ترامپ در نقش سوپرمن! / آرزوهای آمریکا را به خبر تبدیل نکنید!
به گزارش خبرنگار گروه فضای مجازی ، ترامپ در نقش سوپرمن!، آرزوهای آمریکا را به خبر تبدیل نکنید!، پاسخ به ۵ سال جنایت محض!، جمهوری عزت، نشانههای نظم جدید منطقه ای، موقعیت جدید ایران، دو خطای سیاستگذار اقتصادی، حذف یارانه پردرآمدها؛ چگونه؟ و مذاکره نکردن با امریکا صدای واحد ایران گزیدهای از سرمقاله و یادداشتهای روزنامههای امروز است که در ادامه میخوانید:
• روزنامه حمایت یادداشتی با تیتر «ترامپ در نقش سوپرمن!» منتشر کرده که به این شرح است:
رهبر معظم انقلاب، روز گذشته در ابتدای جلسه درس خارج فقه خود بار دیگر بر ممنوعیت مذاکره در هر سطحی با آمریکا تصریح کرده، مذاکره را ابزاری برای «اثبات تأثیرگذاری فشار حداکثری» و «تحمیل خواستههای واشنگتن» بر جمهوری اسلامی توصیف کردند. علت این تأکید چندباره در روز گذشته آن است که هفتاد و چهارمین نشست مجمع عمومی سازمان ملل از دیروز کار خود را در مقر این نهاد بینالمللی در نیویورک آغاز کرد؛ اجلاسی که از دو ماه پیش تاکنون گمانههایی در خصوص دیدار احتمالی مقامات آمریکایی با مسئولین کشورمان در حاشیه آن مطرحشده بود. این در حالی است که «مایک پمپئو»، وزیر امور خارجه آمریکا هفته گذشته طی گفتگویی با شبکه خبری «فاکس نیوز»، از احتمال دیدار مقامات آمریکایی و ایرانی در حاشیه نشست جاری مجمع عمومی سازمان ملل سخن به میان آورد و مدعی شد که مستأجر کاخ سفید برای مذاکره بدون پیششرط با ایران آماده است. وی افزود: «ترامپ درباره نتیجه مطلوب این دیدار احتمالی برای مردم آمریکا ارزیابی خواهد کرد، اما افرادی هم در ایران هستند که معتقدند چنین اتفاقی عاقلانه است.» دو هفته پیش هم ترامپ به این اتفاق احتمالی چراغ سبز نشان داد و اعلام کرد که «همهچیز ممکن است.» شهریور سال گذشته، کلیددار کاخ سفید پس از بازگرداندن مرحله نخست تحریمها در نیمه مرداد ۹۷ و بعد از دیدار با امیر کویت، مدعی شد: «اینکه مذاکرهای صورت بگیرد یا نگیرد، به مقامات ایران بستگی دارد، نه به من. من همیشه در دسترس هستم». ترامپ در اردیبهشت سال جاری، یک گام دیگر برداشت و گفت که مایل است ایرانیها با او تماس بگیرند. مدتی بعد، یک منبع دیپلماتیک به شبکه سی. ان. ان اعلام کرد که کاخ سفید شماره تلفنی را به همین منظور در اختیار سفارت سوئیس در ایران قرار داده است. از سوی دیگر، آمریکاییها که ۱۲ شرط برای گفتگو با تهران تعیین کرده بودند، با مشاهده موضع مقتدرانه رهبر معظم انقلاب، از شروط خود عدول کرده و به نظر میرسد که به گرفتن عکس یادگاری با مقامات کشورمان تنازل کردهاند! بااینحال، برخی در داخل همچنان اصرار دارند که نیاز آمریکا را برآورده کنند، اما سؤال اینجاست که یانکیها چه احتیاجی به مذاکره با جمهوری اسلامی دارد که اگر از در بیرون بروند، دوباره از پنجره داخل میآیند و برای مذاکره یا حداقل گرفتن عکس یادگاری با مقامات کشورمان دریوزگی میکنند؟ پاسخ این است که کاخ سفید بیش از سه سال است میکوشد از طریق جنگ روانی، تحریمها را بهعنوان علتالعلل مشکلات اقتصادی کشورمان معرفی کند و سوء مدیریت داخلی را به حاشیه براند. همزمان، عامل تحریم را توان موشکی و نفوذ منطقهای قلمداد کرده و تبلیغات کذب و گستردهای بر هدر رفت منابع و ثروت کشور در این دو حوزه صورت داده است. سعی تیم جنگ روانی واشنگتن بر این بوده که خصومت آمریکا با ماهیت انقلاب اسلامی پررنگ نشود و در عوض، مؤلفههای قدرت ایران را بهجای سوء مدیریت، باعثوبانی تحریمها و مشکلات اقتصادی جا بزند. فاز بعدی این بود که سناریوی منجی سازی آمریکا برای حل مشکلات معیشتی و اقتصادی کلید بخورد. در این نمایش، ترامپ، نقش سوپرمن را بازی میکند که چنانچه ایرانیها حاضر به گفتگو با او شوند، آیندهای روشن همچون کره جنوبی، ژاپن، مالزی و دیگر اقمارش در آسیا را خواهد داشت! در اینکه چرا ایران زیر بار مذاکره با شیطان بزرگ نمیرود و به فرموده رهبر حکیم انقلاب، گفتگو با دولت فعلی را «سمّ مضاعف» میداند، نکات قابلتأملی وجود دارد. اول اینکه آمریکا از این طریق به دنبال نتیجهبخش بودن اثبات راهبرد «فشار حداکثری» است تا نشان دهد که ایران تسلیم فشارها شده و پای میز مذاکره آمده است. «مارک دوبوویتز»، رئیس بنیاد دفاع از دموکراسی آمریکا که مشورتهای مهمی برای هدفمند کردن تحریمها به کاخ سفید ارائه کرده، دو ماه پیش در توئیتی، مجاب شدن ایران به مذاکره را منوط به فشار حداکثری کرد و مدعی شد: «ایران قدمبهقدم در حال چیدن میز مذاکرهای است که بهشدت به آن نیاز دارد. فشار را به حداکثر برسانید»! واشنگتن از طرفی، بر فشار داخلی و بینالمللی ناشی از ناحیه انداختن توپ در زمین ایران حساب کرده. دیوید پولاک» پژوهشگر ارشد «اندیشکده واشنگتن برای سیاستگذاری خاور نزدیک» درباره فواید پیشنهاد مذاکره به ایران از سوی آمریکا طی مقالهای نوشت: «پیشنهاد مذاکره به ایران، ضرری برای آمریکا ندارد، اما در عوض، فشار داخلی و بینالمللی را بر ایران افزایش میدهد. مقامات ایران تقریباً بهطورقطع چنین پیشنهادی را رد خواهند کرد چراکه ایدئولوژی آنها مبتنی بر منع مذاکره و مقاومت در برابر خودبزرگبینی جهانی آمریکاست، اما در هر حال، دورنمای این پیشنهاد، به طرح آن میارزد، چون به مردم ایران و جهان نشان خواهد داد چه کسی طرفدار مذاکره است!» دوم، آمریکا به مذاکره بهعنوان ابزاری برای تحمیل خواستههای خود آن هم بدون هزینه نگاه میکند. بهمحض نشستن پای میز گفتگو، مذاکرهکنندگان کاخ سفید بهطور حتم، انبوهی از وعدههای سرخرمن را در ازای دست کشیدن ایران از مؤلفههای حیثیتی، بازگشت به نقطه پیش از کاهش تعهدات برجامی و نظارت دائمی بر فعالیتهای صلحآمیز هستهای، ارائه خواهند کرد. در گام بعدی، به سراغ موضوعات حقوق بشری، اقتصاد، حاکمیت و ... خواهند رفت و تا زمانی که جمهوری اسلامی را بهزعم خود، به تابعیت تمام و کمال از ارزشهای آمریکایی وادار نکنند، دستبردار نخواهند بود. سوم، خروج غیرقانونی از برجام، دلیل متقنی برای منتفی شدن هرگونه مذاکره با آمریکاست. توافق هستهای، گامهای آمریکا برای خروج از آن و سپس بازگرداندن بیسابقهترین تحریمها، کافی است که پارادایم نگرش به مذاکرات را برای معتقدین به گفتگو با کدخدا دستخوش تغییرات بنیادی و اساسی کند. خلاصه و لب سخن کسانی که به مذاکره با آمریکا اعتقاد و اصرار دارند، این است که با نرم شدن و کوتاه آمدن در برابر واشنگتن، مشکل تحریمها حل شده و گرههای اقتصادی باز میشوند، اما از اینکه ایران اسلامی پیش از این، یکبار در قالب برجام با کاخ سفید گفتگو کرده، بنا به تأیید ۱۵ باره آژانس بینالمللی انرژی اتمی، بدون کموکاست به تعهداتش پایبند بوده، ولی دچار وحشیانهترین تحریمها نیز شده است، سخنی به میان نمیآورند. به گفته غالب کارشناسان اقتصادی، تحریمها در بدترین حالت، مسبب ۳۰ درصد از مشکلات ایجادشده هستند و اکثر آنها به سوء مدیریتها، مسئولین خسته و عدم استفاده از مدیران جهادی بازمیگردد. بنابراین، چنانچه حامیان مذاکره، به راهبرد رهبری بازمیگشتند و یکدهم از سعی خود را مصروف زمینهسازی برای استفاده از جوانان و به فعلیت رساندن ظرفیتهای داخلی میکردند، امروز شرایط به شکل دیگری بود؛ هرچند قطار انقلاب اسلامی معطل کسی نمیماند و به مسیر خود برای رسیدن به اهداف بلند کشور ادامه خواهد داد.
• روزنامه کیهان یادداشتی با عنوان «آرزوهای آمریکا را به خبر تبدیل نکنید!» منتشر کرده که در ادامه میخوانید:
بیانات دیروز رهبر معظم انقلاب در درس خارج فقه ایشان بلافاصله پس از انتشار، بازتاب جهانی گستردهای یافت. تقریباً تمامی رسانههای مطرح جهان، این بخش از سخنان ایشان را که «هیچگونه مذاکره و در هیچ سطحی بین ایران و آمریکا اتفاق نخواهد افتاد» را بهعنوان تیتر اصلی برگزیده و نتیجه گرفتند که «برخلاف برخی از گمانهزنیها، نه در سفر پیشروی آقای روحانی به نیویورک و نه در آینده هیچ مذاکرهای، در هیچ سطحی با آمریکا صورت نخواهد پذیرفت». در این میان، اما برخی از رسانههای فارسیزبان بیگانه نظیر بیبیسی و پس از آن، شماری از سایتها و کانالهای وابسته به گروههای فراری، ساز دیگری را کوک کرده و با استناد به بخشی از بیانات حضرت ایشان و تحریف فحوای آن تلاش کردند به این توهم دامن بزنند که موضع رهبر معظم انقلاب در قبال آمریکا نسبت به مواضع قبلی ایشان تغییر کرده است. حضرت آقا در بخشی از سخنان دیروز خود و بعد از آنکه با صراحت هرگونه مذاکره با آمریکا، در هر سطحی را نفی کرده بودند، فرمودند «اگر آمریکا حرف خودش را پس گرفت و به آن معاهده هستهای که نقض کرده بود برگشت و توبه کرد و شد عضو کشورهای معاهدهکننده، آن وقت در جمع کشورهای معاهدهکننده که شرکت میکنند و با ایران صحبت میکنند، او هم شرکت کند؛ بدون آن، هیچگونه مذاکرهای در هیچ سطحی بین مسئولین جمهوری اسلامی و آمریکاییها اتّفاق نخواهد افتاد؛ نه در سفر نیویورک، نه در غیر سفر نیویورک». در اینباره گفتنی است که؛ ۱- شرط «توبه آمریکا» که در بیانات دیروز حضرت آقا آمده است شرط و یا موضع جدیدی نیست، این سخن دقیقاً و بیکم و کاست همان موضع حضرت امام (ره) است که میفرمودند «ما تا آخر ایستادهایم و با آمریکا روابط ایجاد نخواهیم کرد، مگر اینکه آدم بشود و از ظلم کردن دست بردارد». (صحیفه امام، ج۱۹، ص ۹۴). خُب، آمریکا اگر بر فرض محال توبه بکند و از ظلم کردن دست بردارد، دیگر آمریکای امروز نیست. مسئله مورد نزاع و درگیری ایران و آمریکا هم که بر سر خاک آمریکا و یا مردم آن نبوده و نیست، بلکه «خوی استکباری آمریکا» و جنایات بیشمارش در سراسر جهان، علت و عامل تنازع و تخاصم است که اگر از میان برداشته شود زمینه و علتی برای ادامه دشمنی باقی نمیماند.
۲- تاکنون آمریکا بود که برای مذاکره شرط میگذاشت و اکنون این حضرت آقاست که با شرطگذاری برای آمریکا صورت مسئله را تغییر میدهند و تاکید میفرمایند که بدون قبول این شرطها از سوی آمریکا، هیچ نوع رابطه و مذاکرهای در میان نبوده و قابل تصور هم نیست. به بیان دیگر، رهبر معظم انقلاب صورت مسئله قبلی را که تاکنون در کفه آمریکا سنگینی میکرد به نفع جمهوری اسلامی ایران تغییر داده و گام بلند دیگری در جاده عزت ایران اسلامی برداشتهاند. این یعنی همان که حضرت ایشان در بیانات دیروز خود اشاره فرمودند: «جمهوریاسلامی، جمهوری مؤمنین است، جمهوری مسلمینِ لِله است، جمهوری عزّت است؛ مذاکرهای که بنشینند حرف این و آن را قبول کنند، در آن معنا ندارد».
۳- یکی از دهها نکته عزتمندانه دیگر در بیانات دیروز رهبری، اینکه حضرت ایشان حتی در صورت توبه آمریکا -بر فرض محال- و تن دادن به شرایط ایران، بازهم مذاکره با آمریکا را امکانپذیر ندانستهاند. چرا که مذاکره مورد نظر آمریکا، مذاکره درباره صنایع موشکی ایران و عدم حضورمان در منطقه یعنی مذاکره برای افزایش تعهدات ایران است که بارها آن را اعلام کردهاند، ولی رهبر معظم انقلاب هر نوع مذاکره جدیدی را با قاطعیت نفی کرده و فرمودهاند، آمریکا در صورت پذیرش شرطهای ایران و توبه و... فقط میتواند به عنوان یکی از اعضای کشورهای ۱+۵ در مذاکرات مربوط به برجام شرکت کند و نه مذاکرهای که آمریکا آرزویش را داشته و دارد و... چنین است که پادوهای خود را وادار کرده است تا آرزوهای برباد رفته آمریکا را به خبر تبدیل کنند! مثلاً بیبیسی میگوید «تبدیل شدن «نفی مطلق مذاکره» به «نفی مشروط» آن در صحبتهای امروز (دیروز) آقای خامنهای، به خودیِ خود، قابل توجه به نظر میرسد» و توضیح نمیدهد که از کدام مذاکره حرف میزند! بنابراین به وضوح میتوان دید که حضرت آقا در مواضع دیروز خود علیه آمریکا، چند گام بلند و عزتمندانه دیگر نیز برداشتهاند.
• روزنامه اطلاعات مطلبی با مضمون «پاسخ به ۵ سال جنایت محض!» منتشر کرده که به این شرح است:
ارائه طرح ۴ مادهای ایران برای حل سیاسی بحران یمن و پایان جنگ جنایتکارانه در این کشور، آمریکا و اسرائیل بدون کمترین واکنشی، اما به سرعت با استفاده از سلطه رسانهای صهیونیستها آن را در محاق کامل خبری قراردادند. متأسفانه برخی از دولتهای اروپایی از جمله فرانسه، آلمان و انگلیس نیز با ترامپ همسو و همکار شدند. یمن و مردم مظلوم آن در صحنه بینالمللی به فراموشی هدایت شدند. اکنون یمنیها بعد از هشدارهای مکرر، گوشهای از قدرت بازدارندگی نظامی خود را با بمباران مرکز پالایشگاه نفتی سعودیها نشان دادند و یکباره معادلات جنایات ناشی از بمبارانهای مداوم سعودیها را به هم ریختهاند. یمن به صدر اخبار آمد!، اما بهجای جان انسان ها، نفت و صعود چندین دلاری قیمت آن و نابودی پالایشگاه «آرامکو» در صدر گزارشها قرار گرفت. به نمونههایی از گزارشهای خبری، بخصوص از رسانه، خبیث بیبیسی و علیالخصوص بخش فارسی آن توجه کنید. آنچه که در این گزارشها مطرح نیست قتل عام مردم یمن و نابودی یک کشور مسلمان است. ترامپ با پادشاه سعودی تلفنی صحبت کرد. وزیر خارجه او پمپئو، بقول ظریف از سیاست «فشار حداکثری» به «دروغحداکثری» پناه برد تا مگر جمهوری اسلامی ایران یا دولت عراق را متهم کند که «پهپادها» از خاک آنها پرواز کردهاند. بدون اینکه هیچ سند معتبری ارائه دهد. جنگ در یمن به مرحلهای رسیده است که یا موجب جنگ فراگیر در منطقه خواهد شد و یا جنایتکاران جنگی در یمن در مییابند که ایران بدرستی بارها گفته است. بحران یمن راهحل نظامی ندارد. سعودیها با یک ملت مسلمان به جنگ برخاستهاند. آنهایی که گمان میکردند در جنگ سوریه، حداکثر در مدت دو ماه پیروز خواهند شد و تیتر برجسته روزنامه عربی و البته به سعودیها این شد «امروز دمشق، فردا تهران» هنوز درس عبرت نگرفتهاند. این فضای التهاب تا چند روز آینده فروکش خواهد کرد. اما راهحل همان طرح ۴ مادهای است که وزیر خارجه ایران برای پایان بخشیدن به این جنایت جنگی در نامهای به دبیرکل سازمان ملل ارائه کرده است.
• روزنامه رسالت سرمقالهای با تیتر «جمهوری عزت» درج کرده که به این شرح است:
سخنان مقام معظم رهبری در روز گذشته که پیرامون مذاکره با آمریکا و سیاستهای خصمانه این کشور در برابر ایران اسلامی ایراد شد، از چند جهت قابلبررسی است و زوایا و نکاتی دارد که خواندنش خالی از لطف نیست:اول. سخنان معظم له در باب نکوهش مذاکره با آمریکا یک استدلال روشن و منطق ساده و شفاف دارد: آمریکا در حال پیاده کردن سیاست فشار حداکثری است و از تمام ابزارهایش استفاده میکند تا ایران را به تسلیم و پذیرش زور وادارد. اگر ما کوتاه بیاییم و سر میز مذاکره بنشینیم، طرف مقابل چنین برداشت خواهد کرد که فشار حداکثری جواب داده و ازاینپس، در تمام چالشهای فیمابین، از آن بهره خواهد جست و درنتیجه، ایران عزیز ما دیگر رنگ آسایش نخواهد دید. تابهحال دیدهاید که یک منطق مستحکم در عرصه سیاست بینالملل، اینچنین ساده و شفاف شرح داده شود، طوری که حتی قابلطرح برای کودکان باشد. از این منظر، بیان سیاستهای کلان و پیچیده بینالمللی و باز کردن مشت دشمن مکار با عباراتی ساده، حقیقتاً سهل و ممتنع و یادآور فرمایشات بنیانگذار کبیر انقلاب اسلامی است. دوم. پیشازاین، مقام معظم رهبری بارها در سخنانشان، مذاکره با آمریکا را بیفایده دانستند، اما بنا به استدلالی که ذکر آن رفت، در شرایط فعلی، مذاکره با آمریکا، نهتنها بیفایده بلکه بهشدت مضر و دارای آثار زیانباری برای امروز و فردای ایران خواهد بود. سوم. تأکیدات چندباره و صریح رهبر معظم انقلاب و بستن تمام منافذ استثنا در امر مذاکره با آمریکا، بهخوبی روشن است. ایشان، علاوه بر اینکه پیشازاین هم مرتباً در رد مذاکره با آمریکا، فرمایشاتی داشتهاند، روز گذشته، ممنوعیت مذاکره با آمریکا را با سه عبارت روشن، تعمیم دادهاند. «هیچ مسئولی»، «در هیچ سطحی» با آمریکا مذاکره نخواهد کرد، «نه در نیویورک و نه در غیر آن». این یعنی تمام مسئولان کشور متفق القولند و به خلاف سیاستها و اظهارات آشفته مقامات آمریکایی که یک روز از مذاکره بدون پیششرط و روز دیگر از مذاکره با ۱۲ شرط سخن میگویند، هر عقل سلیمی در ایران، از مضرات مذاکره با آمریکای عهدشکن آگاه است و سیاست قطعی جمهوری اسلامی، ایستادن در برابر فشار حداکثری دولت آمریکاست. چهارم. به فرض آنکه آمریکای جنایتکار به تمام تعهدات خود بازگشت و نقض عهد را کنار گذاشت، در آن صورت مسئولان ما میتوانند برای آغاز «مذاکره» با آمریکا تصمیمگیری کنند، تأکید میکنم که «مذاکره» و نه «تسلیم و وادادگی» و «قبول کردن تمام خواستههای سلطه طلبانه طرف مقابل»، چراکه طرف آمریکایی از مذاکره این را میخواهد. البته پاسخ روشن رهبر معظم انقلاب به این نوع از مذاکره، آنقدر زیباست که باید بارها نوشت و خواند و تکرار کرد: «خیلی خب، بروند با آنکسانی که بهعنوان گاو شیردهِ آنها عمل میکنند، هر جور میخواهند همینطور مذاکره کنند؛ امّا جمهوری اسلامی، جمهوری مؤمنین است، جمهوری مسلمینِ لِلّه است، جمهوری عزت است؛ مذاکرهای که بنشینند حرف اینوآن را قبول کنند، [در آن معنا ندارد.]»
• روزنامه خراسان یادداشتی با تیتر «نشانههای نظم جدید منطقه ای» منتشر کرده که در ادامه میخوانید:
نشست آنکارا با چند دستاورد مهم همراه بود. نشستی که نهتنها به موضوع سوریه اشاره داشت بلکه ابعادی، چون پرونده امنیتی عربستان، جنگ یمن و حتی مذاکرات هستهای ایران را در بر گرفت و از این منظر اهمیت ویژهای داشت. با این حال مقامات کشورهای روسیه، ترکیه و ایران بر سر آینده سوریه پشتمیز مذاکره نشستند و توافقات خوبی صورت گرفت. اگر بخواهیم این نشست را از منظر امنیت منطقهای تحلیل کنیم باید گفت نشست آنکارا از منظر سیاست و امنیتی یک نشست با بازی برد- برد بود. برخلاف انتظار آنکارا، موضوع نوار شمالی به تصویب نرسید، اما روند کمیته قانون اساسی سرعت یافت. در واقع طرفهای درگیر در سوریه به این جمع بندی رسیدند که آینده این کشور به هیچ عنوان نظامی نیست و باید وارد فاز سیاسی شود البته این دستاورد به طور حتم رابطه مستقیمی با توان دفاعی و امنیتی دمشق دارد و مقامات سوری در هشت سال گذشته نشان دادند برای تمام سوریه میجنگند و حاضر به طرح جایگزین نیستند. در این مذاکرات موضوعی مبنی بر رفتن «اسد» مطرح نشد و این یعنی بازی برد -برد طرفها در طول مذاکرات. از سوی دیگر این اجلاسیه چند نکته دیگر نیز داشت. یک: مذاکره بر خلاف انتظار آمریکاییها و دیگر بازیگران منطقهای بدون حضور کشور دیگری ادامه یافته و به پنجمین نشست سران کشورهای ضامن صلح رسیده است. این بدان معناست که امنیت منطقهای بدون لحاظ سیاستهای آمریکا قابل ترسیم است و کنار گذاشتن واشنگتن بیش از جنگ سوریه و تبعات آن برای ترامپ هزینه سیاسی ایجاد خواهد کرد و به تعبیری به کوچک انگاری بازیگری آمریکا در منطقه و در حقیقت حذف بازیگری واشنگتن در یک فرایند بلند مدت منجر خواهد شد. مسئلهای که بدون حضور آمریکا و پیش شرطهای او به پنجمین جلسه سران رسیده است.
دو: حاضران در نشست اقدامات اسرائیل را نفی کردند و آن را تهدید امنیت منطقهای برشمردند که از یک منظر اهمیت راهبردی دارد. این بیانیه به سوریه اطمینان داده که علاوه بر ایران، روسیه نیز چراغ سبز خود را برای واکنش احتمالی سوریه در قبال حملات آفندی رژیم صهیونیستی نشان داده و دمشق میتواند واکنش مناسب و همترازی به حملات رژیم صهیونیستی از خود نشان دهد. سه: مذاکرات تاکید داشته است که خاک سوریه به طور کامل برای دولت مرکزی است و هر نوع حکومت خودگردان در هرجای سوریه ممنوع است. موضوعی که میتواند به دمشق اجازه دهد ضمن رد منطقه پرواز ممنوع طرح جایگزین خود را برای مقابله با نیروهای تروریستی در ادلب سرعت بخشد و اجرایی کند. در بیانیه مشترک آمده است: سوریه این اجازه را دارد تا در برابر هیئت تحریر الشام واکنش نشان دهد و هر گروهی که در سازمان ملل به عنوان تروریست شناخته میشود، باید نابود شود. این بدان معناست که سوریه و مقاومت توانستند بر خلاف انتظار آمریکاییها نبرد را در نوار شمال غربی و شرق ادامه دهند و اجازه شکل گیری هستههای جدید تروریستی را ندهند. این مسئله در شرایطی است که خبرها از انتقال بیش از ۱۰ کامیون تسلیحات جدید برای عناصر تروریستی مستقر در نوار شرقی سوریه توسط آمریکا حکایت دارد. حمایت سه جانبه ترکی - روسی - ایرانی از ارتش سوریه برای عملیات علیه تروریستهای مورد حمایت آمریکا به طور حتم بازیگری واشنگتن را در شرق سوریه کاهش خواهد داد. به نظر میرسد توافق آنکارا یک نکته دیگر نیز داشته که از چشم تحلیلگران مغفول مانده است. این اجلاسیه علاوه بر موضوعات سوریه به موضوعات منطقهای نیز اشاره داشت و این بدان معناست که میان تهران، آنکارا و مسکو یک توافق امنیتی در حوزه منطقهای در حال شکل گیری است که به کاهش نقش سایر بازیگران از جمله آمریکا سرعت میبخشد. در حقیقت شاهد یک نظم جدید در امنیت منطقهای با مشارکت روسیه، ترکیه و ایران در بلند مدت خواهیم بود.
• روزنامه صبح نو سرمقالهای با عنوان «موقعیت جدید ایران» منتشر کرده که به این شرح است:
سیاست بینالملل در چند سال اخیر بهنحوی پیش رفته که موقعیت ایران هرروز بهتر از روز قبل شده است. بهصورت کلی میتوان گفت عمده تصمیمهای نظام جمهوری اسلامی در این سالها درست بوده و هم از جنبه معنوی و هم مادی توانسته منافع زیادی برای ایران ایجاد کند. این منافع هم جنبه معنوی دارد که خود را در تقویت فضای مقاومت در منطقه نشان داده و هم در حوزه عینی دستاوردهای مختلفی نصیب ایران کرده است. آنچه امروز در عراق، سوریه و لبنان بهعنوان بخشی از گستره جغرافیای مقاومت نامیده میشود، در حوزههای امنیتی و منافع ملی برای کشور مفید بوده است. در چنین شرایطی، اکنون موضع دولت آمریکا و دولتهای اروپایی درمقابل ایران کاملا متفاوت شده است. شاید جدیدترین مصداق این تغییر رویکرد در پیشنهاد جدید خط اعتباری غرب به ایران باشد. این پیشنهاد که برآمده از قدرت بازدارندگی ایران است، درنهایت نشان از عقبنشینی آمریکا درباره ادعاهای قبلی ترامپ است. سخنان دیروز رهبری دقیقا در راستای تأمین منافع ملی ایراد شده است. ایران نمیخواهد بخشی از نقشه انتخاباتی ترامپ باشد؛ درحالیکه سعی میکند غرب را به بازی در زمین جمهوری اسلامی وارد کند. چنین راهبردی درنهایت بیشترین منافع را برای ایران تأمین خواهد کرد. زمان بیتردید بهسود ایران است؛ چراکه اقتصاد ایران رفتهرفته جلوتر خواهد رفت و نقشههای بلندپروازانه ترامپ آب خواهد رفت.
• روزنامه سیاست روز سرمقالهای با تیتر « راهکار کدام است؟» منتشر کرد که در ادامه میخوانید:
جمهوری اسلامی برای حل چالشهای منطقه نیز همواره بر اصل مذاکره تاکید داشته که چنانکه در باب تحولات سوریه، عراق، یمن، فلسطین طرحها و راهکارهای سیاسی عملی ارائه کرده است البته این نگاه تعاملی و سیاسی دارای مکملهایی نیز میباشد چنانکه ایران تقویت و حمایت از مقاومت ملت فلسطین را اصل مهم برای مقابله تجاوزگری و احقاق حقوق فلسطین دانسته و یا برای سوریه و عراق حمایت از دولتهای مرکزی این کشورها علیه تروریسم و حامیانشان و یا در باب یمن حمایت از مقاومت یمن در برابر متجاوزان سعودی را راهکاری مهم برای تحقق ثبات و امنیت این کشورها دانسته و اقدامات بسیاری در این عرصهها صورت داده است چرا که صهیونیستها، تروریستها و سعودی نشان داده اند که جز زبان زور هیچ زبانی را درک نمیکنند و مذاکره برای آنها هیچ مفهومی ندارد. با تمام این مسائل حال این سوال مطرح است که چرا جمهوری اسلامی که همواره بر اصل مذاکره و راهکار سیاسی تاکید دارد اکنون بر عدم رویکرد مذاکرهای با آمریکا اصرار داشته و پذیرنده هیچ گونه مذاکره با آمریکا در هیچ سطحی نمیباشد؟ پاسخ به این پرسش را باید در عملکردها و اهداف آمریکا جستجو کرد. سیاست آمریکا نشان میدهد که این کشور همواره به دنبال مذاکره تحقیر آمیز است تا در لوای آن بتواند امتیازات بیشتری کسب و از سوی دیگر به جهانیان شکست طرف مقابل را نشان دهد. با توجه به اینکه آمریکاییها همواره ادعای تاثیرگذاری سیاست فشار حداکثری را مطرح و ترامپ بارها ادعا کرده که ایرانیها به دلیل بحران اقتصادی به سمت گفتگو میآیند، رویکرد مذاکره با واشنگتن یعنی اثبات ناتوانی و ضعف ایران که قطعا تحقیر شدن جهانی ایران را به همراه دارد؛ این تحقیر یک پیامد خطرناک خواهد داشت و آن اینکه بسیاری از کشورها که به دلیل مقاومت در برابر آمریکا در کنار ایران هستند، با سرخوردگی مواجه و از ایران فاصله میگیرند و این یعنی بعد دیگری از تحریمها که تهران با رویکرد به مذاکره تحمیلی با آمریکا خود زمینه ساز آن میشود. نکته مهم دیگر آنکه آمریکا بر این تصور است که فشار حداکثری به نتیجه میرسد و رویکرد به مذاکره در هر سطحی این پیام را برای آمریکا دارد که سیاست فشار حداکثری به نتیجه رسیده است. با توجه به گستردگی ابعاد مطالبات آمریکا این پیام خطرناک موجب میشود که آمریکا نه تنها به سیاست فشار پایان ندهد بلکه به میزان آن افزوده تا سایر مطالباتش را محقق سازد که انتهای این مطالبات تسلط بر ایران و تبدیل کردن آن به کشوری ضعیف و عقب مانده همچون عربستان است که جز بردگی آمریکا کارکردی ندارد. براین اساس رویکرد به مذاکره قطعا بدترین رویکرد در شرایط کنونی است که هیچ دستاوردی جز خسارت محض برای کشور نخواهد داشت. در این میان رویکرد به اصل مقاومت فعال با تکیه بر داشتههای داخلی و عدم چشم داشت به مولفههای بیرونی از جمله وعدههای توخالی اروپا راهکار مقابله با توهمات آمریکاست که قطعا نتیجه آن پایان توهم فشار حداکثری و البته ارتقاء دهنده جایگاه ایران است که حاصل آن شکسته شدن تحریمها خواهد بود.
• روزنامه دنیای اقتصاد سرمقالهای با تیتر «دو خطای سیاستگذار اقتصادی» منتشرکرده که در ادامه میخوانید:
سوءتفاهم در شناخت و تقلید ناشیانه میتواند هر شخص و اقتصادی را بر باد دهد. تنظیم بازار به شکلی که در ایران دنبال میشود، عوض اینکه به درمان علتها بپردازد، جنگ با معلولها است. این جنگ سالهاست آغاز شده و هیچ برندهای نداشته؛ نه دولتها برنده شدهاند، نه تولیدکنندگان و نه حتی مصرفکنندگان؛ که عمدتا محور این سیاستها هستند. همه ناراضیاند! با وجود مشاهده پیامدهای این سیاستها، عدهای در قالب مدلهای تجربی تلاش دارند به این دست سیاستها جلوه و اعتبار دهند. این روحیه موجب شده سیاستگذاری در ایران همواره با دو خطا گلاویز باشد: «خطای تعمیم» و «خطای تشخیص.» در «خطای تعمیم» بسیاری از سیاستها در ایران متناسب با دیگر کشورها قلمداد میشوند؛ غافل از آنکه آنچه در ایران اتخاذ میشود با آنچه در دیگر کشورها به کار گرفته شده است فقط در لفظ مشترک است و هیچ اشتراکی در دیگر بخشها ندارد. شاهد آن تنظیم بازار در ایران است. تنظیم بازار در ایران به استناد پژوهشها و تحقیقهای مختلف منحصربهفرد است. در هیچ کشوری برای کالاهای مختلف یک سیاست واحد در نظر گرفته نمیشود، بلکه سیاستها متناسب با شرایط حاکم بر بازارهای مختلف طراحی میشوند. در یک دنیای متعارف، اگر سیاستی با هدف حمایت از کالایی یا بخشی اتخاذ میشود این سیاست بر حسب محصول و با روشهای مختلفی به اجرا گذاشته میشود. به بیانی دیگر سیاستهای حمایتی در حوزههای محدود و با روشهای متنوع انجام میشود. برعکس ایران که برای حوزههای متنوعی سیاستی یکنواخت دنبال شده است؛ سیاستگذار در ایران برای درمان عمده ناکارآییها و نوسانات قیمتی در بازارهای مختلف، نسخه یکسان و تکراری «مداخله دستوری» را با روش نخنمای تعیین قیمت تجویز میکند؛ بنابراین بین تنظیم بازار ما و تنظیم بازار آنها تفاوت از زمین است تا آسمان. هر گردی گردو نیست؛ صرفا تشابه در عنوان به معنی آن نیست که دیگران همان کاری را انجام دادهاند که ما در حال انجامش هستیم. دیگر عارضه «خطای تشخیص» است. برخی با استناد به تجارب دیگر کشورها، نسخه مداخله دولت در برخی بخشها را تجویز میکنند؛ از آموزش گرفته تا درمان. اما اگر از ظاهر عبور و به بطن هر موضوعی نفوذ کرد، بیشمار سیاست، نهاد و... وجود دارد که امروز برای برخی از کشورها گرداب مالی شده است. ولعی که امروز برای تاسیس بانکهای توسعهای وجود دارد در برخی کشورها آزموده شده و به بنبست خورده است؛ بنابراین صرف مشاهده اجرای سیاستی در یک کشور، نمیتواند رای به مداخله و تکرار آن در کشور دیگر را توجیه کند. اگر سیاستگذاری میخواهد اقتصاد کشور را به گونهای پیش برد که رفاه جامعه افزایش یابد، خوب است ببیند هر تجربهای در واقعیت چه نتیجهای داشته است. اگر با ایدهها و تجارب در سیاستگذاری به شیوه متعارف برخورد شود نتیجه میتواند تغییر کند؛ همان بینشی که در طول تاریخ باعث شده تا یافتههای کارآی جدید جای یافتههای منسوخ قبلی را بگیرند. اما وقتی به هر دلیلی چه حفظ محبوبیت چه استمرار مسوولیت، بر اصالت ایدههای ناکارآ و تجارب شکست خورده اصرار شود، شکستها تکرار میشوند.