اگر در خیبر پیروز میشدیم «صدام» سقوط میکرد
به نظرم «عملیات خیبر» میتوانست عراق را سرنگون کند و اگر با موفقیت انجام میشد و ما «بصره» را جدا کرده بودیم رژیم عراق نابود میشد.
خبرگزاری میزان -
به نقل از فارس، غلامعلی رشید یکی از فرماندهان بزرگ دوران جنگ با عراق است. نقش و تاثیر تفکرات ایشان در طراحی و تصمیم گیریهای سرنوشت ساز، بسیار مؤثر برجسته است. تاریخ شفاهی با غلامعلی رشید، اثر کم نظیری است که مشخصه آن علاوه بر اطلاعات دقیق، صداقت در بیان وقایع و مسائل، همچنین پاسخگوئی در مباحث اساسی و چالشگرانه است. این ماموریت مهم را «مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ سپاه» چند سالی است که آغاز کرده که بخش های کوچکی از آن، به صورت عمومی در مطبوعات منتشر شده است. در یکی از جلسات ثبت تاریخ شفاهی سردار رشید، از سردار محسن رضایی، فرمانده وقت کل سپاه در دوران جنگ تحمیلی، برای تشریح و تکمیل مباحث ایشان دعوت شد. در این جلسه، سردار رشید با طرح سؤالاتی از سردار محسن رضایی به بررسی نقش وی در آغاز، حین و پایان جنگ و همچنین نوع تعامل با فرماندهان ارتش درطول جنگ پرداخت و با حضور و ورود محمد دورودیان در گفتگویی مفصل، درباره کارکرد قدرت نظامی ایران برای تأمین اهداف سیاسی به ویژه در مقطع پایان جنگ بهطور مفصل بحث شد. در بخش هایی از این گفتگو، اشاراتی صریح به «عملیات خیبر» و نتایج آن مطرح گردید که حیف دیدیم از آن ها صرف نظر کنیم. آن چه می خوانید، منتخبی از گفتگوی مزبور است که به «عملیات خیبر» مربوط می شود:
*محسن رضایی:[...] ما توپخانه نداشتیم، اما فرض را بر این گذاشته بودیم که توپخانه بهعهده ارتش باشد. تا ما توپخانه تشکیل بدهیم افق روشنی نداشتیم. همچنین به نتیجه رسیده بودیم که نیروهای ما وقتی در یگان ارتش ادغام بشوند، حتی اگر فرمانده گردانمان را عقب بگذاریم، نظم و نسق که نیروهای ارتش در سازماندادن نیروهایمان در گردان ارتش بسیار مؤثر است. نیروهای ما هم در درون گردانهای ارتش نظم بیشتری مییافتند تا اینکه بهتنهایی وارد عمل میشدند، مخصوصاً در عملیاتهای اول. زمانیکه گردانهایمان را در گردانهای ارتش ادغام میکردیم، ترکیبشان بهتر میشد و بعد میتوانستیم از خمپارههایشان استفاده کنیم. ارتش خمپاره و بیسیم و درکل امکانات بیشتری داشت. نیروهای ما چیزی نداشتند، نهایت اینکه به یک گردان یک بیسیم میدادیم، درحالیکه گردانهای ارتش بیسیم داشتند، دستههایشان بیسیم، خمپاره و مهماترسانی داشتند. البته، این موضوع تاحدی به ما آسیب زد، زیرا ما باید از عملیات خیبر یا در بدر از آنها جدا میشدیم. جدا شدن ما از ارتش دیر انجام شد. علت جدا نشدن ما هم این بود که آنها امکانات وسیعی داشتند، اگر جدا میشدیم این امکانات از دست ما خارج میشد.
ارتش هم قصد نداشت که آنها را در اختیار ما قرار دهد. ما هم بیش از حد صبر کردیم و این تأخیر به ما آسیب زد. اگر تشخیص دوستان ما نبود و با سعی و خطا میخواستیم به نتیجه برسیم که چگونه باید بجنگیم، این جنگ سالها ادامه مییافت و بعد از هر ده شکست یک موفقیت کسب میکردیم، اما ما در جنگ با افرادی آشنا شدیم که حُسن آنها، قدرت تشخیص بالایشان بود که ده شکست و یک موفقیت را به سه تا چهار شکست و شش یا هفت پیروزی تبدیل کردند. سه تا چهار عملیات موفق در یک عملیات شکست میخوردیم و بار دیگر شرایط تغییر میکرد. از «عملیات رمضان» به بعد و پس از اجرای چند عملیات، سیر پیروزیهایمان آغاز شد.
اگر در «عملیات والفجر مقدماتی» هم ارتش وارد عمل نمیشد، به طور قطع پیروز میشدیم. احتمال شکست ما در «عملیات رمضان» وجود داشت، اما در «والفجر مقدماتی» میتوانستیم موفق شویم، «والفجر1» را هم تکرار نمیکردیم، زیرا نتیجة آن برای ما روشن بود. در «عملیات خیبر» هم احتمال موفقیتمان زیاد بود و نباید در آن عملیات شکست میخوردیم. شکست در «عملیات والفجر مقدماتی» و «خیبر» بهدلیل دوگانگی در تصمیمگیری اتفاق افتاد. ما در آن عملیاتها تصمیمگیری واحدی نداشتیم. از «عملیات رمضان» به بعد تصمیمگیری عملیاتی مشترک من و آقای صیاد شیرازی آغاز شد. آن زمان صیاد شیرازی تازه به فرماندهی نیروی زمینی ارتش منصوب شده بود و ما هم پیوسته از وی دفاع میکردیم. من و ایشان در همه زمینهها به مشورت میپرداختیم و صحبتهایمان را هماهنگ میکردیم و در برابر مسئولان کشور هیچ حرفی را بدون هماهنگی با یکدیگر نمیزدیم. تا «عملیات رمضان» ما فرماندهی واحدی را ایجاد کرده بودیم. [...] از عملیات رمضان به بعد دیگر این پرده برداشته و تدابیرمان بهدلیل دخالت دوستان از کنترل خارج شد. در «عملیات والفجر مقدماتی» من نزد امام رفتم و از ایشان خواستم آیتالله خامنهای، که ریاستجمهوری را بر عهده داشتند، را به فرماندهی جنگ منصوب کنند.
*محمد درودیان: چرا به این نتیجه رسیدید؟
*محسن رضایی: بهدلیل اینکه ارتش آیتالله خامنهای را کاملاً قبول و از ایشان حرفشنوی داشت. من هم خودم با ایشان بسیار هماهنگ بودم. در طرح مناطق نهگانه سپاه هم بیشترین حمایت را از من ایشان کردند، حتی آقای هاشمی هم در این طرح از ما حمایت نکرد. تا پایان این طرح آیتالله خامنهای بیشتر از دیگران از من حمایت کردند. ممکن است برخی ذهنیتی از ایشان داشتند، اما من اطمینان داشتم که با ایشان مشکلی نخواهم داشت زمانیکه این موضوع را با امام مطرح کردم، ایشان گفتند که من هم خودم چنین چیزی در ذهنم بوده است، ولی این موضوع را به کسی نگویید تا من تصمیمی بگیرم. هنگامیکه امام میخواستند حکم فرماندهی آیتالله خامنهای را امضا کنند، نمیدانم چرا به تمشیت امور سپاه و ارتش تبدیل شد. ظاهراً به امام گفته بودند که ایشان رئیسجمهور است، اگر بروند و اتفاقی برایشان بیفتد در دنیا میگویند که ما رئیسجمهور ایران را کشتیم و اعتبار بینالمللی ما خدشهدار میشود، وگرنه امام تصمیمشان این بود که ایشان را به فرماندهی جنگ منصوب کنند. تا زمان اجرای «عملیات خیبر» آیتالله خامنهای مسئول بودند و ظاهراً ستادی هم برپا کرده و از آقای رشید هم خواسته بودند حاضر شوند.
*غلامعلی رشید: بله، تشکیل ستادشان را هم به ارتش و سپاه اعلام کرده بودند که دوامی نداشت. بلافاصله بعد از این قضیه، آقای هاشمی با حکمی آمدند که ادامه والفجرها را شما فرمانده عملیات هستید. ستاد ایشان هم قرارگاه خاتم را تشکیل داد. [...]
*محسن رضایی: به نظرم «عملیات خیبر» میتوانست عراق را سرنگون کند و اگر با موفقیت انجام میشد و ما «بصره» را جدا کرده بودیم رژیم عراق نابود میشد.
*محمد درودیان: هیچکدام از عملیاتها در تجربه جنگ با عراق نشاندهنده این نیستند که در صورت پیروزی، پیروزی صدام سقوط میکرد.
[...]
*محسن رضایی: اگر یادتان باشد ما هیچگاه تا خود بغداد را لشکربندی نمیکردیم. تا جایی پیش میرفتیم که میدیدیم اگر برویم سقوط قطعی است. یعنی کل سیستم به هم میخورد و واقعاً صدام اینگونه بود، زیرا مثل امریکاییها نمیتوانست انعطافپذیر باشد. اگر به حرکتمان استمرار میبخشیدیم، این کوه فرومیریخت، کما اینکه امریکاییها هم از همین عامل تحرک استفاده کردند، یعنی مشکل صدام را فقط استمرار شبانهروزی ارتش امریکا عملاً حل کرد.
*محمد درودیان: شما با این صحبت راهبرد آقای هاشمی را تأیید میکنید؟ آقای هاشمی در نقد شما همین را میگویند که نظر من این بود که یک پیروزی به دست بیاوریم و آنها این پیروزی را کسب نکردند. اگر شما این توجیه را بکنید میافتید در دام نظریه آقای هاشمی و راهبرد یک پیروزی میافتید. شما میگویید اگر در عملیات خیبر پیروز میشدیم عراق زمینی سقوط میکرد. ایشان هم همین را میگویند. من هم در صحبتهایم به همین موضوع اشاره کردم؛ اینکه آنها نتوانستند.
*محسن رضایی: چرا نتوانستیم؟
*محمد درودیان: این دیگر بحثهایی تخصصی تئوریکی میشود. من میگویم که درباره آن بحث کنیم.
*محسن رضایی: نه، من میگویم که چرا نتوانستیم؟
*محمد درودیان: این دیگر میشود همان بحثها که ایشان امکانات ندادند و... . باید از این دعوا عبور کرده، قضیه را به طور کلان نگاه کنیم و شما میتوانید این نگاه را داشته باشید، منتها التزامتان به آن عملی که انجام شده و دفاع از آنها نمیگذارد شما وارد آن بحث بشوید. [...] بعد از فتح خرمشهر، ما پیروزی نظامی به دست نیاوردیم. موفقیتهای کسبشده پیروزی تاکتیکی و عملیاتی است. پیروزی را که اگر نتوانیم به هدف سیاسی، یعنی سقوط صدام تبدیل کنیم، پیروزی نظامی نامیده نمیشود. .[...] اگر میخواستیم صدام را ساقط کنیم راهش این بود. ما در کل جنگ نتوانستیم هیچگونه جریان اجتماعی در عراق ضد عراق به راه بیندازیم؟ با همان چارچوب پیوستگی جنگ و انقلاب که میفرمایید. این نشان میدهد که این امر امکانپذیر نیست. ما قدرت نظامی هم نداشتیم. انتفاضه در عراق چهزمانی به وجود آمد؟ هنگامی امریکاییها قدرت نظامی عراق را درهم شکستند. آن مدل نشان میداد اگر ما در جنگ میتوانستیم قدرت نظامی عراق را درهم بشکنیم، در داخل عراق اتفاقی میافتاد، ولی هیچگاه نتوانستیم.
*غلامعلی رشید: در عملیات خیبر میتوانستیم.
*محمد درودیان: در خیبر یگانهای ما و یگانهای عراق همسطح نبودند.
*غلامعلی رشید: ما برابر طرح، موفق میشدیم.
*محمد درودیان: اگر ما میآمدیم آن جاده را میگرفتیم آیا بصره سقوط میکرد؟ سپاه سوم میرفت و صدام سقوط میکرد؟
*غلامعلی رشید: بله، گوشهای میرفت و به مقاومت میپرداخت.
*محسن رضایی: اوضاع آنها بههم میریخت. دیگر عراق به عنوان عراق مطرح نبود. جاده در این عملیات بسیار مهم بود. در ابتدای سخنانم اشاره کردم که ارتش صدام از کرخه عبور نمیکرد، زیرا میدانستم تا آن گلوگاه را در خوزستان نگیرند، هر چقدر از این رودخانهها عبور کنند، پشت رودخانه برمیگردند. آن گلوگاه بسیار مهم بود. این جاده حکم همان گلوگاه را داشت.
. .[...] ما در «عملیات خیبر» میتوانستیم پیروز بشویم.
*محمد درودیان: نظر من این است که نمیتوانستیم، زیرا اگر میتوانستیم پیروز میشدیم.
*محسن رضایی: نه، ملاحظاتی که ما کردیم اشتباه بوده است.
*محمد درودیان: اگر اشتباه بوده، آن هم بخشی از فهم ما و توان ما بوده است. اینکه نشده است یعنی امکان انجام شدن آن نبوده است.
*محسن رضایی: بله، با آن وضعیت بیشتر از این نمیشد کاری انجام داد.
*غلامعلی رشید: من دو سال بعد به این نتیجه رسیدم که دیگر نمیشود.
*محمد درودیان: پس در نظریهپردازی نباید اگر را به کار بریم، ولی در واقعه باید با همین اگرها عمل کنیم.
*غلامعلی رشید: آقای هاشمی میگفتند که کشور ظرفیت انجامشدن این کار را داشت، ولی آنها نتوانستند.
*محمد درودیان: آقای رضایی فرمانده سپاه کشور بودند، رهبر و رئیسجمهورش نبودند. این هم جزئی از واقعیات است.
*غلامعلی رشید: ما هم که فرمانده ارتشی نیستیم که بگوییم اگر به ما امکانات بدهید میجنگیم، اگر نه نمیجنگیم.
/انتهای پیام/
: انتشار مطالب و اخبار تحلیلی سایر رسانه های داخلی و خارجی لزوماً به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفاً جهت اطلاع کاربران از فضای رسانه ای منتشر می شود.
*محسن رضایی:[...] ما توپخانه نداشتیم، اما فرض را بر این گذاشته بودیم که توپخانه بهعهده ارتش باشد. تا ما توپخانه تشکیل بدهیم افق روشنی نداشتیم. همچنین به نتیجه رسیده بودیم که نیروهای ما وقتی در یگان ارتش ادغام بشوند، حتی اگر فرمانده گردانمان را عقب بگذاریم، نظم و نسق که نیروهای ارتش در سازماندادن نیروهایمان در گردان ارتش بسیار مؤثر است. نیروهای ما هم در درون گردانهای ارتش نظم بیشتری مییافتند تا اینکه بهتنهایی وارد عمل میشدند، مخصوصاً در عملیاتهای اول. زمانیکه گردانهایمان را در گردانهای ارتش ادغام میکردیم، ترکیبشان بهتر میشد و بعد میتوانستیم از خمپارههایشان استفاده کنیم. ارتش خمپاره و بیسیم و درکل امکانات بیشتری داشت. نیروهای ما چیزی نداشتند، نهایت اینکه به یک گردان یک بیسیم میدادیم، درحالیکه گردانهای ارتش بیسیم داشتند، دستههایشان بیسیم، خمپاره و مهماترسانی داشتند. البته، این موضوع تاحدی به ما آسیب زد، زیرا ما باید از عملیات خیبر یا در بدر از آنها جدا میشدیم. جدا شدن ما از ارتش دیر انجام شد. علت جدا نشدن ما هم این بود که آنها امکانات وسیعی داشتند، اگر جدا میشدیم این امکانات از دست ما خارج میشد.
ارتش هم قصد نداشت که آنها را در اختیار ما قرار دهد. ما هم بیش از حد صبر کردیم و این تأخیر به ما آسیب زد. اگر تشخیص دوستان ما نبود و با سعی و خطا میخواستیم به نتیجه برسیم که چگونه باید بجنگیم، این جنگ سالها ادامه مییافت و بعد از هر ده شکست یک موفقیت کسب میکردیم، اما ما در جنگ با افرادی آشنا شدیم که حُسن آنها، قدرت تشخیص بالایشان بود که ده شکست و یک موفقیت را به سه تا چهار شکست و شش یا هفت پیروزی تبدیل کردند. سه تا چهار عملیات موفق در یک عملیات شکست میخوردیم و بار دیگر شرایط تغییر میکرد. از «عملیات رمضان» به بعد و پس از اجرای چند عملیات، سیر پیروزیهایمان آغاز شد.
اگر در «عملیات والفجر مقدماتی» هم ارتش وارد عمل نمیشد، به طور قطع پیروز میشدیم. احتمال شکست ما در «عملیات رمضان» وجود داشت، اما در «والفجر مقدماتی» میتوانستیم موفق شویم، «والفجر1» را هم تکرار نمیکردیم، زیرا نتیجة آن برای ما روشن بود. در «عملیات خیبر» هم احتمال موفقیتمان زیاد بود و نباید در آن عملیات شکست میخوردیم. شکست در «عملیات والفجر مقدماتی» و «خیبر» بهدلیل دوگانگی در تصمیمگیری اتفاق افتاد. ما در آن عملیاتها تصمیمگیری واحدی نداشتیم. از «عملیات رمضان» به بعد تصمیمگیری عملیاتی مشترک من و آقای صیاد شیرازی آغاز شد. آن زمان صیاد شیرازی تازه به فرماندهی نیروی زمینی ارتش منصوب شده بود و ما هم پیوسته از وی دفاع میکردیم. من و ایشان در همه زمینهها به مشورت میپرداختیم و صحبتهایمان را هماهنگ میکردیم و در برابر مسئولان کشور هیچ حرفی را بدون هماهنگی با یکدیگر نمیزدیم. تا «عملیات رمضان» ما فرماندهی واحدی را ایجاد کرده بودیم. [...] از عملیات رمضان به بعد دیگر این پرده برداشته و تدابیرمان بهدلیل دخالت دوستان از کنترل خارج شد. در «عملیات والفجر مقدماتی» من نزد امام رفتم و از ایشان خواستم آیتالله خامنهای، که ریاستجمهوری را بر عهده داشتند، را به فرماندهی جنگ منصوب کنند.
*محمد درودیان: چرا به این نتیجه رسیدید؟
*محسن رضایی: بهدلیل اینکه ارتش آیتالله خامنهای را کاملاً قبول و از ایشان حرفشنوی داشت. من هم خودم با ایشان بسیار هماهنگ بودم. در طرح مناطق نهگانه سپاه هم بیشترین حمایت را از من ایشان کردند، حتی آقای هاشمی هم در این طرح از ما حمایت نکرد. تا پایان این طرح آیتالله خامنهای بیشتر از دیگران از من حمایت کردند. ممکن است برخی ذهنیتی از ایشان داشتند، اما من اطمینان داشتم که با ایشان مشکلی نخواهم داشت زمانیکه این موضوع را با امام مطرح کردم، ایشان گفتند که من هم خودم چنین چیزی در ذهنم بوده است، ولی این موضوع را به کسی نگویید تا من تصمیمی بگیرم. هنگامیکه امام میخواستند حکم فرماندهی آیتالله خامنهای را امضا کنند، نمیدانم چرا به تمشیت امور سپاه و ارتش تبدیل شد. ظاهراً به امام گفته بودند که ایشان رئیسجمهور است، اگر بروند و اتفاقی برایشان بیفتد در دنیا میگویند که ما رئیسجمهور ایران را کشتیم و اعتبار بینالمللی ما خدشهدار میشود، وگرنه امام تصمیمشان این بود که ایشان را به فرماندهی جنگ منصوب کنند. تا زمان اجرای «عملیات خیبر» آیتالله خامنهای مسئول بودند و ظاهراً ستادی هم برپا کرده و از آقای رشید هم خواسته بودند حاضر شوند.
*غلامعلی رشید: بله، تشکیل ستادشان را هم به ارتش و سپاه اعلام کرده بودند که دوامی نداشت. بلافاصله بعد از این قضیه، آقای هاشمی با حکمی آمدند که ادامه والفجرها را شما فرمانده عملیات هستید. ستاد ایشان هم قرارگاه خاتم را تشکیل داد. [...]
*محسن رضایی: به نظرم «عملیات خیبر» میتوانست عراق را سرنگون کند و اگر با موفقیت انجام میشد و ما «بصره» را جدا کرده بودیم رژیم عراق نابود میشد.
*محمد درودیان: هیچکدام از عملیاتها در تجربه جنگ با عراق نشاندهنده این نیستند که در صورت پیروزی، پیروزی صدام سقوط میکرد.
[...]
*محسن رضایی: اگر یادتان باشد ما هیچگاه تا خود بغداد را لشکربندی نمیکردیم. تا جایی پیش میرفتیم که میدیدیم اگر برویم سقوط قطعی است. یعنی کل سیستم به هم میخورد و واقعاً صدام اینگونه بود، زیرا مثل امریکاییها نمیتوانست انعطافپذیر باشد. اگر به حرکتمان استمرار میبخشیدیم، این کوه فرومیریخت، کما اینکه امریکاییها هم از همین عامل تحرک استفاده کردند، یعنی مشکل صدام را فقط استمرار شبانهروزی ارتش امریکا عملاً حل کرد.
*محمد درودیان: شما با این صحبت راهبرد آقای هاشمی را تأیید میکنید؟ آقای هاشمی در نقد شما همین را میگویند که نظر من این بود که یک پیروزی به دست بیاوریم و آنها این پیروزی را کسب نکردند. اگر شما این توجیه را بکنید میافتید در دام نظریه آقای هاشمی و راهبرد یک پیروزی میافتید. شما میگویید اگر در عملیات خیبر پیروز میشدیم عراق زمینی سقوط میکرد. ایشان هم همین را میگویند. من هم در صحبتهایم به همین موضوع اشاره کردم؛ اینکه آنها نتوانستند.
*محسن رضایی: چرا نتوانستیم؟
*محمد درودیان: این دیگر بحثهایی تخصصی تئوریکی میشود. من میگویم که درباره آن بحث کنیم.
*محسن رضایی: نه، من میگویم که چرا نتوانستیم؟
*محمد درودیان: این دیگر میشود همان بحثها که ایشان امکانات ندادند و... . باید از این دعوا عبور کرده، قضیه را به طور کلان نگاه کنیم و شما میتوانید این نگاه را داشته باشید، منتها التزامتان به آن عملی که انجام شده و دفاع از آنها نمیگذارد شما وارد آن بحث بشوید. [...] بعد از فتح خرمشهر، ما پیروزی نظامی به دست نیاوردیم. موفقیتهای کسبشده پیروزی تاکتیکی و عملیاتی است. پیروزی را که اگر نتوانیم به هدف سیاسی، یعنی سقوط صدام تبدیل کنیم، پیروزی نظامی نامیده نمیشود. .[...] اگر میخواستیم صدام را ساقط کنیم راهش این بود. ما در کل جنگ نتوانستیم هیچگونه جریان اجتماعی در عراق ضد عراق به راه بیندازیم؟ با همان چارچوب پیوستگی جنگ و انقلاب که میفرمایید. این نشان میدهد که این امر امکانپذیر نیست. ما قدرت نظامی هم نداشتیم. انتفاضه در عراق چهزمانی به وجود آمد؟ هنگامی امریکاییها قدرت نظامی عراق را درهم شکستند. آن مدل نشان میداد اگر ما در جنگ میتوانستیم قدرت نظامی عراق را درهم بشکنیم، در داخل عراق اتفاقی میافتاد، ولی هیچگاه نتوانستیم.
*غلامعلی رشید: در عملیات خیبر میتوانستیم.
*محمد درودیان: در خیبر یگانهای ما و یگانهای عراق همسطح نبودند.
*غلامعلی رشید: ما برابر طرح، موفق میشدیم.
*محمد درودیان: اگر ما میآمدیم آن جاده را میگرفتیم آیا بصره سقوط میکرد؟ سپاه سوم میرفت و صدام سقوط میکرد؟
*غلامعلی رشید: بله، گوشهای میرفت و به مقاومت میپرداخت.
*محسن رضایی: اوضاع آنها بههم میریخت. دیگر عراق به عنوان عراق مطرح نبود. جاده در این عملیات بسیار مهم بود. در ابتدای سخنانم اشاره کردم که ارتش صدام از کرخه عبور نمیکرد، زیرا میدانستم تا آن گلوگاه را در خوزستان نگیرند، هر چقدر از این رودخانهها عبور کنند، پشت رودخانه برمیگردند. آن گلوگاه بسیار مهم بود. این جاده حکم همان گلوگاه را داشت.
. .[...] ما در «عملیات خیبر» میتوانستیم پیروز بشویم.
*محمد درودیان: نظر من این است که نمیتوانستیم، زیرا اگر میتوانستیم پیروز میشدیم.
*محسن رضایی: نه، ملاحظاتی که ما کردیم اشتباه بوده است.
*محمد درودیان: اگر اشتباه بوده، آن هم بخشی از فهم ما و توان ما بوده است. اینکه نشده است یعنی امکان انجام شدن آن نبوده است.
*محسن رضایی: بله، با آن وضعیت بیشتر از این نمیشد کاری انجام داد.
*غلامعلی رشید: من دو سال بعد به این نتیجه رسیدم که دیگر نمیشود.
*محمد درودیان: پس در نظریهپردازی نباید اگر را به کار بریم، ولی در واقعه باید با همین اگرها عمل کنیم.
*غلامعلی رشید: آقای هاشمی میگفتند که کشور ظرفیت انجامشدن این کار را داشت، ولی آنها نتوانستند.
*محمد درودیان: آقای رضایی فرمانده سپاه کشور بودند، رهبر و رئیسجمهورش نبودند. این هم جزئی از واقعیات است.
*غلامعلی رشید: ما هم که فرمانده ارتشی نیستیم که بگوییم اگر به ما امکانات بدهید میجنگیم، اگر نه نمیجنگیم.
/انتهای پیام/
: انتشار مطالب و اخبار تحلیلی سایر رسانه های داخلی و خارجی لزوماً به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفاً جهت اطلاع کاربران از فضای رسانه ای منتشر می شود.
ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *