری میکنید که انحراف به وجود بیاید؟ چرا کاری میکنید که از اسلام فقط، اسمش باشد و فردا آرام آرام، این اسم را هم شما از بین ببرید ؟
سکوت امیرالمؤمنین(صلوات اللّه و سلامه علیه) یک جایی بود که حتّی حداقل این اسم، حفظ شود تا جایی که محیی الدّین بیاید و دین حقیقی را احیا کند و تبیین شود به خاطر این جهل است عزیز دلم!
این جهل است انسان را بیچاره میکند انبیاء آمدند، با جهل مبارزه کنند. امّا آخر، بشر گرفتار جهل شد، تمام گرفتاریهای بشر برای جهل است، چه جهل عقلی و چه جهل علمی، این شقوق جهل که گرفتارش هستیم و گاهاً هنوز هم گرفتارش هستیم، این خیلی مهم است.
لذا وقتی امیرالمؤمنین(صلوات اللّه و سلامه علیه) میفرماید: «اعظم المصائب» بزرگترین مصیبت ها، جهل است، مصیبت، فقر و خانه سوختن و بچهام از دنیا رفت و این همه کشت و کشتار و .... اینها نیست، «اعظم المصائب الجهل» اعظم مصائب جهل میشود.
همین میشود که حتّی میروند امّا اینقدر در جهلند و اینقدر تبلیغات کردند که ابدان خودشان را دفن میکنند و نمیروند، ابدان فرزندان رسول خدا را دفن کنند تا به خیال خام خودشان؛ مثلاً درندگان بدرند و چیزی از آنها نماند!
خیلی جالب است که گاهی میبینند، ابرهایی میآید و مراقبت میکند، مدّعی عقل هم هستند، امّا این جهل در مقابل عقل، آنها را تحت سیطره میگیرد و حتّی نمیتوانند برای دفن شهدای کربلا، تصمیم بگیرند و باید زنان بنی اسد جلو بیایند، تا این مردها به خودشان بیایند.
چقدر در جهل هستند که نمیفهمند، چطور امام زین العابدین(صلوات اللّه و سلامه علیه) که اسیر است آمد؟ از این نمونه ها، خود اهل جماعت از امیرالمؤمنین(صلوات اللّه و سلامه علیه) بیان کردند، همچنین معجزات و مطالبی از امیرالمؤمنین(صلوات اللّه و سلامه علیه) دیدند، خب اینها چیست؟
چقدر باید، جهل باشد که انسان، باز هم نفهمد با اینکه اهل بیت، به خصوص بچه ها، آنهمه مصائب دیدند، امّا گفتند: مارأیت الا جمیلاً، خیلی مصیبت دیدند، در آن مجلس یزید ملعون، زینب کبری و ام کلثوم میبینند و این معجزه ای که لب ها شروع میکند به قرآن خواندن، من نمیدانم واقعاً چه جهلی گرفتار بودند که اینها نفهمیدند؟!
اینها را دیدند و وقتی امام زین العابدین(صلوات الله و سلامه علیه) آنطور خطبه میخواند «انا ابن زمزم والصفا ..» خودش را معرفی میکند آن نانجیب میگوید اذان بگو! اذان میگوید، تا میگوید «اشهد ان محمدا رسول الله» حضرت قسم میدهد که آیا این جدّ ما است یا جدّ تو؟ بعد آن طور مجلس به هم میریزد و مجبور میشود و شکست را میپذیرد.
خیلی عجیب است این حقّ، خودش را جلوه میدهد، مجبور میشوند سه روز برای اینها مجلس عزاداری برپا میکنند روز سوم شده و نشده میگویند کجا باید بروید؟ میگویند باید ما را به سمت کربلا ببرید، بیایند و اربعین برسند. شهید آیت الله قاضی(اعلی اللّه مقامه الشّریف) شهید محراب که یکی از علمای عامل بود هم محقق بزرگی بود کتابی دارد راجع به اربعین که اثبات میکند در آنجا که همان اربعین اول آمدند امّا وقتی آمدند صدای جرس این کاروان به گوش جابر خورد، گفت: اینها چه کسانی هستند، دارند میآیند؟ عطیه گفت: بشارت باد بر تو اینها اهل بیت حسین(صلوات اللّه و سلامه علیه) هستند، گفت من را کنار ببر، اینها میآیند، عطیه میگوید: اینها آمدند، تحمل نکردند، مثل برگ خزان، خودشان را از محمل ها پایین انداختند...
[1] علق/ 1-5
[2] بقره/ 31
[3] جمعه/ 2
[4] بقره/ 13
[5]. مصباح الشریعه، ص: 16
انتهای پیام/
ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *