رادیکالیسم چیست؟
گروه سیاسی ؛ یکی از ضرورتهای زمانشناسی در دوره کنونی، شناخت مکاتب و گرایشهای فکری موجود در دنیاست که اغلب آنها محصول دوران پس از رسانس هستند. تحریریه سیاسی در همین زمینه ۱۶ بُرش از کتاب «واژهنامه سیاسی_فرهنگی» که به قلم «شهریار زرشناس» عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی گردآوری شده است را منتشر میکند.
رادیکالیسم
رادیکالیسم، در لغت از کلمه رادیکس در زبان لاتین که به معنای ریشه است برگرفته شده و رادیکالیسم در لغت به معنی ریشه گرایی یا بنیادگرایی است، اما در معنای اصطلاحی سیاسی، رادیکال صفتی است که به گروهها و افراد با جریانهایی که خواهان تغییرات مبنایی و ریشهای و فوری در اوضاع موجود هستند اطلاق میگردد.
رادیکالیسم در اصطلاح سیاسی آن صرفا به فرم و قالب یعنی میل به دگرگونیهای ریشهای و بنیادین داشتن توجه میکند و دقتی در خصوص محتوای تاریخی – فرهنگی دگرگونیها ندارد. بر این اساس افراد و گروههایی با محتواهای فکری و تئوریک مختلف را میتوان رادیکال نامید؛ به صرف اینکه خواهان دگرگونیهای مبنایی و زیربنایی درساختارها و روندهای موجود سیاسی، اجتماعی و اقتصادی هستند.
از این رو هم میتوان سوسیالیستهای معتقد به تغییرات ریشهای در ساختار نظام سرمایهداری لیبرال را رادیکالیست و به تعبیر دقیقتر سوسیالیتهای رادیکال نامید و هم میتوان لیبرالیستهای مستبد تندرو و معتقد به لیبرالیسم کلاسیک و خواهان در هم شکستن ساختار اقتصاد مختلط و یا برخی حمایتهای شبه سوسیالیستی از فقرا و محرومین در لیبرال – دموکراسیها را به نوعی افرادی رادیکال نامید.
به نظر میرسد تعریف رادیکالیسم بر اساس صرف فرم و قالب و بدون توجه به محتوای تاریخی – فرهنگی آن تعریف دقیق ودرستی نباشد. درواقعیت امر رادیکالیست کسی است که خواهان تغییرات بنیادین و ریشهای و ساختاری و انقلابی درنظام سلطه جهانی (نظام سرمایه سالاری و ساختار سیاسی دموکراسی لیبرال) میباشد و، چون انجام انقلاب پیروزمند، علیه سرمایه سالاری، جز از طریق نفی کامل عالم مدرن امکان پذیر نیست؛ بنابر این رادیکالیسم اصیل مثل انقلابی گرایی حقیقی در زمانه ما – که زمانه غلبه واپسین دوران تمدن مدرن و احتضار تاریخی آن است – جز در صورت عبور از ساحت مدرنیته و کوشش به منظور زمینه سازی، جهت تحقق عالم دینی امکان تحقق ندارد.
ظاهرا اصطلاح رادیکال را در ادبیات سیاسی غرب برای اولین بار چارلز جیمز فاکس ذیل عنوان اصلاحات رادیکال درقرن نوزدهم به کار برد. در قرن نوزده و بیست جریانهای مختلف ایدئولوژیک با گرایشها و تعلقات متفاوت تئوریک و سیاسی – طبقاتی خود را رادیکالیست مینامیدند. به عنوان مثال در انگلستان در مقطعی از اواخر قرن نوزدهم لیبرالی، چون جان استوارت میل و یا افراد وابسته به نظام سیطره سرمایهداری نظیر جوزف چمبرلین ودیوید لوید جرج رادیکال نامیده میشدند یا در فرانسه فردی مدافع وضع موجود عالم و حاکمیت سرمایه داران یعنی ژرژ کلمانسو که رهبر حزب جمهوری خواه رادیکال – سوسیالیست بود رادیکال نامیده میشد.
اما واقعیت این است که حزب کلمانسو نه تنها رادیکال بلکه حتی سوسیالیست نیز نبود و خود کلمانسو نیز مرتجعی مدافع لیبرال – دموکراسی بود. بنابر این و با توجه به آنچه گفته شد نگاه رایج که رادیکالیسم را به صرف ریشه گرایی قالبی و فرمالیستی تعریف میکند برای تبیین وتعریف این پدیده غلط و نارسا است. رادیکالیسم را باید با توجه به محتوای تاریخی – فرهنگی یک جریان یا اندیشه تعریف کرد.