شلوغی در «کُـــنج اقــــــــامه» / «پشـــت مـــــیلهها» چه خبر بود؟ + تصاویر
کسانی که مرحله «چک» را پشت سر میگذاشتند دیگر تعلل جایز نبود باید هرچه سریعتر در مکانی مستقر میشدند که اشراف خوبی به «جایگاه» دارد و چه جایی بهتر از «کُـــنج» منتهی الیه سمت راست بخش آقایان...
خبرگزاری میزان -
از شرق راه افتادم؛ منظورم شرق پایتخت است چه آنکه ما را به آن شرق و غرب کاری نیست مگر تامین منافع ملی؛ اولی در حال همکاری است و دومی در حال لگدپراکنی. اگر این با اون مذاکره میکند اوباما مذاکره کرد ولی نتیجه آن شد که نباید!
وسایل نقلیه خدماترسان از تقاطع خیابانهای شریعتی و بهشتی (چهارراه قصر) تا مصلی آرامیده بودند و حتم نفحات صبح را دوست داشتند از آن روی که به روی دوست برمیافکند نقابی.
ساعت حدود ۴ و ۵۰ دقیقه بامداد یکی از ماموران خدوم راهور (پلیس راهنمایی و رانندگی) در تقاطع خیابانهای سهروردی و شریعتی (چهارراه سهروردی) فرمان ایست داد و پرسید «کارت تردد داری؟». پاسخ منفی بود و باید ادامه مسیر را پیاده طی میکردم، چنین هم شد؛ البته بعد از پرداخت هزینه کامل برای نصف مسیر. شاید شبیه ماجرای آن ماشین و اقساطش؛ هرچند به خلاف از «ته دره» هم حرف زدند!
حین مسیر، ماشینهای خدمت به خوبی خودنمایی میکردند. از ناجا (یگان ویژه، پلیس راهنمایی و رانندگی) گرفته تا اورژانس، آتش نشانی، اتوبوسرانی و ...
عقربههای ساعت، ۵ و ۱۰ دقیقه را نشان میداد و اندک اندک جمع مستان و میپرستان از راه میرسیدند. از درب پارکینگ مصلی وارد شدم. از همان ابتدا با روی گشاده از مردم استقبال میشد هرچند به موارد انتظامی و امنیتی هم توجه کامل داشتند.
تصور اینکه در ساعت ۵ و ۲۰ دقیقه صبح برای ورود به مصلی صف باشد سخت بود، اما واقعا بود. درب اصلی ورود به شبستان مصلی برای خانمها اختصاص داده شده بود و آقایان حق ورود نداشتند. «عدالت جنسیتی» جاری بود.
لحظه به لحظه به صف ورود به حیاط مصلی افزود میشد، اما گروه «چک» هنوز کار خود را شروع نکرده بودند. صف کالا بود اما کسی زیر دست و پا له نمیشد، چون جنس کالا فرق داشت. منتظران بیشتر با ذکر و صلوات انتظار را بدرقه میکردند تا اینکه ورود آغاز شد.
اولین «چک» با روی گشادهِ «جوانهای غیر وظیفه» انجام شد، اما دومین گروه «چک»، لباس رسمی به تن داشتند و رسمیت در کار هر چند با همان روی گشاده.
کسانی که مرحله «چک» را پشت سر میگذاشتند دیگر تعلل جایز نبود باید هرچه سریعتر در مکانی مستقر میشدند که اشراف خوبی به «جایگاه» دارد و چه جایی بهتر از «کُـــنج» منتهی الیه سمت راست بخش آقایان. همان جایگاهی که قرار بود ولی امر مسلمین در آن نماز «اقامه» کند و «خطبه» بخواند. سهم من هم صف ۱۲ این کُنج شد؛ البته «پشـــت مـــــیلهها».
ساعت حدود ۵ و ۳۰ دقیقه است و هنوز تا اقامه نماز ۳ ساعت فرصت هست، اما زمان تندتر از آنی میگذرد که فکر میکنی؛ شاید سریعتر از سرعت گذشت ماه بندگی. اینجاست که زمزمه میکنی: صد شکر که این آمد و صد حیف که آن رفت.
عدهای کتاب دعا به همراه دارند و در آن دل شب به راز و نیاز میپردازند. عدهای مشغول نماز هستند و عدهای هم مشغول خوش و بش. البته حتی برای افراد غیر مسلح به «چشم عقاب روزنامهنگاری» هم این سوال مطرح میشود پس این سازههای نیمهکاره مصلی کی قرار است به اتمام برسد!
شخص کنار دستی من به زور متوجهم میکند فارسی بلد نیست و از ترکیه آمده است. با پسر جوان خود مشغول صحبت است، اما سر صحبت با من هم باز میشود. میگوید از شیعیان یکی از شهرهای مرزی ترکیه (با ایران) است و به همراه خانواده و به قصد اقامه نماز عید سعید فطر به امامت ولی امر مسلمین با مرکب شخصی، عزم امالقرای جهان اسلام کرده است. میگوید اسلامی که «عمل» در آن نباشد اسلام نیست و کارهای رئیس جمهور کشورش با مسلمانی جور در نمیآید. از وضعیت اقتصادی کشور من هم پرسید...
ساعت ۵ و ۴۸ دقیقه صبح آفتاب برآمد و اجازه نداد زمزمه شود: به چه دیر ماندیای صبح که جان من برآمد...
لحظه لحظه به خیل جمعیت حاضر در حیات مصلی افزوده میشود و اکثرا هم مایل بودند در منتهی الیه سمت راست بخش آقایان - که حالا به «کُـــنج اقــــــــامه» - مشهور شده است منزل بگزینند؛ با همان توجیه «اشراف نگاه به جایگاه».
ساعت ۷ و ۱۰ دقیقه مراسم رسما با تلاوت آیاتی از کلامالله مجید آغاز شد. محمدرضا پورزرگری قرائت خود را با آیه اول سوره اعلی آغاز کرد: «سَبِّحِ اسْمَ رَبِّکَ الْأَعْلَى ... نام پروردگار والاى خود را به پاکى بستاى» ...
ساعت ۷ و ۳۵ دقیقه دعای وداع با ماه مبارک رمضان توسط حجت الاسلام اسدی قرائت شد: «اَللَّهُمَّ یَا مَنْ لاَ یَرْغَبُ فِی الْجَزَاءِ وَ یَا مَنْ لاَ یَنْدَمُ عَلَى الْعَطَاءِ... اى خداوندى که در برابر نعمتهایى که بندگانت را ارزانى مى دارى به پاداشت رغبتى نیست».
ساعت ۷ و ۴۵ دقیقه گروه تواشیح محمدرسوالالله سازمان بسیج تهران به تواشیحخوانی پرداخت که بخشی از شعر تواشیح از حکیم سنایی بود: ملکا ذکر تو گویم که تو پاکی و خدایی/ نروم جز به همان ره که توام راه نمایی....
اما حساسترین بخش مراسم امروز مدیحه سرایی بود؛ آنجایی که مجری ساعت حدود ۸ صبح گفت «دعوت میکنیم از دکتر میثم مطیعی» و حاضران در حیاط مصلی با صدای بلند صلوت به او خوشآمد گفتند و شعر با این مطلع شروع شد: آمدی و دل ما بردی و رفتیای ماه...
گویا مطیعی هم اشعار خود را به دو بخش عبادی - سیاسی تقسیم کرده بود تا با خطبهها هممثل شوند چه آنکه بخش اول بیشتر عارفانه بود و نیوشیدن مردم را به همراه داشت امه بخش دوم شعر که با این مضمون آغاز شد: و بهارا! دل پرخون چمن را دریاب... بیشتر با تشویقهای پی در پی مردم روبه رو شد. مخصوصا آنجاهایی که خواند:
تکبیرهالاحرام؛ ولی امر مسلمین در رکعت اول بعد از حمد، ۱۹ آیه هشتاد و هفتمین سوره قرآن مجید را قرائت کردند همان سورهای که قاری در ابتدای مراسم آن را خوانده بود یعنی سوره اعلی. در رکعت دوم نیز بعد از حمد، ۱۵ آیه سوره شمس را قرائت کردند: «وَالشَّمْسِ وَضُحَاهَا... سوگند به آفتاب و روشنی اش به هنگام، چاشت».
همین که نماز حدود ۲۲ دقیقهای عید سعید فطر به پایان رسید جمعیت به همان کنج هجوم آوردند تا خطبهها را از نزدیکتر و انشالله با گوش دل بشوند. خطبه شروع شد: الحمدلله ربّ العالمین. اَلحَمدُلله الَّذی خَلَقَ السَّماواتِ وَ الاَرضَ وَ جَعَلَ الظُّلُماتِ وَ النّورَ ثُمَّ الَّذینَ کَفَروا بِرَبِّهِم یَعدِلون...
گروه سیاسی - وحیــد عظــیمنـــیا؛ «اَللّهُمَّ اَهْلَ الْکِبْرِیاَّءِ وَالْعَظَمَةِ وَاَهْلَ الْجُودِ وَالْجَبَرُوتِ وَاَهْلَ الْعَفْوِوَالرَّحْمَةِ وَاَهْلَ التَّقْوى وَالْمَغْفِرَةِ...خدایا اى اهل بزرگى و عظمت و اى شایسته بخشش و قدرت و سلطنت و اى شایسته عفو و رحمت و اى شایسته تقوى و آمرزش...».
امروز همه آمده بودند؛ همه کسانی که در ماه ضیافت، فلز وجودشان عیار گرفته بود. آمده بودند تا بگشایند دستی و آذین کنند صحن و سرا را.
تا اواخر شب قبل، ماه - که جمله به او عاشق و او اسیر عشق اوست - رویت نشده بود تا اینکه ساعت ۲۲ و ۲۶ دقیقه روز بیست و نهم ماه مبارک رمضان، دفتر مقام معظم رهبری در اطلاعیهای اعلام کرد امروز - جمعه ۲۵ خرداد - روز اول شوال المکرم و عید سعید فطر است.
اعلام شد طبق سالهای قبل نماز باشکوه عید سعید فطر به امامت ولی امر مسلمین در مصلی بزرگ امام خمینی (ره) اقامه خواهد شد و این یعنی شکوهی دیگر در راه است.
تا اواخر شب قبل، ماه - که جمله به او عاشق و او اسیر عشق اوست - رویت نشده بود تا اینکه ساعت ۲۲ و ۲۶ دقیقه روز بیست و نهم ماه مبارک رمضان، دفتر مقام معظم رهبری در اطلاعیهای اعلام کرد امروز - جمعه ۲۵ خرداد - روز اول شوال المکرم و عید سعید فطر است.
اعلام شد طبق سالهای قبل نماز باشکوه عید سعید فطر به امامت ولی امر مسلمین در مصلی بزرگ امام خمینی (ره) اقامه خواهد شد و این یعنی شکوهی دیگر در راه است.
از شرق راه افتادم؛ منظورم شرق پایتخت است چه آنکه ما را به آن شرق و غرب کاری نیست مگر تامین منافع ملی؛ اولی در حال همکاری است و دومی در حال لگدپراکنی. اگر این با اون مذاکره میکند اوباما مذاکره کرد ولی نتیجه آن شد که نباید!
وسایل نقلیه خدماترسان از تقاطع خیابانهای شریعتی و بهشتی (چهارراه قصر) تا مصلی آرامیده بودند و حتم نفحات صبح را دوست داشتند از آن روی که به روی دوست برمیافکند نقابی.
ساعت حدود ۴ و ۵۰ دقیقه بامداد یکی از ماموران خدوم راهور (پلیس راهنمایی و رانندگی) در تقاطع خیابانهای سهروردی و شریعتی (چهارراه سهروردی) فرمان ایست داد و پرسید «کارت تردد داری؟». پاسخ منفی بود و باید ادامه مسیر را پیاده طی میکردم، چنین هم شد؛ البته بعد از پرداخت هزینه کامل برای نصف مسیر. شاید شبیه ماجرای آن ماشین و اقساطش؛ هرچند به خلاف از «ته دره» هم حرف زدند!
حین مسیر، ماشینهای خدمت به خوبی خودنمایی میکردند. از ناجا (یگان ویژه، پلیس راهنمایی و رانندگی) گرفته تا اورژانس، آتش نشانی، اتوبوسرانی و ...
عقربههای ساعت، ۵ و ۱۰ دقیقه را نشان میداد و اندک اندک جمع مستان و میپرستان از راه میرسیدند. از درب پارکینگ مصلی وارد شدم. از همان ابتدا با روی گشاده از مردم استقبال میشد هرچند به موارد انتظامی و امنیتی هم توجه کامل داشتند.
تصور اینکه در ساعت ۵ و ۲۰ دقیقه صبح برای ورود به مصلی صف باشد سخت بود، اما واقعا بود. درب اصلی ورود به شبستان مصلی برای خانمها اختصاص داده شده بود و آقایان حق ورود نداشتند. «عدالت جنسیتی» جاری بود.
لحظه به لحظه به صف ورود به حیاط مصلی افزود میشد، اما گروه «چک» هنوز کار خود را شروع نکرده بودند. صف کالا بود اما کسی زیر دست و پا له نمیشد، چون جنس کالا فرق داشت. منتظران بیشتر با ذکر و صلوات انتظار را بدرقه میکردند تا اینکه ورود آغاز شد.
اولین «چک» با روی گشادهِ «جوانهای غیر وظیفه» انجام شد، اما دومین گروه «چک»، لباس رسمی به تن داشتند و رسمیت در کار هر چند با همان روی گشاده.
کسانی که مرحله «چک» را پشت سر میگذاشتند دیگر تعلل جایز نبود باید هرچه سریعتر در مکانی مستقر میشدند که اشراف خوبی به «جایگاه» دارد و چه جایی بهتر از «کُـــنج» منتهی الیه سمت راست بخش آقایان. همان جایگاهی که قرار بود ولی امر مسلمین در آن نماز «اقامه» کند و «خطبه» بخواند. سهم من هم صف ۱۲ این کُنج شد؛ البته «پشـــت مـــــیلهها».
ساعت حدود ۵ و ۳۰ دقیقه است و هنوز تا اقامه نماز ۳ ساعت فرصت هست، اما زمان تندتر از آنی میگذرد که فکر میکنی؛ شاید سریعتر از سرعت گذشت ماه بندگی. اینجاست که زمزمه میکنی: صد شکر که این آمد و صد حیف که آن رفت.
عدهای کتاب دعا به همراه دارند و در آن دل شب به راز و نیاز میپردازند. عدهای مشغول نماز هستند و عدهای هم مشغول خوش و بش. البته حتی برای افراد غیر مسلح به «چشم عقاب روزنامهنگاری» هم این سوال مطرح میشود پس این سازههای نیمهکاره مصلی کی قرار است به اتمام برسد!
شخص کنار دستی من به زور متوجهم میکند فارسی بلد نیست و از ترکیه آمده است. با پسر جوان خود مشغول صحبت است، اما سر صحبت با من هم باز میشود. میگوید از شیعیان یکی از شهرهای مرزی ترکیه (با ایران) است و به همراه خانواده و به قصد اقامه نماز عید سعید فطر به امامت ولی امر مسلمین با مرکب شخصی، عزم امالقرای جهان اسلام کرده است. میگوید اسلامی که «عمل» در آن نباشد اسلام نیست و کارهای رئیس جمهور کشورش با مسلمانی جور در نمیآید. از وضعیت اقتصادی کشور من هم پرسید...
ساعت ۵ و ۴۸ دقیقه صبح آفتاب برآمد و اجازه نداد زمزمه شود: به چه دیر ماندیای صبح که جان من برآمد...
لحظه لحظه به خیل جمعیت حاضر در حیات مصلی افزوده میشود و اکثرا هم مایل بودند در منتهی الیه سمت راست بخش آقایان - که حالا به «کُـــنج اقــــــــامه» - مشهور شده است منزل بگزینند؛ با همان توجیه «اشراف نگاه به جایگاه».
ساعت ۷ و ۱۰ دقیقه مراسم رسما با تلاوت آیاتی از کلامالله مجید آغاز شد. محمدرضا پورزرگری قرائت خود را با آیه اول سوره اعلی آغاز کرد: «سَبِّحِ اسْمَ رَبِّکَ الْأَعْلَى ... نام پروردگار والاى خود را به پاکى بستاى» ...
ساعت ۷ و ۳۵ دقیقه دعای وداع با ماه مبارک رمضان توسط حجت الاسلام اسدی قرائت شد: «اَللَّهُمَّ یَا مَنْ لاَ یَرْغَبُ فِی الْجَزَاءِ وَ یَا مَنْ لاَ یَنْدَمُ عَلَى الْعَطَاءِ... اى خداوندى که در برابر نعمتهایى که بندگانت را ارزانى مى دارى به پاداشت رغبتى نیست».
ساعت ۷ و ۴۵ دقیقه گروه تواشیح محمدرسوالالله سازمان بسیج تهران به تواشیحخوانی پرداخت که بخشی از شعر تواشیح از حکیم سنایی بود: ملکا ذکر تو گویم که تو پاکی و خدایی/ نروم جز به همان ره که توام راه نمایی....
اما حساسترین بخش مراسم امروز مدیحه سرایی بود؛ آنجایی که مجری ساعت حدود ۸ صبح گفت «دعوت میکنیم از دکتر میثم مطیعی» و حاضران در حیاط مصلی با صدای بلند صلوت به او خوشآمد گفتند و شعر با این مطلع شروع شد: آمدی و دل ما بردی و رفتیای ماه...
گویا مطیعی هم اشعار خود را به دو بخش عبادی - سیاسی تقسیم کرده بود تا با خطبهها هممثل شوند چه آنکه بخش اول بیشتر عارفانه بود و نیوشیدن مردم را به همراه داشت امه بخش دوم شعر که با این مضمون آغاز شد: و بهارا! دل پرخون چمن را دریاب... بیشتر با تشویقهای پی در پی مردم روبه رو شد. مخصوصا آنجاهایی که خواند:
ای نشسته صف اول! صف ایثار آنجاست
آن سوی «نرده» ... ببین... لذت دیدار آنجاست
نکند «نرده» میان تو و مردم باشد
دردِ دلها پسِ این فاصلهها گُم باشد
دوستان! صدق و صفای دهه شصت چه شد؟
راستی حال و هوای دهه شصت چه شد؟
یا
صف اول، صف خدمت، صف مردمداری
یک نفر نیست مخاطب، همه هستند آری
گر به یک نقد رود صبر و قرارت از دست
صف اول منشین، بین جماعت جا هست
سعی کن در سعه صدر شوی پیشقدم
رهبری گفت که من نیز صف اولیام
آن سوی «نرده» ... ببین... لذت دیدار آنجاست
نکند «نرده» میان تو و مردم باشد
دردِ دلها پسِ این فاصلهها گُم باشد
دوستان! صدق و صفای دهه شصت چه شد؟
راستی حال و هوای دهه شصت چه شد؟
یا
صف اول، صف خدمت، صف مردمداری
یک نفر نیست مخاطب، همه هستند آری
گر به یک نقد رود صبر و قرارت از دست
صف اول منشین، بین جماعت جا هست
سعی کن در سعه صدر شوی پیشقدم
رهبری گفت که من نیز صف اولیام
یا
قفل تعلیق به امید خدا میشکنیم
هرچه زنجیر کشیدی همه را میشکنیم
چرخه هستهای از نو به تکاپو افتد
آب رفته همه باز آید و در جو افتد
دست تو رو شد و شرّت کم و ننگت افزون
پنجه از دستکش مخملیات زد بیرون
یا
گفته بودند که امضای فلان تضمین است
نه فلان ماند و نه امضاش، حقیقت این است
قفل تعلیق به امید خدا میشکنیم
هرچه زنجیر کشیدی همه را میشکنیم
چرخه هستهای از نو به تکاپو افتد
آب رفته همه باز آید و در جو افتد
دست تو رو شد و شرّت کم و ننگت افزون
پنجه از دستکش مخملیات زد بیرون
یا
گفته بودند که امضای فلان تضمین است
نه فلان ماند و نه امضاش، حقیقت این است
زان هیاهو چه به جا مانده به غیر از اسمش
جسدی مانده ز. برجام و ز. روح و جسمش
بوی فاسدشدنش نیز بلند است بلند
اُدکلنهای اروپایی اگر بگذارند
اُدکلنهای اروپایی بیخاصیتی
که ندارند به جز گیج شدن منفعتی
این اروپا مگر آن نیست که در سعدآباد
بست پیمان و بلافاصله دادش بر باد؟
ساعت حدود ۸ و ۳۰ دقیقه از راه رسید و انتظار حدود ۴ ساعته به پایان آمد. مجری گفت:، ولی امر مسلمین جهان، قائد عظیمالشان و نایب برحق امام زمان (عج)، جهت اقامه نماز عید سعید فطر در روز جمعه در محراب نماز مصلی بزرگ امام خمینی رضوانالله عیله حضور بهم رسانیدهاند. الصلاه...
جسدی مانده ز. برجام و ز. روح و جسمش
بوی فاسدشدنش نیز بلند است بلند
اُدکلنهای اروپایی اگر بگذارند
اُدکلنهای اروپایی بیخاصیتی
که ندارند به جز گیج شدن منفعتی
این اروپا مگر آن نیست که در سعدآباد
بست پیمان و بلافاصله دادش بر باد؟
ساعت حدود ۸ و ۳۰ دقیقه از راه رسید و انتظار حدود ۴ ساعته به پایان آمد. مجری گفت:، ولی امر مسلمین جهان، قائد عظیمالشان و نایب برحق امام زمان (عج)، جهت اقامه نماز عید سعید فطر در روز جمعه در محراب نماز مصلی بزرگ امام خمینی رضوانالله عیله حضور بهم رسانیدهاند. الصلاه...
تکبیرهالاحرام؛ ولی امر مسلمین در رکعت اول بعد از حمد، ۱۹ آیه هشتاد و هفتمین سوره قرآن مجید را قرائت کردند همان سورهای که قاری در ابتدای مراسم آن را خوانده بود یعنی سوره اعلی. در رکعت دوم نیز بعد از حمد، ۱۵ آیه سوره شمس را قرائت کردند: «وَالشَّمْسِ وَضُحَاهَا... سوگند به آفتاب و روشنی اش به هنگام، چاشت».
همین که نماز حدود ۲۲ دقیقهای عید سعید فطر به پایان رسید جمعیت به همان کنج هجوم آوردند تا خطبهها را از نزدیکتر و انشالله با گوش دل بشوند. خطبه شروع شد: الحمدلله ربّ العالمین. اَلحَمدُلله الَّذی خَلَقَ السَّماواتِ وَ الاَرضَ وَ جَعَلَ الظُّلُماتِ وَ النّورَ ثُمَّ الَّذینَ کَفَروا بِرَبِّهِم یَعدِلون...
بیشتر بخوانید: متن سخنرانی رهبر معظم انقلاب اسلامی در خطبههای نماز عید سعید فطر
بعد از اتمام خطبههای اول و دوم؛ حاضران با قرائت دعای فرج، مصلی را ترک کردند تا سال دیگر به شرط حیات باز گرد آیند. چه آنکه: ما در تمام عمر تو را در نمییابیم، اما تو ناگهان همه را در مییابی!
بعد از اتمام خطبههای اول و دوم؛ حاضران با قرائت دعای فرج، مصلی را ترک کردند تا سال دیگر به شرط حیات باز گرد آیند. چه آنکه: ما در تمام عمر تو را در نمییابیم، اما تو ناگهان همه را در مییابی!
ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *