«فیدل» به «چه گوارا» پیوست
اکنون که فیدل کاسترو رهبر انقلاب کوبا پس از 90 سال عمر مرگ را در آغوش گرفت، پایان انقلاب کوبا فرا رسیده است؟ سرنوشت میراث کاسترو چه خواهد بود؟
خبرگزاری میزان -
به گزارش گروه بین الملل ، فیدل در افکار عمومی دنیا با دو چهره شناخته می شد، یک چهره دیکتاتور و یک چهره محبوب.
رهبر انقلاب کوبا مخالفانی هم داشت. هم در داخل و هم در خارج، هر انقلابی در دنیا با مخالف و اپوزیسیون همراه است و استثنایی هم ندارد.
کاسترو هنگامی که دست به انقلاب زد و با دیگر یارانش همچون «چه گوارا»،«کامیلو» و دیگر انقلابیون کوبایی با شعارهای انقلابی، مردم را هم با خود همراه کرد، تنها یک انقلابی بود که می خواست مردم کشورش را از دیکتاتوری و بدبختی رهایی بخشد.
فیدل با انگیزه های انقلابی و آزادی بخشی دست به انقلاب زد و در آن هنگام هیچ گرایشی به یک ایدئولوژی خاصی نداشت.
سیاست انقلابی کاسترو ضد استعماری و ضد استکباری بود که آمریکا نماد آن تلقی می شد. کوبا پیش از انقلاب تحت سلطه ایالات متحده قرار داشت. باتیستا دیکتاتور کوبا دست نشانده آمریکا بود. فقر و بدبختی از یکسو مردم کوبا را تخت فشار قرار داده بود و ظلم و دیکتاتوری و سرکوب باتیستا از سوی دیگر بر این فقر و بدبختی دامن می زد.
انقلاب کوبا از دیکتاتوری به دیکتاتوری نبود، که اگر اینگونه می بود نوع حکومتی که در کوبا برپا شد باید همانند یک حکومت دیکتاتوری پایه ریزی می شد. دیکتاتورها خود در رفاه و آسایش زندگی می کنند و مردم را در فقر نگه می دارند، کاسترو ساده زیست بود و علاوه بر آن پس از پیروزی، اصلاحات اقتصادی و اجتماعی زیادی را آغاز کرد.
زمین هایی که مردم تنها روی آن کار می کردند و سودش به جیب آمریکایی ها و دیکتاتور کوبا می رفت به مردم واگذار کرد و در ادامه اصلاحات انقلابی آموزش و پرورش رایگان برای همه مردم را بنا نهاد و سپس بهداشت و درمان را صد در صد رایگان کرد.
شاید بتوان این توجیه را پذیرفت شاید هم نه، اما کوبای انقلابی در مقابل تهدیداتی که آمریکا علیه آن تدارک دیده بود، مجبور به گرایش به سوی شوروی کمونیستی شد.
اتحاد جماهیر شوروی سابق حامی کوبا در مقابل تهدیدات و تحریم های آمریکا شد. شاید اگر حمایت های شوروی نبود، انقلاب کوبا نمی توانست پابرجا بماند. اما در زمان حمایت شوروی هم اوضاع اقتصادی کوبا خوب نبود.
به این نکته باید توجه داشت و دقت کرد که تنها چند سال پس از انقلاب کوبا، انقلاب اسلامی در ایران شکل می گیرد که بدون وابستگی به هیچ یک از ابرقدرت ها به پیروزی می رسد و همچنان انقلابی باقی مانده است.
فیدل کاسترو یک انقلابی ضد امپریالیسم بود، که با انقلاب خود توانست موجی از ضدیت با امپریالیسم را در آمریکای لاتین به راه بیندازد.
او را نمی توان صرفاً یک کمونیست یا سوسیالیست تلقی کرد، فیدل توانست یک تفکر کاستروئیسم را از خود به جا بگذارد. انقلاب او اگر یک انقلاب کمونیستی بود، باید پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی کمونیستی، حامی اصلی او، شکست می خورد و پرچم سفید را مقابل آمریکا بالا می برد، اما توانست علیرغم خلاء وجودی شوروی مقاومت کند هر چند درون جامعه کوبای انقلابی آنگونه که تصور می شود، نباشد، اما مردم کوبا در شرایط فقر و فشارهای اقتصادی و سیاسی، خود را پایبند به انقلاب خود می دانند.
کوبا را باید آنگونه که هست دید، نه سیاه و نه سفید، کوبای کاسترو اکنون که جسد او سوزانده شد، خاکستری است، این حکومت نه یک حکومت دیکتاتوری مطلق بود و نه یک حکومت دموکراسی مطلق، شیوه خاص حکومتی کاسترو مختص او بود، همراه با همه خوبی ها و بدی هایش.
کاسترو در 50 سال دوران زمامداری خود بر کوبا بر سر آرمان های انقلابی خود ایستاد و این برای یک انقلابی ارزشمند است. انقلابی ماندن!
پیش از مرگ کاسترو، انقلابی های زیادی در کوبا مرگ به سراغشان آمد، ارنستو چه گوارا، یار نزدیک و دوست صمیمی کاسترو، انقلابی تر از او راه خود را از فیدل جدا کرد و پست و مقام را رها ساخت و به بولیوی رفت تا به مبارزات خود ادامه دهد. تفاوتی میان این دو وجود دارد، فیدل انقلابی تر بود یا چه گوارا؟
اما اکنون هیچیک از آن دو در قید حیات نیستند، فیدل هم به ارنستو پیوست. ارنستو در نبرد انقلابی کشته شد اما فیدل در بستر.
کوبا مانده است با مردمی که رائول برادر فیدل رهبری کشور را بر عهده دارد، در زمان او بود که کوبا تن به برقراری روابط با آمریکا داد. ضعف اقتصادی و فشار تحریم های آمریکا، باعث شد تا رائول زبان به گلایه بگشاید و بگوید؛وضعیت اقتصادی ضعیف است، بسیاری از کوبایی ها فقط با ۲۰ دلار در ماه زندگی می کنند. اما کوبا مستقل می ماند.
یک سال قبل بود که رائول با خوش بینی درباره اینکه روابط آمریکا و کوبا اگر برقرار شود، می تواند متمدنانه باشد، گفته بود حتی اگر این گونه هم نشود «ما برای ۵۵ سال دیگر هم مثل آنچه تاکنون گذشته، آماده ایم».
اما برقراری روابط کوبا با آمریکا هم نتوانست درد اقتصادی و فقر این کشور را درمان کند. تحریم های اقتصادی کوبا همچنان ادامه دارد، اما سفارت آمریکا در هاوانا با حضور جان کری وزیر خارجه آمریکا بازگشایی شد و پس از آن بود که اوباما نخستین رئیس جمهور آمریکا بود پس از انقلاب کوبا پا بر خاک این کشور گذاشت. اوباما احساس پیروزی داشت هنگامی که هواپیمایش در فرودگاه خوزه مارتی هاوانا فرود آمد.
خوزه مارتی، رهبر جنبش استقلال کوبا در مبارزه با امپراتوری اسپانیا بود.
جان کری و باراک اوباما به کوبا آمدند، مذاکراتی هم میان مقامات دو کشور انجام شد، اما کاسترو که اکنون تنها از او خاکستری باقی مانده است، گفت:«به آمریکا اعتماد ندارم.»
رهبر انقلاب کوبا، پس از آن که اوباما به هاوانا آمد، مقاله ای را در روزنامه گرانما چاپ کرد و در آن از این سفر انتقاد کرد.
کاسترو در مقاله خود نوشت: شنیدن سخنان رئیس جمهور آمریکا تنها باعث سکته قلبی میشود.
رئیس جمهور آمریکا در سفر به کوبا در سخنانی که از تلویزیون دولتی کوبا پخش شد، گفت: رأی دهندگان کوبایی باید قادر باشند تا دولتهای خود را در انتخاباتی آزاد و دموکراتیک انتخاب کنند.
کاسترو نیز به این سخنرانی واکنشی تند نشان داد و آن را به باد انتقاد گرفت و در این سرمقاله نوشت: اوباما در سخنرانی خود از واژههای نامأنوس استفاده کرد. هیچکس نباید تصور این را داشته باشد که مردم کوبا شکوه و جلال خود را که به واسطه آموزش، علم و فرهنگ به دست آمده، کنار میگذارند.
رهبر انقلاب کوبا نوشت:ما همه آنچه که نیاز داریم به کمک مردم کوبا به دست میآوریم و نیازی به پاداش از سوی امپراتوری آمریکا نداریم. اوباما فراموش کرده که بگوید آمریکا و کوبا هر دو تحت استعمار اروپاییها بودند و هر دو کشورهایی بودند که بر دوش بردگان ساخته شدند. مردم بومی قاره آمریکا در حرفهای باراک اوباما غایبند و اوباما فراموش کرده که بگوید با انقلاب کوبا تبعیض نژادی در این کشور به پایان رسید.
اوباما در سفر خود به کوبا با رائول کاسترو رئیس جمهور کوبا دیدار کرد اما فیدل کاسترو او را نپذیرفت شاید اکنون که کاسترو مرده است، در حسرت این دیدار باقی است. یک قاب عکس از این دیدار در خاطره اوباما و دیوار یادگاری های دوران ریاست جمهوری او خالی است!
رهبر انقلاب کوبا مخالفانی هم داشت. هم در داخل و هم در خارج، هر انقلابی در دنیا با مخالف و اپوزیسیون همراه است و استثنایی هم ندارد.
کاسترو هنگامی که دست به انقلاب زد و با دیگر یارانش همچون «چه گوارا»،«کامیلو» و دیگر انقلابیون کوبایی با شعارهای انقلابی، مردم را هم با خود همراه کرد، تنها یک انقلابی بود که می خواست مردم کشورش را از دیکتاتوری و بدبختی رهایی بخشد.
فیدل با انگیزه های انقلابی و آزادی بخشی دست به انقلاب زد و در آن هنگام هیچ گرایشی به یک ایدئولوژی خاصی نداشت.
سیاست انقلابی کاسترو ضد استعماری و ضد استکباری بود که آمریکا نماد آن تلقی می شد. کوبا پیش از انقلاب تحت سلطه ایالات متحده قرار داشت. باتیستا دیکتاتور کوبا دست نشانده آمریکا بود. فقر و بدبختی از یکسو مردم کوبا را تخت فشار قرار داده بود و ظلم و دیکتاتوری و سرکوب باتیستا از سوی دیگر بر این فقر و بدبختی دامن می زد.
انقلاب کوبا از دیکتاتوری به دیکتاتوری نبود، که اگر اینگونه می بود نوع حکومتی که در کوبا برپا شد باید همانند یک حکومت دیکتاتوری پایه ریزی می شد. دیکتاتورها خود در رفاه و آسایش زندگی می کنند و مردم را در فقر نگه می دارند، کاسترو ساده زیست بود و علاوه بر آن پس از پیروزی، اصلاحات اقتصادی و اجتماعی زیادی را آغاز کرد.
زمین هایی که مردم تنها روی آن کار می کردند و سودش به جیب آمریکایی ها و دیکتاتور کوبا می رفت به مردم واگذار کرد و در ادامه اصلاحات انقلابی آموزش و پرورش رایگان برای همه مردم را بنا نهاد و سپس بهداشت و درمان را صد در صد رایگان کرد.
شاید بتوان این توجیه را پذیرفت شاید هم نه، اما کوبای انقلابی در مقابل تهدیداتی که آمریکا علیه آن تدارک دیده بود، مجبور به گرایش به سوی شوروی کمونیستی شد.
اتحاد جماهیر شوروی سابق حامی کوبا در مقابل تهدیدات و تحریم های آمریکا شد. شاید اگر حمایت های شوروی نبود، انقلاب کوبا نمی توانست پابرجا بماند. اما در زمان حمایت شوروی هم اوضاع اقتصادی کوبا خوب نبود.
به این نکته باید توجه داشت و دقت کرد که تنها چند سال پس از انقلاب کوبا، انقلاب اسلامی در ایران شکل می گیرد که بدون وابستگی به هیچ یک از ابرقدرت ها به پیروزی می رسد و همچنان انقلابی باقی مانده است.
فیدل کاسترو یک انقلابی ضد امپریالیسم بود، که با انقلاب خود توانست موجی از ضدیت با امپریالیسم را در آمریکای لاتین به راه بیندازد.
او را نمی توان صرفاً یک کمونیست یا سوسیالیست تلقی کرد، فیدل توانست یک تفکر کاستروئیسم را از خود به جا بگذارد. انقلاب او اگر یک انقلاب کمونیستی بود، باید پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی کمونیستی، حامی اصلی او، شکست می خورد و پرچم سفید را مقابل آمریکا بالا می برد، اما توانست علیرغم خلاء وجودی شوروی مقاومت کند هر چند درون جامعه کوبای انقلابی آنگونه که تصور می شود، نباشد، اما مردم کوبا در شرایط فقر و فشارهای اقتصادی و سیاسی، خود را پایبند به انقلاب خود می دانند.
کوبا را باید آنگونه که هست دید، نه سیاه و نه سفید، کوبای کاسترو اکنون که جسد او سوزانده شد، خاکستری است، این حکومت نه یک حکومت دیکتاتوری مطلق بود و نه یک حکومت دموکراسی مطلق، شیوه خاص حکومتی کاسترو مختص او بود، همراه با همه خوبی ها و بدی هایش.
کاسترو در 50 سال دوران زمامداری خود بر کوبا بر سر آرمان های انقلابی خود ایستاد و این برای یک انقلابی ارزشمند است. انقلابی ماندن!
پیش از مرگ کاسترو، انقلابی های زیادی در کوبا مرگ به سراغشان آمد، ارنستو چه گوارا، یار نزدیک و دوست صمیمی کاسترو، انقلابی تر از او راه خود را از فیدل جدا کرد و پست و مقام را رها ساخت و به بولیوی رفت تا به مبارزات خود ادامه دهد. تفاوتی میان این دو وجود دارد، فیدل انقلابی تر بود یا چه گوارا؟
اما اکنون هیچیک از آن دو در قید حیات نیستند، فیدل هم به ارنستو پیوست. ارنستو در نبرد انقلابی کشته شد اما فیدل در بستر.
کوبا مانده است با مردمی که رائول برادر فیدل رهبری کشور را بر عهده دارد، در زمان او بود که کوبا تن به برقراری روابط با آمریکا داد. ضعف اقتصادی و فشار تحریم های آمریکا، باعث شد تا رائول زبان به گلایه بگشاید و بگوید؛وضعیت اقتصادی ضعیف است، بسیاری از کوبایی ها فقط با ۲۰ دلار در ماه زندگی می کنند. اما کوبا مستقل می ماند.
یک سال قبل بود که رائول با خوش بینی درباره اینکه روابط آمریکا و کوبا اگر برقرار شود، می تواند متمدنانه باشد، گفته بود حتی اگر این گونه هم نشود «ما برای ۵۵ سال دیگر هم مثل آنچه تاکنون گذشته، آماده ایم».
اما برقراری روابط کوبا با آمریکا هم نتوانست درد اقتصادی و فقر این کشور را درمان کند. تحریم های اقتصادی کوبا همچنان ادامه دارد، اما سفارت آمریکا در هاوانا با حضور جان کری وزیر خارجه آمریکا بازگشایی شد و پس از آن بود که اوباما نخستین رئیس جمهور آمریکا بود پس از انقلاب کوبا پا بر خاک این کشور گذاشت. اوباما احساس پیروزی داشت هنگامی که هواپیمایش در فرودگاه خوزه مارتی هاوانا فرود آمد.
خوزه مارتی، رهبر جنبش استقلال کوبا در مبارزه با امپراتوری اسپانیا بود.
جان کری و باراک اوباما به کوبا آمدند، مذاکراتی هم میان مقامات دو کشور انجام شد، اما کاسترو که اکنون تنها از او خاکستری باقی مانده است، گفت:«به آمریکا اعتماد ندارم.»
رهبر انقلاب کوبا، پس از آن که اوباما به هاوانا آمد، مقاله ای را در روزنامه گرانما چاپ کرد و در آن از این سفر انتقاد کرد.
کاسترو در مقاله خود نوشت: شنیدن سخنان رئیس جمهور آمریکا تنها باعث سکته قلبی میشود.
رئیس جمهور آمریکا در سفر به کوبا در سخنانی که از تلویزیون دولتی کوبا پخش شد، گفت: رأی دهندگان کوبایی باید قادر باشند تا دولتهای خود را در انتخاباتی آزاد و دموکراتیک انتخاب کنند.
کاسترو نیز به این سخنرانی واکنشی تند نشان داد و آن را به باد انتقاد گرفت و در این سرمقاله نوشت: اوباما در سخنرانی خود از واژههای نامأنوس استفاده کرد. هیچکس نباید تصور این را داشته باشد که مردم کوبا شکوه و جلال خود را که به واسطه آموزش، علم و فرهنگ به دست آمده، کنار میگذارند.
رهبر انقلاب کوبا نوشت:ما همه آنچه که نیاز داریم به کمک مردم کوبا به دست میآوریم و نیازی به پاداش از سوی امپراتوری آمریکا نداریم. اوباما فراموش کرده که بگوید آمریکا و کوبا هر دو تحت استعمار اروپاییها بودند و هر دو کشورهایی بودند که بر دوش بردگان ساخته شدند. مردم بومی قاره آمریکا در حرفهای باراک اوباما غایبند و اوباما فراموش کرده که بگوید با انقلاب کوبا تبعیض نژادی در این کشور به پایان رسید.
اوباما در سفر خود به کوبا با رائول کاسترو رئیس جمهور کوبا دیدار کرد اما فیدل کاسترو او را نپذیرفت شاید اکنون که کاسترو مرده است، در حسرت این دیدار باقی است. یک قاب عکس از این دیدار در خاطره اوباما و دیوار یادگاری های دوران ریاست جمهوری او خالی است!
ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *