اندرباب رویاهای دستنایافتنی آمریکا
آمریکاییها که روزهای نخستین انقلاب وعده دوماهه، 6ماهه، یکساله و دوساله سرنگونی نظام را میدادند و مشتی تبهکار و منافق و سکولار کافر و مشرک را میفریفتند، امروز سر عقل آمدهاند و میگویند این قصه سر دراز دارد.
خبرگزاری میزان -
به گزارش گروه سیاسی ، روزنامه «رسالت» در سرمقاله شماره امروز خود نوشت:
1- ایران باید جزو اقمار آمریکا در منطقه باشد. 2- ایران باید حافظ منافع آمریکا در منطقه و همپیمان با اسرائیل باقی بماند. 3- ایران لنگرگاه ثبات و امنیت منطقه است. باد حکومت در دماغ حکام عرب باید توسط ایران تنظیم و کنترل شود. مسئول تنظیم این باد در ایران، موساد و سرویسهای سیا در منطقه است.کودتای 28 مرداد و سرمایهگذاری آمریکاییها در این کودتا دربرگیرنده سه منطق فوق بود که گفته آمد. آمریکاییها برای کودتا و پساکودتا هزینههای خونینی را روی دست ملت ایران نهادند. لیبرالها و ملیگراها عمله اجرایی راهبرد آمریکا در ایران بودند. توده نفتیها هم به عنوان کاتالیزور عملیات آنها عمل میکردند. تنها جریانی که حافظ استقلال و عزت ایران و ضامن منافع و مصالح ملی ایرانیان است، جریان روحانیت و جنبش اصیل اسلامی - ایرانی بوده که در مبارزات یکصد سال اخیر کارنامه روشنی در مبارزه با استعمار و استثمار و استبداد جهانی دارند.
امام خمینی(ره) با بنیانگذاری جمهوری اسلامی به رویای سهگانه آمریکا در منطقه و جهان پایان داد. علت این که آمریکا هیچگاه جمهوری اسلامی و رهبران آن را به رسمیت نشناخت و سفارت خود را بستند و رفت ند، همین است. آنها خاک سرزمینی را که منافع آنها را تضمین نکند و با راهبرد امنیتی آنها در منطقه و جهان همراهی نکند، با فریب و نیرنگ، کودتا و جنگ نرم و سخت شخم میزنند و به توبره میکشند و نمیگذارند مردمان آن سرزمین روی خوش ببینند.
به همین دلیل آمریکاییها خصم ملت ایران و دشمن اصلی ایرانزمین طی نزدیک به چهار دهه اخیر بودند و هیچگاه هم پردهپوشی نکردند.
تمام توطئهها و دسیسههای آنها توسط ملت ایران و هوشیاری رهبران نهضت اسلامی ایران به باد رفته و ایران اسلامی هر روز مقتدرتر از همیشه ظاهر شده و چون کوه در برابر منافع آمریکا در منطقه و جهان ایستاده است.
جمهوری اسلامی ایران پس از پشت سر گذاشتن توطئهها پیروز و سربلند ایستاده و قرار است در سال 1404 قدرت اول منطقه و تاثیرگذار اصلی در جهان به عنوان یک قطب قدرت جهانی باقی بماند.
آمریکاییها که روزهای نخستین انقلاب وعده دوماهه، 6ماهه، یکساله و دوساله سرنگونی نظام را میدادند و مشتی تبهکار و منافق و سکولار کافر و مشرک را میفریفتند، امروز سر عقل آمدهاند و میگویند این قصه سر دراز دارد و برای سرنگونی نظام حداقل تا سال 2025 باید سالشماری کرد.
حالا چرا سال 2025 میلادی زمان را به عقب یا به تعبیری به جلو بردند، خود پژوهشی مستقل را طلب میکند.
استراتژیستهای واشنگتن براساس سند راهبرد امنیت ملی آمریکا بر مبنای توطئههایی که چیدهاند که در دو بخش "سخت" و "نرم" تعریف شده، معتقدند چیزی به نام جمهوری اسلامی در سال 2025 نباید باقی بماند.آنها معتقدند اگر ملت ایران تئوری "ما میتوانیم" را کنار بگذارند، مسئولان نظام در انقلابی ماندن و انقلابی بودن تردید کنند، دفاع از استقلال را فراموش کنند و دنبال رفاهطلبی و اشرافیت بروند و در دره استحاله فکری سقوط کنند، میشود به سقوط جمهوری اسلامی امیدوار بود. آمریکا برای انحراف از مسیر انقلاب برای ایران برنامه دارد.
آنها معتقدند بخشی از رفتار کاخ سفید باید این باشد که به ایران القاء شود امپریالیسم خیلی چیز بدی نیست و سازش با کدخدا میتواند حداقل مشکلاتی که به دلیل عدم سازش با آمریکا وجود دارد را از میان بردارد.آمریکاییها براساس راهبردهای امنیتی خود تا سال 2025 معتقدند ایران در این سال نباید جمهوری بماند. سرمایهگذاری وسیعی برای اخلال در مبانی و سازوکار جمهوریت در ایران کردهاند، سر اینکه هنوز از اهل فتنه و سران فتنه حمایت میکنند، همین است.
آمریکاییها معتقدند اگر حکومت ایران از صفت جمهوریت ساقط شود، تصویر یک حکومت داعشی و تکفیری را به خود میگیرد که هیچ جاذبهای برای الهامبخش بودن نهضت جهانی اسلام نخواهد داشت.
ایران سال 2025 نباید اسلامی بماند. باید حتما از آموزههای اسلام ناب محمدی(ص) فاصله بگیرد و اسلام یک پوسته روئین بر رفتار جنس حکومت در ایران باشد. مردم و حکام باید از احکام الهی فاصله بگیرند.
آنها معتقدند ایران بدون جمهوریت خود به خود ساقط است و ایران بدون اسلامیت همان حکومت دلخواه آمریکاست که منافع آنها را تامین میکند و به عنوان متحد اصلی رژیم اشغالگر قدس عمل خواهد کرد.
در هر دو صورت جمهوری اسلامی براساس ترفندها، نیرنگها و توطئههای آمریکا در سند رسمی راهبرد امنیت ملی آنها یک نظام ساقط شده است. بدون شک این یک رویای دستنایافتنی است.
حوادث و رویدادها و مناسبات ما با آمریکا طی نزدیک به چهار دهه نشان میدهد استراتژیستهای آمریکا در اوهام راهبردهای خود غوطهورندچرا که واقعیتها در منطقه و جهان چیز دیگری را نشان میدهد.
اولا- تا سال 2025 کشوری به نام اسرائیل در منطقه وجود ندارد. جنگ 22 روزه، 33 روزه، 55 روزه و... نشان داد افسانه کشورگشایی رژیم صهیونیستی دیگر تکرار نمیشود. جنگهای یادشده یک تست بود و جواب میدهد.
ثانیا- روسها با پوتین به قرن 21 وارد شده اند. آمریکاییها نمیتوانند روی همگرایی با روسها در راهبرد امنیتی خود در قرن 21 خیلی حساب کنند. پوتین و پوتینیسم در روسیه مبانی تئوریک و ایدئولوژیک و میان نخبگان روس ریشههای عمیقی هم دارد.
ثالثا - ماه عسل چینیها و آمریکاییها تمام خواهد شد. آمریکاییها در راهبرد امنیتی خود سهمی هم به سوسیالیستهای چینی باید بدهند که اکنون خود در قامت یک امپریالیسم در جهان ظاهر شدهاند.
رابعا - آمریکاییها در آسیا گرفتار به قول خودشان بچهپررویی به نام کره شمالی هستند که اگر بخواهند زیاد سر به سر او بگذارند، خود را گرفتار یک مناقشه اتمی فراتر از جنس سیاسی بلکه نظامی خواهند کرد.
خامسا - وضع اروپا هم طوری نیست که آمریکاییها روی آن حساب باز کنند. اروپاییها با 4 ترقه که تروریستها در بلاد آنها منفجر کردند، دکور امنیتیشان به هم خورد و مشغول حل بحران امنیتی خود هستند. مشکلات اقتصادی و سیاسی برخی دول اروپایی، اتحادیه اروپا را در معرض فروپاشی قرار داده است.
وضع خود آمریکا هم به عنوان یک ابرقدرت در آن مرتبتی نیست که بخواهد برای سال 2025 از باب آیندهنگری فکری کند. آمریکا در این سال تکلیف خودش با خودش معلوم نیست، لذا نمیتواند تکلیف جمهوری اسلامی را آنچنان که میخواهد مشخص کند.
باید دید حداقل بحران بدهیها اقتصاد آمریکا را به کدام سو هدایت میکند.
سخن آخر اندرباب رویاهای آمریکا، این است. تکلیف مردم ایران با دشمن اصلی خود مشخص است. مردم ثابت کردهاند هر هزینهای را برای صیانت از جمهوریت و اسلامیت حاضرند پرداخت کنند.
مسئولان مومن و پای کار نظام، امام و رهبری هم میدانند تکلیفشان چیست، کاری خواهند کرد که آمریکاییها در سال 2025 آرزوهای خود را به گور ببرند، اما برخی مسئولان با خوشخیالی فکر میکنند که با لبخند وگفتگو، موضوع خصومت ورزی آمریکایی را منتفی و آنها از براندازی نظام و عدول از استراتژی مصوب امنیت ملی منصرف خواهند شد.
با این جماعت میخواهم دو کلمه حرف حساب بزنم.
در آمریکا دو جماعت حکومت می کنند؛ جماعت اول الاغها هستند - دموکرات ها
- آنها خود نماد الاغ را برای خود تعیین کرده اند. اتفاقا انقلاب در زمان حکومت همین الاغها در آمریکا به پیروزی رسید. اینها اگر عرضه داشتند، جلوی وقوع انقلاب اسلامی را میگرفتند. آنها هرگز قادر نیستند به انقلاب آسیب بزنند. جماعت دوم فیلها هستند. برای مهار فیل فقط یک راه وجود دارد؛باید بر گردن آن سوار شد و با چکش توی مغز آن زد. اگر برخی فکر میکنند با لبخند میشود فیل را هدایت کرد، اشتباه میکنند.
آمریکاییها با بدعهدی در عصر حکومت الاغها در کاخ سفید اشتباه عظیمی را مرتکب شدند. اگر رئیسجمهور آینده آمریکا چه از الاغها باشد چه از فیلها، باید چکش به دست گرفت و از لبخند پرهیز کرد.
میلیونها نفر در ایران و منطقه و جهان منتظر فرمان فرود آمدن چکش از سوی دولت ما هستند. این چکش روزی فرود خواهد آمد. فقط در این صورت است که راهبرد براندازی جمهوری اسلامی توسط الاغها و فیلها عملیاتی نخواهد شد.
نزدیک به چهار دهه است نشان دادهایم که هم مهارت الاغسواری داریم و هم فنون فیلسواری را از یاد نبرده ایم. اگر آقایان ادعای دیپلمات بودن دارند، باید این را بفهمند.
محمدکاظم انبارلویی
ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *