"آمنه بنت وهب" یکی از نامدارترین مادران تاریخ زندگی بشر
خبرگزاری میزان - بازیگر نقش "آمنه" در یادداشتی برای فیلم "محمد رسول الله نوشت": پرواز می دهم جانم را به لحظه ای که آمنه در کنار محمد(ص) بر دشتی زیبا به آسمان نگاه می کند و بهترین آرزوهای مادرانه را برای فرزندش دارد.
خبرگزاری میزان -
به ، مینا ساداتی بازیگر نقش "آمنه"در فیلم "محمد رسول الله(ص)" در یادداشتی برای این پروژه عظیم جهان اسلام نوشت:
نوشتن، دشوار است. نوشته ای زیبا را خواندن، ساده تر است و شیرین تر. با یادداشتی ساده مواجه شدن، مطلوبتر است. وظیفه دشوار نوشتن یادداشتی درباره فیلم بزرگ "محمد(ص)" را به سادگی می سپارم. چرا که سادگی پر از اعجاز است. چرا که سادگی صداقت می آورد و راستگویی، اولین نشان و مهمترین وصیت رسول حق است. حرف من و واژه های این متن، مطلقاً ندای درون من است.
من به مرورِ رویدادهایی که در روزگار فیلمبرداری، بسیار سخت و پیچیده و رمزآلود بود و امروز با گذشت چندین ماه به جانم نشسته، قانعم و این قناعت امروز بخشی عمیق از زندگی حرفهای من شده. بخشی قابل دفاع از روند آرام طی طریق در جاده باشکوه سینمای ایران. یادداشتی که باید اعتراف نامه ای باشد در مدح سینما. یادداشتی درباره پروژه ای با قالبی کاملاً حرفه ای. با بهترین ها بودن و از بهترین ها دیدن. با بهترین روایتی که از کودکی آویزه جانمان شده. با روایت زندگی محمد مصطفی(ص). یادداشتی درباره تجربه نقشی که یکی از نامدارترین مادرهای تاریخ زندگی بشر است: آمنه بنت وهب.
پرواز می دهم جانم را به لحظه ای که آمنه در کنار محمد(ص) بر دشتی زیبا به آسمان نگاه می کند و بهترین آرزوهای مادرانه را برای فرزندش دارد. پرواز می دهم جانم را به زمانی که آمنه در دوران بارداری، با هدیه ای که خداوند به امانت به او سپرده، درد دل می کند. پرواز می دهم جانم را به روزگاری که تلاش میکردم از امورات این جهانی کمی دست بشویم تا شفاف تر، جامه آمنه را بر تن کنم. پرواز می دهم جانم را به اوقاتی که صرف خواندن مقالاتی درباره مادر پیامبر(ص) و کتاب "پیامبر” نوشته زین العابدین رهنما و سایر مرجع هایی شد که به زندگی خاتم انبیا و مادرش آمنه می پرداخت. اوقاتی که با آن، شاکله نقش در کنار گفتگو با کارگردان شکل می گرفت و نقش می بست. اوقاتی که منتظر میشدم تا همه در سکوتی عمیق، سفره لحظه بازی را رنگین کنند تا من تلاش کنم این چیدمان باشکوه را در قالب جملات و احوالات نقش به پیش ببرم. اوقاتی که امروز حسرت دورشدنش را میخورم و اینکه آیا قدردانش بودم یا نه؟ آیا برای آینده، میوهاش را چیدم یا نه؟ آیا صبورترم کرد یا نه؟ آیا آرامترم کرد یا نه؟ آیا وسیعترم کرد یا نه؟ اوقاتی که خوش بود و ناب. اوقاتی که تجارب شیرین من است در فیلم محمد(ص).
درکنار کارگردانی که شاهد تلاش جانکاهش بودم برای عبور از این مأموریت بزرگ؛ مجید مجیدی.
در کنار ویتوریو استورارو ، جیانِتو دروسی، کرکا و… که از نوابغ زنده سینمای جهان هستند و رفتار حرفه ای و شیفته وارشان را برای به سرانج امرساندن این پروژه پر فراز و نشیب دیدم.
گفتگوهای شیرین با یدالله نجفی، محسن شاه ابراهیمی و… تماشاکردن هم بازیهای دلپذیر و سفرهای دور و طولانی که فرصتی بود برای فرار از روزمرگی.
در کنار این آدمهای نازنین و رفت وآمدها و دویدنها و تلاش کردن ها و خنده ها و گریه ها و… همگی دست داد به یمن حضور در این فیلم.
این تجربه نفیس و گران را ارج مینهم.
انتهای پیام/
نوشتن، دشوار است. نوشته ای زیبا را خواندن، ساده تر است و شیرین تر. با یادداشتی ساده مواجه شدن، مطلوبتر است. وظیفه دشوار نوشتن یادداشتی درباره فیلم بزرگ "محمد(ص)" را به سادگی می سپارم. چرا که سادگی پر از اعجاز است. چرا که سادگی صداقت می آورد و راستگویی، اولین نشان و مهمترین وصیت رسول حق است. حرف من و واژه های این متن، مطلقاً ندای درون من است.
من به مرورِ رویدادهایی که در روزگار فیلمبرداری، بسیار سخت و پیچیده و رمزآلود بود و امروز با گذشت چندین ماه به جانم نشسته، قانعم و این قناعت امروز بخشی عمیق از زندگی حرفهای من شده. بخشی قابل دفاع از روند آرام طی طریق در جاده باشکوه سینمای ایران. یادداشتی که باید اعتراف نامه ای باشد در مدح سینما. یادداشتی درباره پروژه ای با قالبی کاملاً حرفه ای. با بهترین ها بودن و از بهترین ها دیدن. با بهترین روایتی که از کودکی آویزه جانمان شده. با روایت زندگی محمد مصطفی(ص). یادداشتی درباره تجربه نقشی که یکی از نامدارترین مادرهای تاریخ زندگی بشر است: آمنه بنت وهب.
پرواز می دهم جانم را به لحظه ای که آمنه در کنار محمد(ص) بر دشتی زیبا به آسمان نگاه می کند و بهترین آرزوهای مادرانه را برای فرزندش دارد. پرواز می دهم جانم را به زمانی که آمنه در دوران بارداری، با هدیه ای که خداوند به امانت به او سپرده، درد دل می کند. پرواز می دهم جانم را به روزگاری که تلاش میکردم از امورات این جهانی کمی دست بشویم تا شفاف تر، جامه آمنه را بر تن کنم. پرواز می دهم جانم را به اوقاتی که صرف خواندن مقالاتی درباره مادر پیامبر(ص) و کتاب "پیامبر” نوشته زین العابدین رهنما و سایر مرجع هایی شد که به زندگی خاتم انبیا و مادرش آمنه می پرداخت. اوقاتی که با آن، شاکله نقش در کنار گفتگو با کارگردان شکل می گرفت و نقش می بست. اوقاتی که منتظر میشدم تا همه در سکوتی عمیق، سفره لحظه بازی را رنگین کنند تا من تلاش کنم این چیدمان باشکوه را در قالب جملات و احوالات نقش به پیش ببرم. اوقاتی که امروز حسرت دورشدنش را میخورم و اینکه آیا قدردانش بودم یا نه؟ آیا برای آینده، میوهاش را چیدم یا نه؟ آیا صبورترم کرد یا نه؟ آیا آرامترم کرد یا نه؟ آیا وسیعترم کرد یا نه؟ اوقاتی که خوش بود و ناب. اوقاتی که تجارب شیرین من است در فیلم محمد(ص).
درکنار کارگردانی که شاهد تلاش جانکاهش بودم برای عبور از این مأموریت بزرگ؛ مجید مجیدی.
در کنار ویتوریو استورارو ، جیانِتو دروسی، کرکا و… که از نوابغ زنده سینمای جهان هستند و رفتار حرفه ای و شیفته وارشان را برای به سرانج امرساندن این پروژه پر فراز و نشیب دیدم.
گفتگوهای شیرین با یدالله نجفی، محسن شاه ابراهیمی و… تماشاکردن هم بازیهای دلپذیر و سفرهای دور و طولانی که فرصتی بود برای فرار از روزمرگی.
در کنار این آدمهای نازنین و رفت وآمدها و دویدنها و تلاش کردن ها و خنده ها و گریه ها و… همگی دست داد به یمن حضور در این فیلم.
این تجربه نفیس و گران را ارج مینهم.
انتهای پیام/
ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *