علیمردانی: دغدغه من مشکلات والدین و جوانان امروزی است
خبرگزاری میزان - کارگردان «مردن به وقت شهریور» گفت: : دغدغه من مسائل و مشکلات جوانان و به خصوص عدم درک متقابل والدین و فرزندانشان هست.
خبرگزاری میزان -
به گزارش گروه فرهنگی ، برنامه این هفته سینمامعیار با موضوع بررسی فیلم «مردن به وقت شهریور» با حضور هاتف علیمردانی،کارگردان و منتقدین برنامه، مرتضی اسماعیل دوست و کسری ولایی با اجرای سید امیر جاوید برگزار شد.
علیمردانی: دغدغه من مشکلات جوانان و عدم درک متقابل والدین و فرزندانشان است
در ابتدای برنامه، هاتف علیمردانی کارگردان «مردن به وقت شهریور» درباره فیلم صحبت کرد و گفت: متاسفانه به دلایل مختلفی اکران این فیلم یکسال عقب افتاد، چند روز اول بدون هیچ تبلیغی اکران شد ولی با تبلیغات سینه به سینه و حمایت مردمی فروش فیلم بالا رفت و استقبال خوبی صورت گرفت.
وی در مورد سوال مجری مبنی بر مشکلات فنی فیلم در سینما گفت: این احتمالا مشکل سینما بوده و به هیچ وجه مشکلات فنی نداریم.
علیمردانی سپس به موضوع و مسئله ی فیلم اشاره کرد و در این رابطه بیان کرد: دغدغه من مسائل و مشکلات جوانان و به خصوص عدم درک متقابل والدین و فرزندانشان هست و این فیلم نیمه خالی لیوان را نشان می دهد. مردن به وقت شهریور آینه کوچکی از نسل جدید است که ناگهان از دنیای زیبای کودکی به برهوتی پا گذاشته اند که باید بیشتر بدانند، امروزه روابط فرزندان با والدین تغییر شگرفی کرده و به شدت با تهاجم فرهنگی روبرو هستیم و باید زیرساخت هایی برای مقابله با آن ساخته شود. این فیلم هم برای والدین و هم برای جوانان هست تا جوانان بدانند که چقدر خطرات به آنها نزدیک است و والدین به لزوم آگاهی و نزدیک شدن به فرزندانشان آگاه شوند.
اسماعیلدوست: مهمترین معضل فیلم، وجود کاراکترهای کاریکاتوریست
اسماعیل دوست در رابطه با پرداخت فیلم در مسئله صحبت کرد و گفت: مشکلات خانوادگی و معضلاتی که به تبع آن ایجاد می شود و به دنبال آن دوستی های نامناسب و مشکلات بعدی عمده فیلم های این چنینی را در بر می گیرد و ایده نویی نیست. مهمترین معضل فیلم، وجود کاراکترهای کاریکاتوریست که اصلا بعد بیرونی پیدا نمی کنند و نزد مخاطب به یک پیش آگاهی از معضلات اجتماعی نمی رسند و تنها به اسم کارگردان حضور دارند، مثل «عروسک های کوکی» که حضور کارگردان نمی تواند ما به ازای بیرونی داشته باشد، از طرفی در اجرا هم خام دستی هایی در کارگردانی آقای علیمردانی می بینیم و با اثری مبتنی بر سینمای متعهدگرایانه اجتماعی روبرو نیستیم.
ولایی: خشت اول در سینمای ما در ارتباط با «بلوغ» کج گذاشته شده است
ولایی هم در نظر کلی و ابتدایی خود گفت: این فیلم در رابطه با اختلاف نسل ها نمی تواند حرف خودش را بزند به خاطر اینکه خشت اول در سینمای ما در ارتباط با «بلوغ» کج گذاشته شده است، در سینما مفهومی به نام بلوغ داریم که بحثشان ورود نسل جدید به جامعه هست و تم پررنگ در سینما و ادبیات است ولی چون هیچوقت آن را به صورت استاندارد وارد سینمای خودمان نکرده ایم رویکرد فیلمساز از ابتدا اشتباه است. اینکه ایشان می گویند فقط نیمه خالی لیوان را نشان می دهم نشان از درک نادرست نسبت به مقوله درام و بلوغ در ادبیات است.
وی افزود: درام به این صورت شکل می گیرد که ابتدا سراغ شخصیتمان برویم و اگر این مسئله در فیلم بود می توانست فیلم تاثیرگذاری باشد وگرنه چون این مسئله اتفاق نمی افتد ضعف های دیگر فیلم تحت الشعاع آن قرار می گیرد.
مجری برنامه سوال کرد: «آیا می توان منشا ضعف های فیلم را رویکرد فیلمساز به موضوع انتخاب شده دانست؟» اسماعیل دوست در پاسخ گفت: آقای علیمردانی در آثار خود به دنبال نمایش تقابل فرد با جامعه و تقابل فرد با خانواده است و مردن به وقت شهریور هم به همین شکل است اما در غالب آثار ایشان این توانایی را ندیدیم و علت آن عدم وجود دانش و آگاهی در زمینه های مختلف جامعه شناسی، روانشناسی و معضلات نسل جوانان و عدم توانایی در نگارش دغدغه ها در فیلمنامه و اجرای کارگردانی است. رسانه های دیگر را می توان در آثار اینگونه از فیلمسازانی که دغدغه اجتماعی دارند ایجاد کرد که تریبون های دیگری غیر از سینما را به خود اختصاص دهد.
اسماعیل دوست درباره شخصیتهای کاریکاتوری بیان کرد: فیلم «مردن به وقت شهریور» پیرنگ محور هست و در اینگونه آثار باید زنجیره منسجمی از وقایع رخداده و کنش و واکنش که بر مخاطب تاثیرگذار باشد وجود داشته باشد که در آن نمی بینیم، کاراکترهایی که بود و نبودشان هیچ کمکی به پیشبرد روایت نمی کند و کاملا درجا می زنند، از طرفی فقدان کنشمندی فیلمنامه و عدم پیشبرد درست روایت پردازی موجب ایستایی خیلی از عناصر فیلمسازی در این اثر می شود. ندا مکمل مادر از دست رفته خانواده هست ولی هیچ نشانه ای از این زن نمی بینیم و فقط فیلم را پر کرده و عنصر پیش برنده ای نیست.
ولایی هم دیدگاه خود را در این رابطه بیان داشت و گفت: قصه فیلم این است که پدری با پسرش که پشت کنکور است اختلاف دارد و این پسر می خواهد دوستان تازه ای پیدا کند و وارد موسیقی زیرزمینی شود و بحرانی در فیلم هست اما اینها فقط نشانه هست. فیلمساز برای بیان دغدغه ابتدا باید بگوید قهرمان من این پسر است که با وجود عناد خانواده می خواهد هویتش را پیدا کند و یا خط پدری را دنبال کند که می خواهد به هر طریقی خانواده اش را حفظ کند ولی فیلمساز هیچ کدام این دو راه را نمی رود و فقط المان هایی را کنار هم می نشاند تا تصویر کلی را بسازد و دغدغه را مطرح کند.
وی ادامه داد: فیلمساز رویکرد ریاکارانه به این قضیه دارد و واکنش آن خنثی است. فیلم نمی تواند با شخصیت اصلی همذات پنداری ایجاد کند و اصلا دنبال این قضیه نیست، همان رویکردی که در داستان های مجله خانوادگی دهه 70 داشتیم.
در ادامه ولایی نیز در همین رابطه گفت: بنده فیلم را در جشنواره فجر دو سال پیش دیدم و آن نسخه کاملا مشکل داشت. فیلم طراحی دکور درستی ندارد و با دوربین نگاتیو هم که گرفته شده باشد تفاوت دراماتیکی ایجاد نمی کند.
نبود چارچوب روایی و منفعلبودن کاراکترها فیلمنامه منفعل به مخاطب ارائه میدهد
اسماعیل دوست به طرح مشکلات فیلمنامه پرداخت و گفت: داستان و آغاز فیلم زمانی است که محرک رخ داده، یعنی رفتن مادر به خارج از کشور و جایگزین شدن زن دیگری که آغاز بحران در این خانواده هست. تلاش پدر برای ایجاد توازن در خانواده کشمکش داستان را رقم می زند اما هیچ تلاشی از این پدر در داستان نمی بینیم. بلاتکلیفی کاراکترها، نبود چارچوب مشخص روایتی در فیلمنامه و منفعل بودن کاراکترها کاملا فیلمنامه ای منفعل را پیش روی مخاطب قرار می دهد، از طرفی گره افکنی بسیار خام دستانه ای در اثر می بینیم که خیلی راحت از ابتدای گمشدن دفترچه خاطرات دختر میتوانیم به پایان کار و نوع ارتباطی که با پسر دیگر فیلم به نام ام جی دارد پی ببریم، مقدمه چینی برای نقطه اوج داستان بسیار سطحی صورت گرفته و مجموع این مشکلات موجب می شود خیلی از اتفاقات فیلم را برای مخاطب توجیه پذیر نباشد، خیلی از اتفاقات هم منطق روایی ندارند و این باعث شده که کاملا با اثری سطحی روبرو باشیم.
ولایی در رابطه با مشکلات فنی توضیح داد و گفت: فیلمی که روی پرده می بینیم ایده پردازی برایش نشده و همین که تصویری روی پرده داشته باشیم و داستان را روایت کنیم کافی بوده است، چون درامی قرار نیست شکل بگیرد و تفاوتی در رویکرد فیلمساز به داستانی که می خواهد مطرح کند وجود ندارد فرم هم تفاوتی ایجاد نمی کند، در پیوند بین فرم و محتوا درک غلطی داریم فیلم حتی اگر کیفیت ساختاری خوبی داشت تفاوتی ایجاد نمی کرد چون درام داستان ضعف دارد.
اسماعیل دوست در پاسخ به این سوال که آیا باید فیلم را دید، گفت: دغدغه فیلمساز بیان معضلات اجتماعی و تقابل بین نسل هاست که آثاری شبیه به آن را بسیار دیده ایم و در این مورد می توان به آثار خانم درخشنده و برخی آثار آقای داودنژاد اشاره کرد. این دغدغه و نگاه و پرداخت کاملا توجیه پذیر و ارزشمند است ولی وقتی با اثر روبرو می شویم که هم بخواهد درد را اعلام کند و هم بتواند دغدغه ها و مشکلات پشت سر آن را اعلام کند و راهی را برای مخاطب بگذارد مخاطب هیچ استفاده ای از این آثار نمی تواند داشته باشد. مخاطب می تواند خودش انتخاب کند ولی آنچه من از این اثر می بینم نمی تواند جوابگوی معضلات نسل جوانی باشد که فیلمساز دغدغه اش را دارد.
مفهوم بلوغ می تواند در درام شکل گسترده تری داشته باشد
ولایی در ارتباط با نگاه کارگردان به دوران بلوغ صحبت کرد و گفت: به بحث استقلال و هویت دادن به نسل جدید در جامعه ی ما پرداخته نشده است، مناسبات روستایی هنوز تا حد زیادی پابرجا مانده است و کسی که فیلمساز هست و یا دغدغه فرهنگی دارد باید حرف تازه ای بزند و ایده ای داشته باشد. مفهوم بلوغ می تواند در درام شکل گسترده تری داشته باشد، در دهه 70 بحث بلوغ جدی شد و آن سال ها بحث هنرپیشه های جوان خیلی مطرح شد و فیلم های جدی تری داشتیم ولی می بینیم که مردن به وقت شهریور نمی تواند حرف تازه ای را بزند و حرف نهایی فیلم این است که سر درست بنشین و یا پیشنهادی به والدین نمی دهد و نهایتا این را می گوید که بیشتر مراقب فرزندت باش.
اسماعیل دوست در این رابطه افزود: فیلم اینقدر سطحی نگر هست که نمی توان به المان های مثبتی در این اثر برسیم، دغدغه سینمای اجتماعی سال هاست که پس از پایان جنگ و با تغییر بافت فکری افراد زیادی از جامعه و تغییرات ناشی از سنت و مدرنیته ایجاد شده و این فضای مدرنیزاسیونی که آفت گرایی و فایده گرایی را به دنبال داشته خیلی از فیلم های به ظاهر اجتماعی را ساخته که تنها در بیان، سینمای اجتماعی هستند و در قالب سینمایی قرار نمی گیرند و اثر مردن به وقت شهریور هم همین گونه است.
وی ادامه داد: با یک شعر می توان به نگاه آقای علیمردانی در این اثر و اثر قبلی ایشان رسید: این همه دیوار از خواب آبی ارغوانی چه می خواهند ... ؛ در انتهای فیلم نگاه همراهی کننده فیلمساز را با نسل جوان به ظاهر نشان می دهد که در تقابل با پایان بندی کلیشه ای و سطحی فیلم هم قرار می گیرد زمانی که با پدرش تماس می گیرد، در این اثر و اثر قبلی ایشان «به خاطر پونه» می بینیم که نگاهشان به سمت طیف دیگری هست.
ولایی: فیلم در حد شعار میماند
ولایی هم به ذکر چند نکته پرداخت و خاطرنشان کرد: «مردن به وقت شهریور» چند بازیگر جوان را به سینمای ایران معرفی میکند و حمید فرخ نژاد و هانیه توسلی هم حضور قابل قبولی دارند و استاندارد بازی را دارند. فیلمساز تصویر سمپاتیکی نسبت به جوانان فیلم ندارد و آنچه از موسیقی زیرزمینی میبینیم، تصویر وحشتناکی ست؛ یعنی نگاه بدبینانه و سرکوبگرانهای که متاسفانه خیلی از پدر و مادرها دارند که به دیوارهای کاذب منجر میشود. فیلم پیش فرض گذاشته که دیوار هست و معضل کنکور وجود دارد، ولی چون شخصیتی خلق نمیکند در حد شعار می ماند.
اسماعیل دوست در صحبتهای پایانی خود راجع به فیلم «مردن به وقت شهریور» بیان داشت: اینکه فیلمساز تمایل دارد به سمت شخصیت محوری اش سینا حرکت کند به دلیل احساساتی است که از طریق موسیقی و بار دراماتیک فیلمنامه ارائه می شود وگرنه نگاه همراهی کننده، ناشی از نگاه مثبتی نیست که به این نسل دارد. خیلی از فیلمسازان و شاید آقای علیمردانی خط قرمزها و وجود سانسور را دلیلی برای عدم ارائه اثر کامل برای سینمای اجتماعی پسند خود قرار می دهند در صورتی که در این فیلم سکانس هایی می بینیم که خیلی راحت همنشینی دخترها و پسرها را نشان می دهد ولی مطمئنا این سکانس ها تداعی کننده این موضوع نبوده و مشکلات ارائه شده و تزئینی بودن شخصیت ها و فقدان کاراکترهای منسجم موجب شده با اثر مناسبی روبرو نباشیم. شاید بهتر است فیلم هایی که راجع به بلوغ هستند را بیشتر بررسی کنیم و ببینیم از چه الگویی استفاده می کنند و با چه هدفی جلو می روند. برای این محصولات باید الگوی درستی داشت و به جای دیدن نیمه خالی لیوان، بر اساس بحران یا موقعیت حساس درام خلق کنیم.
ولایی نیز در انتها گفت: در بهترین حالت فیلمسازی یا قصه گویی یا هر پدیده ای که به سرگرمی و داستان گویی مربوط می شود، می توانیم یک شخصیت خلق کنیم و اگر این شخصیت کامل باشد موفقیتش به این است که مخاطب با آن همذات پنداری کند و این گونه است که می توانیم بگوییم یک شخصیت برای یک نسل قابل درک است ولی نمی توانیم یک ماکت درست کنیم و بگوییم این ماکتی از نسل ماست، این هم یکی از تصورات غلطیست که در سینمای اجتماعی داریم که می گوییم می خواهیم راوی یک نسل باشیم.
برنامه رادیویی سینمامعیار پنجشنبهها ساعت 14:30 دقیقه از رادیو گفتوگو پخش میشود. برنامهای با اجرای سید امیر جاوید و تهیه کنندگی و سردبیری محمد جواد طالبی که سعی دارد ضمن پرداختن به مسائل اساسی سینمای ایران سطح آگاهی مخاطب از فیلمهای روی پرده را بالا ببرد.
علیمردانی: دغدغه من مشکلات جوانان و عدم درک متقابل والدین و فرزندانشان است
در ابتدای برنامه، هاتف علیمردانی کارگردان «مردن به وقت شهریور» درباره فیلم صحبت کرد و گفت: متاسفانه به دلایل مختلفی اکران این فیلم یکسال عقب افتاد، چند روز اول بدون هیچ تبلیغی اکران شد ولی با تبلیغات سینه به سینه و حمایت مردمی فروش فیلم بالا رفت و استقبال خوبی صورت گرفت.
وی در مورد سوال مجری مبنی بر مشکلات فنی فیلم در سینما گفت: این احتمالا مشکل سینما بوده و به هیچ وجه مشکلات فنی نداریم.
علیمردانی سپس به موضوع و مسئله ی فیلم اشاره کرد و در این رابطه بیان کرد: دغدغه من مسائل و مشکلات جوانان و به خصوص عدم درک متقابل والدین و فرزندانشان هست و این فیلم نیمه خالی لیوان را نشان می دهد. مردن به وقت شهریور آینه کوچکی از نسل جدید است که ناگهان از دنیای زیبای کودکی به برهوتی پا گذاشته اند که باید بیشتر بدانند، امروزه روابط فرزندان با والدین تغییر شگرفی کرده و به شدت با تهاجم فرهنگی روبرو هستیم و باید زیرساخت هایی برای مقابله با آن ساخته شود. این فیلم هم برای والدین و هم برای جوانان هست تا جوانان بدانند که چقدر خطرات به آنها نزدیک است و والدین به لزوم آگاهی و نزدیک شدن به فرزندانشان آگاه شوند.
اسماعیلدوست: مهمترین معضل فیلم، وجود کاراکترهای کاریکاتوریست
اسماعیل دوست در رابطه با پرداخت فیلم در مسئله صحبت کرد و گفت: مشکلات خانوادگی و معضلاتی که به تبع آن ایجاد می شود و به دنبال آن دوستی های نامناسب و مشکلات بعدی عمده فیلم های این چنینی را در بر می گیرد و ایده نویی نیست. مهمترین معضل فیلم، وجود کاراکترهای کاریکاتوریست که اصلا بعد بیرونی پیدا نمی کنند و نزد مخاطب به یک پیش آگاهی از معضلات اجتماعی نمی رسند و تنها به اسم کارگردان حضور دارند، مثل «عروسک های کوکی» که حضور کارگردان نمی تواند ما به ازای بیرونی داشته باشد، از طرفی در اجرا هم خام دستی هایی در کارگردانی آقای علیمردانی می بینیم و با اثری مبتنی بر سینمای متعهدگرایانه اجتماعی روبرو نیستیم.
ولایی: خشت اول در سینمای ما در ارتباط با «بلوغ» کج گذاشته شده است
ولایی هم در نظر کلی و ابتدایی خود گفت: این فیلم در رابطه با اختلاف نسل ها نمی تواند حرف خودش را بزند به خاطر اینکه خشت اول در سینمای ما در ارتباط با «بلوغ» کج گذاشته شده است، در سینما مفهومی به نام بلوغ داریم که بحثشان ورود نسل جدید به جامعه هست و تم پررنگ در سینما و ادبیات است ولی چون هیچوقت آن را به صورت استاندارد وارد سینمای خودمان نکرده ایم رویکرد فیلمساز از ابتدا اشتباه است. اینکه ایشان می گویند فقط نیمه خالی لیوان را نشان می دهم نشان از درک نادرست نسبت به مقوله درام و بلوغ در ادبیات است.
وی افزود: درام به این صورت شکل می گیرد که ابتدا سراغ شخصیتمان برویم و اگر این مسئله در فیلم بود می توانست فیلم تاثیرگذاری باشد وگرنه چون این مسئله اتفاق نمی افتد ضعف های دیگر فیلم تحت الشعاع آن قرار می گیرد.
مجری برنامه سوال کرد: «آیا می توان منشا ضعف های فیلم را رویکرد فیلمساز به موضوع انتخاب شده دانست؟» اسماعیل دوست در پاسخ گفت: آقای علیمردانی در آثار خود به دنبال نمایش تقابل فرد با جامعه و تقابل فرد با خانواده است و مردن به وقت شهریور هم به همین شکل است اما در غالب آثار ایشان این توانایی را ندیدیم و علت آن عدم وجود دانش و آگاهی در زمینه های مختلف جامعه شناسی، روانشناسی و معضلات نسل جوانان و عدم توانایی در نگارش دغدغه ها در فیلمنامه و اجرای کارگردانی است. رسانه های دیگر را می توان در آثار اینگونه از فیلمسازانی که دغدغه اجتماعی دارند ایجاد کرد که تریبون های دیگری غیر از سینما را به خود اختصاص دهد.
اسماعیل دوست درباره شخصیتهای کاریکاتوری بیان کرد: فیلم «مردن به وقت شهریور» پیرنگ محور هست و در اینگونه آثار باید زنجیره منسجمی از وقایع رخداده و کنش و واکنش که بر مخاطب تاثیرگذار باشد وجود داشته باشد که در آن نمی بینیم، کاراکترهایی که بود و نبودشان هیچ کمکی به پیشبرد روایت نمی کند و کاملا درجا می زنند، از طرفی فقدان کنشمندی فیلمنامه و عدم پیشبرد درست روایت پردازی موجب ایستایی خیلی از عناصر فیلمسازی در این اثر می شود. ندا مکمل مادر از دست رفته خانواده هست ولی هیچ نشانه ای از این زن نمی بینیم و فقط فیلم را پر کرده و عنصر پیش برنده ای نیست.
ولایی هم دیدگاه خود را در این رابطه بیان داشت و گفت: قصه فیلم این است که پدری با پسرش که پشت کنکور است اختلاف دارد و این پسر می خواهد دوستان تازه ای پیدا کند و وارد موسیقی زیرزمینی شود و بحرانی در فیلم هست اما اینها فقط نشانه هست. فیلمساز برای بیان دغدغه ابتدا باید بگوید قهرمان من این پسر است که با وجود عناد خانواده می خواهد هویتش را پیدا کند و یا خط پدری را دنبال کند که می خواهد به هر طریقی خانواده اش را حفظ کند ولی فیلمساز هیچ کدام این دو راه را نمی رود و فقط المان هایی را کنار هم می نشاند تا تصویر کلی را بسازد و دغدغه را مطرح کند.
وی ادامه داد: فیلمساز رویکرد ریاکارانه به این قضیه دارد و واکنش آن خنثی است. فیلم نمی تواند با شخصیت اصلی همذات پنداری ایجاد کند و اصلا دنبال این قضیه نیست، همان رویکردی که در داستان های مجله خانوادگی دهه 70 داشتیم.
در ادامه ولایی نیز در همین رابطه گفت: بنده فیلم را در جشنواره فجر دو سال پیش دیدم و آن نسخه کاملا مشکل داشت. فیلم طراحی دکور درستی ندارد و با دوربین نگاتیو هم که گرفته شده باشد تفاوت دراماتیکی ایجاد نمی کند.
نبود چارچوب روایی و منفعلبودن کاراکترها فیلمنامه منفعل به مخاطب ارائه میدهد
اسماعیل دوست به طرح مشکلات فیلمنامه پرداخت و گفت: داستان و آغاز فیلم زمانی است که محرک رخ داده، یعنی رفتن مادر به خارج از کشور و جایگزین شدن زن دیگری که آغاز بحران در این خانواده هست. تلاش پدر برای ایجاد توازن در خانواده کشمکش داستان را رقم می زند اما هیچ تلاشی از این پدر در داستان نمی بینیم. بلاتکلیفی کاراکترها، نبود چارچوب مشخص روایتی در فیلمنامه و منفعل بودن کاراکترها کاملا فیلمنامه ای منفعل را پیش روی مخاطب قرار می دهد، از طرفی گره افکنی بسیار خام دستانه ای در اثر می بینیم که خیلی راحت از ابتدای گمشدن دفترچه خاطرات دختر میتوانیم به پایان کار و نوع ارتباطی که با پسر دیگر فیلم به نام ام جی دارد پی ببریم، مقدمه چینی برای نقطه اوج داستان بسیار سطحی صورت گرفته و مجموع این مشکلات موجب می شود خیلی از اتفاقات فیلم را برای مخاطب توجیه پذیر نباشد، خیلی از اتفاقات هم منطق روایی ندارند و این باعث شده که کاملا با اثری سطحی روبرو باشیم.
ولایی در رابطه با مشکلات فنی توضیح داد و گفت: فیلمی که روی پرده می بینیم ایده پردازی برایش نشده و همین که تصویری روی پرده داشته باشیم و داستان را روایت کنیم کافی بوده است، چون درامی قرار نیست شکل بگیرد و تفاوتی در رویکرد فیلمساز به داستانی که می خواهد مطرح کند وجود ندارد فرم هم تفاوتی ایجاد نمی کند، در پیوند بین فرم و محتوا درک غلطی داریم فیلم حتی اگر کیفیت ساختاری خوبی داشت تفاوتی ایجاد نمی کرد چون درام داستان ضعف دارد.
اسماعیل دوست در پاسخ به این سوال که آیا باید فیلم را دید، گفت: دغدغه فیلمساز بیان معضلات اجتماعی و تقابل بین نسل هاست که آثاری شبیه به آن را بسیار دیده ایم و در این مورد می توان به آثار خانم درخشنده و برخی آثار آقای داودنژاد اشاره کرد. این دغدغه و نگاه و پرداخت کاملا توجیه پذیر و ارزشمند است ولی وقتی با اثر روبرو می شویم که هم بخواهد درد را اعلام کند و هم بتواند دغدغه ها و مشکلات پشت سر آن را اعلام کند و راهی را برای مخاطب بگذارد مخاطب هیچ استفاده ای از این آثار نمی تواند داشته باشد. مخاطب می تواند خودش انتخاب کند ولی آنچه من از این اثر می بینم نمی تواند جوابگوی معضلات نسل جوانی باشد که فیلمساز دغدغه اش را دارد.
مفهوم بلوغ می تواند در درام شکل گسترده تری داشته باشد
ولایی در ارتباط با نگاه کارگردان به دوران بلوغ صحبت کرد و گفت: به بحث استقلال و هویت دادن به نسل جدید در جامعه ی ما پرداخته نشده است، مناسبات روستایی هنوز تا حد زیادی پابرجا مانده است و کسی که فیلمساز هست و یا دغدغه فرهنگی دارد باید حرف تازه ای بزند و ایده ای داشته باشد. مفهوم بلوغ می تواند در درام شکل گسترده تری داشته باشد، در دهه 70 بحث بلوغ جدی شد و آن سال ها بحث هنرپیشه های جوان خیلی مطرح شد و فیلم های جدی تری داشتیم ولی می بینیم که مردن به وقت شهریور نمی تواند حرف تازه ای را بزند و حرف نهایی فیلم این است که سر درست بنشین و یا پیشنهادی به والدین نمی دهد و نهایتا این را می گوید که بیشتر مراقب فرزندت باش.
اسماعیل دوست در این رابطه افزود: فیلم اینقدر سطحی نگر هست که نمی توان به المان های مثبتی در این اثر برسیم، دغدغه سینمای اجتماعی سال هاست که پس از پایان جنگ و با تغییر بافت فکری افراد زیادی از جامعه و تغییرات ناشی از سنت و مدرنیته ایجاد شده و این فضای مدرنیزاسیونی که آفت گرایی و فایده گرایی را به دنبال داشته خیلی از فیلم های به ظاهر اجتماعی را ساخته که تنها در بیان، سینمای اجتماعی هستند و در قالب سینمایی قرار نمی گیرند و اثر مردن به وقت شهریور هم همین گونه است.
وی ادامه داد: با یک شعر می توان به نگاه آقای علیمردانی در این اثر و اثر قبلی ایشان رسید: این همه دیوار از خواب آبی ارغوانی چه می خواهند ... ؛ در انتهای فیلم نگاه همراهی کننده فیلمساز را با نسل جوان به ظاهر نشان می دهد که در تقابل با پایان بندی کلیشه ای و سطحی فیلم هم قرار می گیرد زمانی که با پدرش تماس می گیرد، در این اثر و اثر قبلی ایشان «به خاطر پونه» می بینیم که نگاهشان به سمت طیف دیگری هست.
ولایی: فیلم در حد شعار میماند
ولایی هم به ذکر چند نکته پرداخت و خاطرنشان کرد: «مردن به وقت شهریور» چند بازیگر جوان را به سینمای ایران معرفی میکند و حمید فرخ نژاد و هانیه توسلی هم حضور قابل قبولی دارند و استاندارد بازی را دارند. فیلمساز تصویر سمپاتیکی نسبت به جوانان فیلم ندارد و آنچه از موسیقی زیرزمینی میبینیم، تصویر وحشتناکی ست؛ یعنی نگاه بدبینانه و سرکوبگرانهای که متاسفانه خیلی از پدر و مادرها دارند که به دیوارهای کاذب منجر میشود. فیلم پیش فرض گذاشته که دیوار هست و معضل کنکور وجود دارد، ولی چون شخصیتی خلق نمیکند در حد شعار می ماند.
اسماعیل دوست در صحبتهای پایانی خود راجع به فیلم «مردن به وقت شهریور» بیان داشت: اینکه فیلمساز تمایل دارد به سمت شخصیت محوری اش سینا حرکت کند به دلیل احساساتی است که از طریق موسیقی و بار دراماتیک فیلمنامه ارائه می شود وگرنه نگاه همراهی کننده، ناشی از نگاه مثبتی نیست که به این نسل دارد. خیلی از فیلمسازان و شاید آقای علیمردانی خط قرمزها و وجود سانسور را دلیلی برای عدم ارائه اثر کامل برای سینمای اجتماعی پسند خود قرار می دهند در صورتی که در این فیلم سکانس هایی می بینیم که خیلی راحت همنشینی دخترها و پسرها را نشان می دهد ولی مطمئنا این سکانس ها تداعی کننده این موضوع نبوده و مشکلات ارائه شده و تزئینی بودن شخصیت ها و فقدان کاراکترهای منسجم موجب شده با اثر مناسبی روبرو نباشیم. شاید بهتر است فیلم هایی که راجع به بلوغ هستند را بیشتر بررسی کنیم و ببینیم از چه الگویی استفاده می کنند و با چه هدفی جلو می روند. برای این محصولات باید الگوی درستی داشت و به جای دیدن نیمه خالی لیوان، بر اساس بحران یا موقعیت حساس درام خلق کنیم.
ولایی نیز در انتها گفت: در بهترین حالت فیلمسازی یا قصه گویی یا هر پدیده ای که به سرگرمی و داستان گویی مربوط می شود، می توانیم یک شخصیت خلق کنیم و اگر این شخصیت کامل باشد موفقیتش به این است که مخاطب با آن همذات پنداری کند و این گونه است که می توانیم بگوییم یک شخصیت برای یک نسل قابل درک است ولی نمی توانیم یک ماکت درست کنیم و بگوییم این ماکتی از نسل ماست، این هم یکی از تصورات غلطیست که در سینمای اجتماعی داریم که می گوییم می خواهیم راوی یک نسل باشیم.
برنامه رادیویی سینمامعیار پنجشنبهها ساعت 14:30 دقیقه از رادیو گفتوگو پخش میشود. برنامهای با اجرای سید امیر جاوید و تهیه کنندگی و سردبیری محمد جواد طالبی که سعی دارد ضمن پرداختن به مسائل اساسی سینمای ایران سطح آگاهی مخاطب از فیلمهای روی پرده را بالا ببرد.
ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *