«حسین گاردی» به ویترین کتاب فروشیها رسید
این کتاب داستان زندگی پرفراز و نشیب مردی است که سالها عضو گارد شاهنشاهی بوده، در جنگ ظُفار از طرف ارتش پهلوی حضور داشته، بعد از انقلاب وارد کمیته شده و بعد از تاسیس سپاه، لباس سبز آن را به تن پوشانده و تنها چند روز پس از شروع رسمی جنگ ایران و عراق اسیر میشود.
حسین صادقی زمان وقوع فاجعه منا به عنوان یکی از خادمان حجاج ایرانی در منطقه حضور داشته است و روایت گر ماجراهایی است که کمتر کسی شنیده. این قصه حتما آنقدر جذابیت دارد که نتوان مطالعه کتاب «حسین گاردی» را به تاخیر انداخت!
برشی از متن:
هر کس من را میدید، میگفت: «تو اگه سربازی بری باید تو گارد خدمت کنی». آن زمان در دوره آموزشی، سربازهایی که قد و هیکل درشتی داشتند را مامور میکردند به گارد. اواخر سال پنجاه و یک بود و من هفده سال و نیم داشتم. اینطور خدمت مفت و مجانی برای من خیلی سخت بود و توی کتم نمیرفت. دو تا رفیق هم داشتم که دانشآموز گارد بودند. مدام زیر گوش من میخواندند که اینجا خوب است و امکانات میدهند و بیا استخدام شو و.... آن زمان لشکر گارد به صورت پیمانی سه ساله نیرو جذب میکرد. دو دو تا چهارتایی با خود کردم و گفتم: «من که باید دو سال برم اجباری، خب سه ساله میرم و اینطور حداقل حقوق هم میگیرم». با صاحب خشکشویی که در آن کار میکردم، مشورت کردم و او هم تشویقم کرد. هر چند کار در ارتش را خوب نمیدانست، اما میگفت به هر حال از شغل و وضعیت فعلیام بهتر است. من از قم آمده بودم و کسی را نداشتم؛ در یک خشکشویی کار میکردم و شب را هم همانجا میخوابیدم. آن موقع همه دنبال این بودند که یک جا استخدام بشوند. خلاصه با این حرفها و مشورتها، مصمم شدم به تلاش برای استخدام در گارد.
کتاب حسین گاردی در ۳۶۸ صفحه پاییز ۱۴۰۳ توسط انتشارات روایت فتح منتشر و روانه بازار نشر شده است.
انتهای پیام/