نویسنده افغانستانی: تأثیر ادبیات ایران بر "ادبیات افغانستان" غیرقابل انکار است
محمد جواد خاوری نویسنده افغانستانی گفت: بخش عمدهای از ادبیات افغانستان از ادبیات ایران تغذیه میکند و تأثیر ادبیات ایران بر ادبیات افغانستان غیرقابل انکار است.
خبرگزاری میزان -
به گزارش سرویس بین الملل محمدجواد خاوری نویسنده افغانستانی ساکن نروژ که به ایران سفر کرده، درباره وضعیت ادبیات افغانستان گفت: ادبیات افغانستان تحت تأثیر نابسامانیهای اجتماعی، جنگ و ناامنی است که در طی سالهای طولانی در افغانستان حاکم بوده و ادبیات طی سه - چهار دهه وضعیت خوبی نداشته است.
وی افزود: همانطور که تمام مسائل زندگی اجتماعی تحت تأثیر جنگ و ناامنی صدمه دیده، ادبیات، هنر و علم نیز صدمه دیده است. در سالهای اخیر که اوضاع و شرایط زندگی بهتر شده طبعا ادبیات و هنر هم وضع بهتری یافتند.
این نویسنده افغانستانی گفت: ما اکنون شاهد تولیدات ادبی در حوزه داستان و شعر و تولید آثار هنری در حوزههای مختلف هستیم. بنابراین در سالهای اخیر اوضاع ادبیات و هنر بهبود نسبی یافته است.
خاوری درباره ادبیات کودکان افغانستان نیز اظهار کرد: همانطور که کودکان در افغانستان مغفول ماندهاند و به آنها توجه نمیشود، ادبیاتی که مربوط به آنهاست نیز چندان مورد توجه قرار نگرفته است.
نویسنده افغانستانی افزود: البته جسته و گریخته آثاری مشاهده میشود اما کارهای اندکی در حوزه ادبیات کودک و مسائل هنری مربوط به کودکان انجام میشود که به هیچ عنوان پاسخگوی نیاز کودکان افغانستان در حوزه ادبیات و هنر نیست.
وی با تأکید بر اینکه کودکان در افغانستان مغفول ماندهاند و مورد توجه نیستند ادامه داد: در جامعهای که مردسالاری حاکم است به مسائل کودکان و خردسالان توجه نمیشود.
خاوری گفت: حقوق کودکان در افغانستان رعایت نمیشود و کودکان مجبورند کارهای بسیار سختی انجام دهند، موقعیت و احترام آنها در خانوادهها بسیار پایین است و به همین دلیل به ادبیات کودک پرداخته نمیشود.
وی افزود: نویسندگان اهل فرهنگ ما نیز بیشتر دغدغه مسائل بزرگتر و کلانتر را دارند تا کودکان و مسائل آنها را این باعث شده کودکان در سایه فراموشی قرار بگیرند، مسائل و مشکلات ادبیات خیلی زیاد است که به مسائل عمومی برمیگردد.
این نویسنده افغانستانی گفت: درست است که ادبیات را میتوان کار شخصی حساب کرد یعنی فرد باید به ادبیات علاقهمند باشد و در این زمینه توانایی و استعداد داشته باشد، وقتی جامعه نابسامان است فرصت برای یک نویسنده، شاعر و هنرمند مساعد نمیشود که بتواند به توانمندی خود بپردازد.
وی افزود: دولت افغانستان نیز درگیر مسائل دیگری است و یا به این مسائل کمتر بها میدهد و نمیتواند سازماندهی درستی در این زمینه داشته باشد و از ادبیات و هنر حمایت کند و نویسندگان و هنرمندان را مورد حمایت قرار دهد تا از این طریق آثار ادبی و هنری به وجود بیاید.
خاوری گفت: میتوان گفت چالش عمده ادیبان و داستاننویسان ما مسائل اجتماعی است، و درگیریها، نابسامانیها و کمبودهایی که از این مسائل ناشی میشود.
این نویسنده درباره تأثیر ادبیات ایران و افغانستان بر روی هم با اشاره به حضور مهاجران افغانستان در ایران اظهار کرد: سالهاست که مهاجران افغانستان در ایران زندگی میکنند و تعداد زیادی از علاقهمندان به مسائل ادبی و هنری در ایران به سمت ادبیات مهاجرت رفته و با مسائل فرهنگی آشنا و همین باعث شده به درجاتی برسند و ادبیات و دستاوردهای ادبی از ایران به افغانستان انتقال پیدا کند.
وی افزود: اشتراکات فرهنگی بین ۲ کشور وجود دارد و به نحوی ارتباط فرهنگی و ادبی بین ۲ کشور همزبان و همفرهنگ وجود داشته است، میتوان گفت قسمت عمده ادبیات افغانستان از طرف ایران تغذیه میشود، کتابهایی که در ایران تولید و یا ترجمه میشود به داخل افغانستان منتقل و در دسترس علاقهمندان قرار میگیرد.
خاوری در ادامه خاطرنشان کرد: رفت و آمد فرهنگیان و اهل قلم افغانستان به ایران نیز تأثیر متقابل در ادبیات ایران دارد و به نحوی ردپای ادبیات و آثار ادبی افغانستان را به ایران باز میکند.
این نویسنده افغانستانی گفت: وقتی مصاحبهها و گزارشهایی را در رسانههای ایرانی از نویسندگان و اهل قلم افغانستان میبینیم و میخوانیم این است که ادبیات افغانستان تا حدودی در بستر فرهنگی ایران حضور یافته اما متأسفانه حضور ادبیات افغانستان در ایران خیلی کمرنگ است.
خاوری افزود: اصلا با حضور ادبیات و فرهنگ ایران در این کشور قابل مقایسه نیست البته دلایل آن کاملا مشخص است زیرا قوتی که در آثار و جریانات ادبی ایران وجود دارد به طور ناخودآگاه خود را بر ادبیات افغانستان تحمیل میکند.
وی با بیاناینکه تأثیر برنامههای مشترک بر ادبیات هر ۲ کشور قابل انکار نیست گفت: هر کار مشترکی که صورت میگیرد در جهت آمادهسازی شناخت از ادبیات و فرهنگ ۲ کشور میتواند کمک کند.
خاوری افزود: وقتی شناخت حاصل شود تعامل صورت میگیرد، وقتی شناخت حاصل شود میتوان نیازها و ضرورتها را بیشتر درک کرد و به سوی سامان دادن برنامهها رفت و در جهت رفع نقایص گام برداشت.
وی ادامه داد: من معتقدم بهترین کاری که میشود در جهت ارتقای فرهنگ در افغانستان و شناخت فرهنگی هر ۲ کشور انجام داد همین کارها و برنامههای مشترک است.
این نویسنده همچنین درباره اهدای جایزه جلال آل احمد در بخش ویژه ادبیات افغانستان اظهار کرد: رهنورد زریاب چهره غیرقابل انکاری در ادبیات افغانستان است و جایگاه او در ادبیات فارسی محفوظ است.
خاوری افزود: اما به طور کلی جایزهها و مسابقات، سیاستها و اهداف خاصی دارند و بر اساس سیاستهای خود معیارهایی دارند که ممکن است ادبی نباشند و بر اساس آنها داوریهایی صورت میگیرد.
وی افزود: اما با توجه به این مسئله من این حرکتها را مثبت میدانم. هرکار مشترکی که بتواند زمینه شناخت و ارتباط را فراهم کند با تمامی نواقصش میتواند مفید و مغتنم باشد.
این نویسنده افغانستانی با بیان اینکه هرکسی تعریفی از اثر شاخص در ادبیات دارد خاطرنشان کرد: نویسندگان بنامی در ادبیات افغانستان داریم که نمیشود آنها را ندیده گرفت.
خاوری گفت: در داستاننویسی افرادی مانند «اعظم رهنورد زریاب»، «آصف سلطانزاده»، «محمدحسین محمدی» و در عرصه شعر «محمدکاظم کاظمی»، «سیدابوطالب مظفری»، «پرتو نادری» و «آصف باختری» اینها نمونههای اندکی هستند که وجودشان در ادبیات افغانستان قابل انکار نیستند.
/
وی افزود: همانطور که تمام مسائل زندگی اجتماعی تحت تأثیر جنگ و ناامنی صدمه دیده، ادبیات، هنر و علم نیز صدمه دیده است. در سالهای اخیر که اوضاع و شرایط زندگی بهتر شده طبعا ادبیات و هنر هم وضع بهتری یافتند.
این نویسنده افغانستانی گفت: ما اکنون شاهد تولیدات ادبی در حوزه داستان و شعر و تولید آثار هنری در حوزههای مختلف هستیم. بنابراین در سالهای اخیر اوضاع ادبیات و هنر بهبود نسبی یافته است.
خاوری درباره ادبیات کودکان افغانستان نیز اظهار کرد: همانطور که کودکان در افغانستان مغفول ماندهاند و به آنها توجه نمیشود، ادبیاتی که مربوط به آنهاست نیز چندان مورد توجه قرار نگرفته است.
نویسنده افغانستانی افزود: البته جسته و گریخته آثاری مشاهده میشود اما کارهای اندکی در حوزه ادبیات کودک و مسائل هنری مربوط به کودکان انجام میشود که به هیچ عنوان پاسخگوی نیاز کودکان افغانستان در حوزه ادبیات و هنر نیست.
وی با تأکید بر اینکه کودکان در افغانستان مغفول ماندهاند و مورد توجه نیستند ادامه داد: در جامعهای که مردسالاری حاکم است به مسائل کودکان و خردسالان توجه نمیشود.
خاوری گفت: حقوق کودکان در افغانستان رعایت نمیشود و کودکان مجبورند کارهای بسیار سختی انجام دهند، موقعیت و احترام آنها در خانوادهها بسیار پایین است و به همین دلیل به ادبیات کودک پرداخته نمیشود.
وی افزود: نویسندگان اهل فرهنگ ما نیز بیشتر دغدغه مسائل بزرگتر و کلانتر را دارند تا کودکان و مسائل آنها را این باعث شده کودکان در سایه فراموشی قرار بگیرند، مسائل و مشکلات ادبیات خیلی زیاد است که به مسائل عمومی برمیگردد.
این نویسنده افغانستانی گفت: درست است که ادبیات را میتوان کار شخصی حساب کرد یعنی فرد باید به ادبیات علاقهمند باشد و در این زمینه توانایی و استعداد داشته باشد، وقتی جامعه نابسامان است فرصت برای یک نویسنده، شاعر و هنرمند مساعد نمیشود که بتواند به توانمندی خود بپردازد.
وی افزود: دولت افغانستان نیز درگیر مسائل دیگری است و یا به این مسائل کمتر بها میدهد و نمیتواند سازماندهی درستی در این زمینه داشته باشد و از ادبیات و هنر حمایت کند و نویسندگان و هنرمندان را مورد حمایت قرار دهد تا از این طریق آثار ادبی و هنری به وجود بیاید.
خاوری گفت: میتوان گفت چالش عمده ادیبان و داستاننویسان ما مسائل اجتماعی است، و درگیریها، نابسامانیها و کمبودهایی که از این مسائل ناشی میشود.
این نویسنده درباره تأثیر ادبیات ایران و افغانستان بر روی هم با اشاره به حضور مهاجران افغانستان در ایران اظهار کرد: سالهاست که مهاجران افغانستان در ایران زندگی میکنند و تعداد زیادی از علاقهمندان به مسائل ادبی و هنری در ایران به سمت ادبیات مهاجرت رفته و با مسائل فرهنگی آشنا و همین باعث شده به درجاتی برسند و ادبیات و دستاوردهای ادبی از ایران به افغانستان انتقال پیدا کند.
وی افزود: اشتراکات فرهنگی بین ۲ کشور وجود دارد و به نحوی ارتباط فرهنگی و ادبی بین ۲ کشور همزبان و همفرهنگ وجود داشته است، میتوان گفت قسمت عمده ادبیات افغانستان از طرف ایران تغذیه میشود، کتابهایی که در ایران تولید و یا ترجمه میشود به داخل افغانستان منتقل و در دسترس علاقهمندان قرار میگیرد.
خاوری در ادامه خاطرنشان کرد: رفت و آمد فرهنگیان و اهل قلم افغانستان به ایران نیز تأثیر متقابل در ادبیات ایران دارد و به نحوی ردپای ادبیات و آثار ادبی افغانستان را به ایران باز میکند.
این نویسنده افغانستانی گفت: وقتی مصاحبهها و گزارشهایی را در رسانههای ایرانی از نویسندگان و اهل قلم افغانستان میبینیم و میخوانیم این است که ادبیات افغانستان تا حدودی در بستر فرهنگی ایران حضور یافته اما متأسفانه حضور ادبیات افغانستان در ایران خیلی کمرنگ است.
خاوری افزود: اصلا با حضور ادبیات و فرهنگ ایران در این کشور قابل مقایسه نیست البته دلایل آن کاملا مشخص است زیرا قوتی که در آثار و جریانات ادبی ایران وجود دارد به طور ناخودآگاه خود را بر ادبیات افغانستان تحمیل میکند.
وی با بیاناینکه تأثیر برنامههای مشترک بر ادبیات هر ۲ کشور قابل انکار نیست گفت: هر کار مشترکی که صورت میگیرد در جهت آمادهسازی شناخت از ادبیات و فرهنگ ۲ کشور میتواند کمک کند.
خاوری افزود: وقتی شناخت حاصل شود تعامل صورت میگیرد، وقتی شناخت حاصل شود میتوان نیازها و ضرورتها را بیشتر درک کرد و به سوی سامان دادن برنامهها رفت و در جهت رفع نقایص گام برداشت.
وی ادامه داد: من معتقدم بهترین کاری که میشود در جهت ارتقای فرهنگ در افغانستان و شناخت فرهنگی هر ۲ کشور انجام داد همین کارها و برنامههای مشترک است.
این نویسنده همچنین درباره اهدای جایزه جلال آل احمد در بخش ویژه ادبیات افغانستان اظهار کرد: رهنورد زریاب چهره غیرقابل انکاری در ادبیات افغانستان است و جایگاه او در ادبیات فارسی محفوظ است.
خاوری افزود: اما به طور کلی جایزهها و مسابقات، سیاستها و اهداف خاصی دارند و بر اساس سیاستهای خود معیارهایی دارند که ممکن است ادبی نباشند و بر اساس آنها داوریهایی صورت میگیرد.
وی افزود: اما با توجه به این مسئله من این حرکتها را مثبت میدانم. هرکار مشترکی که بتواند زمینه شناخت و ارتباط را فراهم کند با تمامی نواقصش میتواند مفید و مغتنم باشد.
این نویسنده افغانستانی با بیان اینکه هرکسی تعریفی از اثر شاخص در ادبیات دارد خاطرنشان کرد: نویسندگان بنامی در ادبیات افغانستان داریم که نمیشود آنها را ندیده گرفت.
خاوری گفت: در داستاننویسی افرادی مانند «اعظم رهنورد زریاب»، «آصف سلطانزاده»، «محمدحسین محمدی» و در عرصه شعر «محمدکاظم کاظمی»، «سیدابوطالب مظفری»، «پرتو نادری» و «آصف باختری» اینها نمونههای اندکی هستند که وجودشان در ادبیات افغانستان قابل انکار نیستند.
/
ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *