یک هنرمند نقاش: ایجاد خلاقیت در طبیعتی که گاه ملالآور میشود/ چطور یک هنرمند میتواند به زبان هنری خود برسد
علیرضا اسماعیلی هنرمند نقاشی که نمایشگاه آثارش با عنوان «منظری دیگر» در نگارخانه لاله برپاست، درباره ایده و تکنیک آثار این نمایشگاه و در گفتوگو با میزان اظهار کرد: از آنجایی که هر فرمی از نظر ساختار و رنگ اساسا پایه در طبیعت دارد، من نیز سعی کرده ام از طبیعت الهام بگیرم، اما به ساده سازی و سپس دوری از فضاهای آن برسم و فضای آبستره را تجربه کنم. اکثر آثارم نیز با پایه اکریلیک و روی بوم اجرا شدهاند.
وی درباره اینکه زندگی انسان چه جایگاهی در این آثار دارد، بیان کرد: همان طور که عرض کردم نگاه به طبیعت اساسا پایه شکل گیری این آثار و تلاش برای یافتن نگرشی نو و از زاویه دیگر، مسیری بوده که سعی کرده ام آن را طی کنم.
اسماعیلی در پاسخ به اینکه چه حس یا تفکری به شما در خلق این آثار کمک کرده است، توضیح داد: طبیعت با همه زیباییهای خود، گاه ملالآور میشود به ویژه آنجا که نیاز به خلاقیت برای ایجاد یک ترکیب بندی صحیح در یک کادر کوچک نقاشی است. در واقع اگر برای ارائه در قالب یک اثر هنری بنا به گزینش و انتخاب باشد نیاز به جابجایی، حذف و اضافه و ساده سازی است که من از این زاویه به موضوعات خود نگاه کردهام.وی همچنین درباره ویژگیهای منحصربفرد آثارش که سبب شد این تعداد را در یک نمایشگاه به نمایش بگذارد، گفت: ویژگی شاید واژه کاملی برای این مجموعه آثار نباشد، اما به هرحال مجموعهای از یک دوره کار و نقاشی و دوباره نگاه کردن به طبیعت بوده است که از پشت فیلتری چند گانه عبور کرده و روی بوم نشسته اند.
این هنرمند نقاش در پاسخ به این پرسش که حسی که این آثار به مخاطب میدهد، ریشه در چه مسألهای دارد؟ اظهار کرد: قاعدتاً شخص مخاطبان باید در این مورد نظر بدهند، اما به نظر میرسد اگر مخاطب بداند که این فرمهای ساده و بدون نشانههای آشنا، همان عناصر متنوع طبیعت هستند که در یک فرآیند تغییر و اغراق و ساده سازی به این صورت جلوه گر شده اند، شاید برای آنها جاذب باشد.
وی در پاسخ به اینکه دوست دارد از کدام هنرمند الهام بگیرد، عنوان کرد: طبیعتاً هر هنرمند پیشکسوتی چه داخلی و چه خارجی تجربیات گرانسنگی دارد که میتوان از همه آنها الهام گرفت و بلکه این رجوع به آثار آنها بسیار ضروری است. بنده هم سعی کردهام در این فرآیند، عبور از طبیعت و انتزاع تا آبستراکسیون، از آثار همه آنها در حد بضاعت خودم استفاده کنم؛ حتی آثار نقاشان طبیعتگرا و رئالیست، گاه منبع بسیار خوبی برای الهامات نقاشانه هستند.
اسماعیلی در پاسخ به این پرسش که چقدر در هنگام خلق اثر به مخاطب خود فکر میکند، توضیح داد: به نظرم هنرمند به هنگام خلق اثر نباید چندان به آنچه که بعداً پیش خواهد آمد و مخاطب و عکس العملهای او فکر کند؛ به دلیل اینکه هم برای او نگرانی ایجاد میکند و هم تکلف و ساختگی بودن اثر او را افزایش میدهد و از خلاقیت او هم جلوگیری میکند. این موضوع البته درباره آثاری که موضوع گرا و روایت محور نیستند، صدق میکند؛ بنابراین آنچه که در فضای بیانگریهای آبستره و در غیاب مضمون و روایت شکل میگیرد، بیشتر حس و حال خود هنرمند و خیال او و عشقبازی با رنگ و فرم و فضاست که اصالت پیدا میکند.
این هنرمند نقاش همچنین در پاسخ به پرسش دیگری درباره اینکه چطور یک هنرمند میتواند به زبان هنری خود که در عین حال ملی است، برسد؟ و اینکه آیا در این مسیر قدم برداشته یا خیر، گفت: قطعا مطالعه در آثار و احوال گذشتگان و تمدن غنی ایرانی _اسلامی کشور و همچنین جستجو و عمیق شدن در اثر هنری غنی این سرزمین از نقاشی تا معماری و فرش، این مورد را تأمین میکند. من نیز این دغدغه و علاقهی آن را داشته ام که به آن بپردازم، اما کاملا موفق نبوده ام.
علیرضا اسماعیلی همچنین، در استیتمنت این نمایشگاه نوشته است: «دیوید مارتین معتقد است «هیچ هنر دیگری وجود ندارد که بتواند به اندازه موسیقی روی مخاطبان تاثیر بگذارد.» شاید به همین دلیل است که برخی از اندیشمندان عرصه هنر بر این باورند که همه بیانگریهای هنری در شکل متعالی خود میکوشند که به موسیقی نزدیک شوند. وحدت، ریتم، هارمونی، پیوند ارگانیک اجزا با یکدیگر و با کل و حرکت هر جزء در عرصههای تعریف شده و ابعاد گوناگون با حفظ پیوند هارمونیک و ملودی از جمله ویژگیهایی است که موسیقی را با فطرت آدمی نزدیک میکند. این چنین اتفاقی مخاطب را به وجد میآورد، سلولهای درونی روح او به نشاط وا میدارد یا وی را برمیانگیزاند.
اگر نقاش این چنین روندی را پی بگیرد به ذات هستی، به طبیعت، به فطرت انسانی زیباجو و زیبایی طلب نزدیکتر میشود. من نیز کوشش کردهام در اجرای آثارم چنین باشم و اندکی از این هارمونی سیال و شناور در هستی را در فرمها و رنگهای ناب ارائه کنم و مخاطب را به دعوت دیگری از زیبایی بنشانم.»
انتهای پیام/