خاص شدن به هر قیمت!
صندوقچه قدیمی گوشه انباری را باز کردم، هیچ چیز بهدرد بخوری در آن نبود، حداقل چیزی که به درد یک کودک 12 ساله بخورد در آن وجود نداشت، بهجز زنجیری که نمیدانستم برای چه در آن صندوقچه بود و اصلا چه کاربردی داشت، فقط آن را برداشتم و به اتاقم برگشتم.
خبرگزاری میزان -
به گزارش گروه فضای مجازی ، آن روزها دقیقا روزهایی بود که همسنوسالهایم حلقه در انگشت شست دستشان میکردند و به قول مادرم، این نوع قرتی بازیها خیلی روی بورس بود. من هم غافل از اوضاع و نادان نسبت به آن زنجیری که در گوشه صندوقچه قدیمی پیدا کرده بودم، آن را به گردنم انداختم و از فردای آن روز با این گردنبند جدید با دوستان به مدرسه میرفتم و در کوچه بازی میکردم. به خاطر یکسری تقیدها، شبها که پدر از کار به خانه برمیگشت آن را باز میکردم و گوشهای قایم میکردم که مبادا زنجیر را ببیند و...
بالاخره یک روز آن را دید، البته نه برگردن من، پشت آینه قدیمی، همان آینه جهیزیه مادر، گفت: «یادش بخیر این وسیلهای بود که باهاش توی لوله تفنگ رو تمیز میکردیم.» اسمش را یادم نیست، اما خب همان موقع فهمیدم که هرچیزی کاربردی دارد و شخصیت انسان شاید وابسته مطلق به نوع پوشش و وسایلی که از خود آویزان میکند و بر دست و گردنش میاندازد نباشد، اما نمود اجتماعی آن و تعریفی که از فرد در برابر دیدگان سایرین ارائه میدهد، قابل توجه و بررسی است.
چند سالی است که یکی از دغدغههای بخش بزرگی از جمعیت جوانان کشور فارغ از دغدغههای همیشگی نوع پوشش که اقتضای این سنین است، پوششهای غیرمتعارفی است که هیچ قرابتی با فرهنگ و نوع خواست و استقبال جامعه ایرانی ندارد. شلوارهای پاره، لباسهایی با تصاویر و طرحهای انتزاعی و ناشناخته، دستبندها، ساعتها و سایر اقلامی که از عرف پذیرفته شده جامعه فاصله بسیاری دارند. در توجیه شخصی این نوع از پوشش همواره عللی که مطرح شده علیرغم پُزهای مدرنیتهگرایی و گاهی پستمدرن، نوعی پوچگرایی و نیاز به جلب توجه و دیده شدن مقدم بر سایر علل وجود داشته و بهعنوان علت اصلی گرایش جوانان به چنین انتخابی برای پوشش خود در جامعه مطرح بوده است.
این موضوع، اما از چند جهت قابل بررسی بوده و هست و البته برنامهها، جلسات و اظهارات گوناگونی نیز در همین جهت به انجام رسیده است، اما توجه دوباره به این موضوع از آنجایی آغاز شد که فلان بازیکن درجه چند فوتبالی، یا فلان بازیگر مطرح سینمایی با پوششی در برابر دیدگان مردم ظاهر شدند که شاید اگر یک نسل اولی انقلاب یا کسی که رابطه میان شخصیت و نوع پوشش را درک کرده باشد آنها را میدید، از نوع پارچه، نقش و نگارهای موجود روی آن هر تصوری از کاربردهای آنها میداشت به جز لباس...
یک کفش (بخوانید دمپایی)، یک تیشرت (شبیه دالتونها) و یک شلوار (..) جمعا سه هزار و ۲۳۰ دلار که با احتساب دلار به قیمت چهار هزار و ۱۸۷ تومان میشود، چیزی حدود ۱۳ میلیون و ۲۲۴ هزار تومان، سرتاپای یک بازیکن درجه چند فوتبالی را پوشانده است و بهعنوان یک سوژه داغ در فضای مجازی دستبهدست میشود و به طنز یا به جد مورد بررسی و توجه جامعه قرار میگیرد. این اتفاق را بگذارید کنار فراخوانهایی برای تجمعات مالباختگان موسسات مالی، بازنشستگان و کارگرانی که حقوق چندماهشان را دریافت نکردهاند. معادله سادهای است، یک نفر به هر دلیلی و بنابر برخورداری از هر نوع رابطه و رانت، ۱۲ میلیون و اندی پول لباس میدهد و یک نفر در این سرمای زمستان و شرایط سخت معیشتی برای یک میلیون و ۲۰۰ هزار تومان فریاد میکشد و مشت گره میکند.
پس ابتدا عرف پوشش و سبک پذیرفته شده از طرف جامعه در نوع پوشش افراد حاضر در آن و بعد هزینهای که برای این نوع نامتعارف از لباس و پوشش از سوی عدهای خاص پرداخت میشود، دو گزاره اصلی هستند که بالاتر از سایر گزارهها باید نگاههای جامعهشناختی نسبت به آنها را سنجید.
ساختارشکنی در نوع پوشش پذیرفتنی نیست
فرامرز فرمانی، طراح باتجربه مد و لباس کشور با اشاره به جایگاه خاص نوع پوشش در ارتباطگیری جامعه با فرد، گفت: «بعضی از افراد جایگاه خاصی دارند، سلبریتی یا هرعنوان دیگر، این افراد شخصیتهای عادی مثل بسیاری دیگر نیستند که جز تعداد محدودی از دوستان و اقوام کسی آنها را نبیند و به قول معروف ازآن خود نیستند. این شخصیتها باید در نوع پوشش و برقراری ارتباط با مخاطب از این زبان، یعنی زبان لباس دقت بسیاری داشته باشند، شما هم هر حرف و هر امری که در خانه آن را انجام میدهید در جامعه نیز انجام نخواهید داد چراکه میتواند باعث سوءبرداشت و تبعات منفی گوناگونی شود.»
وی با اشاره به آموزشپذیری طبقات گوناگون جامعه از این شخصیتها ادامه داد: «همه مردم در همه جای دنیا با مشاهده یک فرد موفق در هر زمینهای، چه بازیگر و چه ورزشکار یا هر امر دیگر آن شخص را عالم در همه امور میدانند، یعنی درصد خطایی را در افعال این شخصیتها در نظر نمیگیرند. پس نوع رفتار آنها در جامعه میتواند مقلدانی را به همراه داشته باشد و حالا اگر فعل منفی از آنها سر بزند، آسیبهایی متوجه جامعه خواهد شد.»
فرمانی با اشاره به وجود نگاههای گوناگون به این شخصیتها فارغ از شناختن یا عدمشناخت نسبت به آنها افزود: «یک بازیکن فوتبال بهعنوان یک مصداق در این رابطه، شخصیتی است که با منتشر شدن تصاویرش تعداد زیادی از مردم آن را دیدهاند و نسبت به نوع پوشش او واکنش داشتهاند. اما خوب میدانیم که خیلی از این افراد نه طرفدار سوشا مکانی هستند و نه بر فرض طرفدار بودن از افعال مثبت او که ورزش کردن است تبعیت میکنند، اما این ساختارشکنی را میبینند و ممکن است از آن بهعنوان مجوزی برای تغییر پوشش خود استفاده کنند.»
این طراح مد و لباس با بیان این نکته که قصد قضاوت یا تخریب نداریم، خاطرنشان کرد: «بنده بهعنوان یک طراح مد و لباس هرگز ساختارشکنی در نوع پوشش را نمیپذیرم. هر جامعهای بر پایه فرهنگها و اعتقادات پایهای خود شکل گرفته است و نوع خاصی از خواستهای اجتماعی و نوع پوشش فردی را میپذیرد و هرگونه انتخاب و حرکت بر خلاف این باورها ساختارشکنی محسوب میشود و فردی که چنین فعلی مرتکب شده است باید آماده مقابله با تهاجمات اجتماعی در این رابطه باشد و بداند که چنین جامعهای او را پس خواهد زد.»
وی با اشاره به شرایط خاص شخصیتهای تاثیرگذار اجتماعی، گفت: «این افراد باید کاملا محتاطانه حرکت کنند. انسانها و شخصیتها همانطور که برای سخنرانی در یک جمع، متن سخنرانی خود را از قبل آماده میکنند برای پوشش نیز باید این وسواس را داشته باشند.»
فرمانی با اشاره به جذابیتهای دو مقوله شهرت و قدرت، افزود: «شهرت و قدرت همیشه و در همه ادوار موضوعات جذاب و لذت بخشی بودهاند. انسانها از دیده شدن و نقل محافل گوناگون بودن لذت میبرند. از همین جهت سعی میکنند با نوع خاصی از پوشش و حرکت در جهت خلاف خواستهای اجتماعی و عرف جامعه به دوبارهسازی و معرفی خود بپردازند تا جامعه از حضور آنها استقبال کند و دیده بشوند. در سایر نقاط دنیا هم چنین پدیدههایی وجود دارد، خیلی از افراد مشهور و شاخص با اعمالی خلاف عرف و قانون، مثل حرکت خلاف جهت در اتوبانها و میهمانیهای خاص و... در جهت بازنمایی و تحت تاثیر قرار دادن جامعه برای دیده شدن هستند.»
این طراح مد و لباس با بیان اینکه یکی دیگر از علل گرایش برخی چهرهها به اعمالی خلاف عرف جامعه برخورداری از قدرت تاثیرگذاری بالا است، اظهار کرد: برخی چهرهها به تصور اینکه توان تاثیرگذاری چشمگیری دارند و میتوانند تغییر عظیمی در جامعه ایجاد کنند، سودای جریانسازی دارند، اما غافل از اینکه هر تغییر گستردهای آن هم در سطح یک جامعه این چنینی مثل ایران نیازمند حرکت پله به پله و آهسته است و اینطور نیست که یکباره و ناگهانی به فکر تغییر باورها و خواستهای اجتماعی بیفتیم و با یک لباس عجیب و غریب پوشیدن، انتظار تغییر جامعه داشته باشیم.
در پایان باید گفت: برخی از چهرهها به دلیل دور بودن از فضای جامعه و اینکه حس دورافتادگی یا طرد شدن از جامعه را دارند به خاطر زندهسازی چهره خود نیازمند القای نوعی شوک سریع به جامعه هستند. سادهترین و سریعترین شوک میتواند برآمده از اظهارنظری جنجالی یا نوعی پوشش خاص و از این دست مسائل باشد. فلذا افراد نیز همواره در پی انتخاب آسانترین راه جهت معرفی خود به جامعه هستند و حرکت در مسیر خلاف جهت و ساختارشکنی عرف پذیرفته شده توسط جامعه، همین راهحل آسان است.
بالاخره یک روز آن را دید، البته نه برگردن من، پشت آینه قدیمی، همان آینه جهیزیه مادر، گفت: «یادش بخیر این وسیلهای بود که باهاش توی لوله تفنگ رو تمیز میکردیم.» اسمش را یادم نیست، اما خب همان موقع فهمیدم که هرچیزی کاربردی دارد و شخصیت انسان شاید وابسته مطلق به نوع پوشش و وسایلی که از خود آویزان میکند و بر دست و گردنش میاندازد نباشد، اما نمود اجتماعی آن و تعریفی که از فرد در برابر دیدگان سایرین ارائه میدهد، قابل توجه و بررسی است.
چند سالی است که یکی از دغدغههای بخش بزرگی از جمعیت جوانان کشور فارغ از دغدغههای همیشگی نوع پوشش که اقتضای این سنین است، پوششهای غیرمتعارفی است که هیچ قرابتی با فرهنگ و نوع خواست و استقبال جامعه ایرانی ندارد. شلوارهای پاره، لباسهایی با تصاویر و طرحهای انتزاعی و ناشناخته، دستبندها، ساعتها و سایر اقلامی که از عرف پذیرفته شده جامعه فاصله بسیاری دارند. در توجیه شخصی این نوع از پوشش همواره عللی که مطرح شده علیرغم پُزهای مدرنیتهگرایی و گاهی پستمدرن، نوعی پوچگرایی و نیاز به جلب توجه و دیده شدن مقدم بر سایر علل وجود داشته و بهعنوان علت اصلی گرایش جوانان به چنین انتخابی برای پوشش خود در جامعه مطرح بوده است.
این موضوع، اما از چند جهت قابل بررسی بوده و هست و البته برنامهها، جلسات و اظهارات گوناگونی نیز در همین جهت به انجام رسیده است، اما توجه دوباره به این موضوع از آنجایی آغاز شد که فلان بازیکن درجه چند فوتبالی، یا فلان بازیگر مطرح سینمایی با پوششی در برابر دیدگان مردم ظاهر شدند که شاید اگر یک نسل اولی انقلاب یا کسی که رابطه میان شخصیت و نوع پوشش را درک کرده باشد آنها را میدید، از نوع پارچه، نقش و نگارهای موجود روی آن هر تصوری از کاربردهای آنها میداشت به جز لباس...
یک کفش (بخوانید دمپایی)، یک تیشرت (شبیه دالتونها) و یک شلوار (..) جمعا سه هزار و ۲۳۰ دلار که با احتساب دلار به قیمت چهار هزار و ۱۸۷ تومان میشود، چیزی حدود ۱۳ میلیون و ۲۲۴ هزار تومان، سرتاپای یک بازیکن درجه چند فوتبالی را پوشانده است و بهعنوان یک سوژه داغ در فضای مجازی دستبهدست میشود و به طنز یا به جد مورد بررسی و توجه جامعه قرار میگیرد. این اتفاق را بگذارید کنار فراخوانهایی برای تجمعات مالباختگان موسسات مالی، بازنشستگان و کارگرانی که حقوق چندماهشان را دریافت نکردهاند. معادله سادهای است، یک نفر به هر دلیلی و بنابر برخورداری از هر نوع رابطه و رانت، ۱۲ میلیون و اندی پول لباس میدهد و یک نفر در این سرمای زمستان و شرایط سخت معیشتی برای یک میلیون و ۲۰۰ هزار تومان فریاد میکشد و مشت گره میکند.
پس ابتدا عرف پوشش و سبک پذیرفته شده از طرف جامعه در نوع پوشش افراد حاضر در آن و بعد هزینهای که برای این نوع نامتعارف از لباس و پوشش از سوی عدهای خاص پرداخت میشود، دو گزاره اصلی هستند که بالاتر از سایر گزارهها باید نگاههای جامعهشناختی نسبت به آنها را سنجید.
ساختارشکنی در نوع پوشش پذیرفتنی نیست
فرامرز فرمانی، طراح باتجربه مد و لباس کشور با اشاره به جایگاه خاص نوع پوشش در ارتباطگیری جامعه با فرد، گفت: «بعضی از افراد جایگاه خاصی دارند، سلبریتی یا هرعنوان دیگر، این افراد شخصیتهای عادی مثل بسیاری دیگر نیستند که جز تعداد محدودی از دوستان و اقوام کسی آنها را نبیند و به قول معروف ازآن خود نیستند. این شخصیتها باید در نوع پوشش و برقراری ارتباط با مخاطب از این زبان، یعنی زبان لباس دقت بسیاری داشته باشند، شما هم هر حرف و هر امری که در خانه آن را انجام میدهید در جامعه نیز انجام نخواهید داد چراکه میتواند باعث سوءبرداشت و تبعات منفی گوناگونی شود.»
وی با اشاره به آموزشپذیری طبقات گوناگون جامعه از این شخصیتها ادامه داد: «همه مردم در همه جای دنیا با مشاهده یک فرد موفق در هر زمینهای، چه بازیگر و چه ورزشکار یا هر امر دیگر آن شخص را عالم در همه امور میدانند، یعنی درصد خطایی را در افعال این شخصیتها در نظر نمیگیرند. پس نوع رفتار آنها در جامعه میتواند مقلدانی را به همراه داشته باشد و حالا اگر فعل منفی از آنها سر بزند، آسیبهایی متوجه جامعه خواهد شد.»
فرمانی با اشاره به وجود نگاههای گوناگون به این شخصیتها فارغ از شناختن یا عدمشناخت نسبت به آنها افزود: «یک بازیکن فوتبال بهعنوان یک مصداق در این رابطه، شخصیتی است که با منتشر شدن تصاویرش تعداد زیادی از مردم آن را دیدهاند و نسبت به نوع پوشش او واکنش داشتهاند. اما خوب میدانیم که خیلی از این افراد نه طرفدار سوشا مکانی هستند و نه بر فرض طرفدار بودن از افعال مثبت او که ورزش کردن است تبعیت میکنند، اما این ساختارشکنی را میبینند و ممکن است از آن بهعنوان مجوزی برای تغییر پوشش خود استفاده کنند.»
این طراح مد و لباس با بیان این نکته که قصد قضاوت یا تخریب نداریم، خاطرنشان کرد: «بنده بهعنوان یک طراح مد و لباس هرگز ساختارشکنی در نوع پوشش را نمیپذیرم. هر جامعهای بر پایه فرهنگها و اعتقادات پایهای خود شکل گرفته است و نوع خاصی از خواستهای اجتماعی و نوع پوشش فردی را میپذیرد و هرگونه انتخاب و حرکت بر خلاف این باورها ساختارشکنی محسوب میشود و فردی که چنین فعلی مرتکب شده است باید آماده مقابله با تهاجمات اجتماعی در این رابطه باشد و بداند که چنین جامعهای او را پس خواهد زد.»
وی با اشاره به شرایط خاص شخصیتهای تاثیرگذار اجتماعی، گفت: «این افراد باید کاملا محتاطانه حرکت کنند. انسانها و شخصیتها همانطور که برای سخنرانی در یک جمع، متن سخنرانی خود را از قبل آماده میکنند برای پوشش نیز باید این وسواس را داشته باشند.»
فرمانی با اشاره به جذابیتهای دو مقوله شهرت و قدرت، افزود: «شهرت و قدرت همیشه و در همه ادوار موضوعات جذاب و لذت بخشی بودهاند. انسانها از دیده شدن و نقل محافل گوناگون بودن لذت میبرند. از همین جهت سعی میکنند با نوع خاصی از پوشش و حرکت در جهت خلاف خواستهای اجتماعی و عرف جامعه به دوبارهسازی و معرفی خود بپردازند تا جامعه از حضور آنها استقبال کند و دیده بشوند. در سایر نقاط دنیا هم چنین پدیدههایی وجود دارد، خیلی از افراد مشهور و شاخص با اعمالی خلاف عرف و قانون، مثل حرکت خلاف جهت در اتوبانها و میهمانیهای خاص و... در جهت بازنمایی و تحت تاثیر قرار دادن جامعه برای دیده شدن هستند.»
این طراح مد و لباس با بیان اینکه یکی دیگر از علل گرایش برخی چهرهها به اعمالی خلاف عرف جامعه برخورداری از قدرت تاثیرگذاری بالا است، اظهار کرد: برخی چهرهها به تصور اینکه توان تاثیرگذاری چشمگیری دارند و میتوانند تغییر عظیمی در جامعه ایجاد کنند، سودای جریانسازی دارند، اما غافل از اینکه هر تغییر گستردهای آن هم در سطح یک جامعه این چنینی مثل ایران نیازمند حرکت پله به پله و آهسته است و اینطور نیست که یکباره و ناگهانی به فکر تغییر باورها و خواستهای اجتماعی بیفتیم و با یک لباس عجیب و غریب پوشیدن، انتظار تغییر جامعه داشته باشیم.
در پایان باید گفت: برخی از چهرهها به دلیل دور بودن از فضای جامعه و اینکه حس دورافتادگی یا طرد شدن از جامعه را دارند به خاطر زندهسازی چهره خود نیازمند القای نوعی شوک سریع به جامعه هستند. سادهترین و سریعترین شوک میتواند برآمده از اظهارنظری جنجالی یا نوعی پوشش خاص و از این دست مسائل باشد. فلذا افراد نیز همواره در پی انتخاب آسانترین راه جهت معرفی خود به جامعه هستند و حرکت در مسیر خلاف جهت و ساختارشکنی عرف پذیرفته شده توسط جامعه، همین راهحل آسان است.
منبع:فرهیختگان
: انتشار مطالب و اخبار تحلیلی سایر رسانه های داخلی و خارجی لزوماً به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفاً جهت اطلاع کاربران از فضای رسانه ای منتشر می شود.
ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *