سناریوهای بر باد رفته!
_ جواد منصوری در روزنامه حمایت نوشت: تحلیل دقیق و واقعگرایانه جبهه دشمن و راهبرد و خطمشی او یکی از مؤلفههای اساسی نظام اسلامی محسوب میشود. دولت استکباری آمریکا بهعنوان نقطه کانونی خباثت و دشمنی علیه ایران، با اینکه از هیچگونه توطئه، تهدید و تحریم دریغ نورزیده، ولی در عین حال، به مراد خود نیز دست نیافته است. برنامههای عملیاتی جبهه معاندان جمهوری اسلامی از این منظر، همگی حول محور «جنگ اقتصادی» طراحی و اجرایی شدهاند، ولی این به مفهوم کوتاه آمدن آمریکا و اذنابش از تقویت برنامه نظامی خود نیست.
کاخ سفید با ۷۳۸ میلیارد دلار بودجه سال جاری در بخش نظامی، یکی از بزرگترین برنامههای تولید و فروش سلاح را در جهان پیگیری میکند و هیچ کشوری بهاندازه آمریکا روی افزایش بودجه نظامی خود سرمایهگذاری نکرده است. با این حجم انبوه از تسلیحات، ولی واشنگتن از نبرد در این میدان مأیوس شده و طبق ارزیابیهای چندباره، مطمئن است که در هماوردی با ایران، نهتنها به نتیجه نخواهد رسید بلکه شکست هم خواهد خورد.
از نگاه راهبردی، کوتاه آمدن آمریکا از دستوپنجه نرم کردن با جمهوری اسلامی در این معرکه، یک پیروزی بسیار بزرگ به شمار میآید. فرماندهان پنتاگون قطعاً اگر برنامهای برای هجمه به ایران در دست داشتند و از عاقبتش مطمئن بودند، لحظهای در حمله به کشورمان تردید نمیکردند.
در جنگ فرهنگی نیز دستاوردی جز ناکامی به دست نیاوردند. سالها برنامهریزی برای حمله به ارکان و اصول ارزشی و آرمانی، از نظر برخی موفق شده بود، درحالیکه با پیش آمدن رویدادها و عرصههای جدید نظیر حمله داعش به حرم آل الله (ع) مشخص شد که روحیه شهادت در میان نسل جدید انقلاب همچون نسلهای اول و دوم، برقرار و در جریان است. تنشها و بحرانهای امنیتی – سیاسی همچون فتنه سالهای ۸۸ و ۹۸ نیز راه بهجایی نبرد و ایران اسلامی، در این مقاطع هم سربلند بیرون آمد.
بنابراین، نقطه تمرکز در مواجهه ایران با قدرتهای جهانی، جبهه اقتصاد بوده و هست، اما سؤال اینجاست که در این نبرد کدام طرف با توجه به هزینههایی که کرده، برندهشده است؟ جنگ اقتصادی با اینکه باعث زحمت و آسیبهایی شد و عمده این ضررها بخاطر خوشبینیهای غیرواقعبینانه و اعتماد به غرب رخ داد، اما در مقام جمعبندی و نتیجهگیری، آمریکا برنده نبود.
«مایک پمپئو»، وزیر خارجه سابق و لمپن آمریکا هم به این واقعیت اشاره کرده و سایر مقامات این کشور نیز بر آن صحه گذاشتهاند. «رابرت مالی»، رئیس گروه اقدام علیه ایران، چندی قبل در یک مصاحبه تلویزیونی اذعان کرده بود: «وضعیتی که بر اثر کارزار فشار حداکثری دولت ترامپ علیه ایران ایجاد شده بود، به طرز وحشتناکی شکست خورد و این به طرز بدی به منافع ایالاتمتحده آسیبزده است».
موضوع بسیار حائز اهمیت در این میان، آن است که جمهوری اسلامی با تکیه بر «مقاومت فعال»، وضعیت پدافندی را به آفندی تبدیل کرده است. به این مفهوم که در کنار تبدیل کردن تهدید تحریمها به فرصتی برای بازسازی شبکه تولید داخلی، دیپلماسی اقتصادی در مسیر همگرایی با قدرتهای منطقهای در حال کار کردن است. این اتفاقی است که پس از تحکیم روابط تهران با پکن و مسکو، عضویت رسمی ایران در پیمان شانگهای و به جریان افتادن قرارداد راهبردی کشورمان با چین، سرعت یافته و شرایط به سمتی پیش رفته که آمریکا و اروپا را در عمل انجامشده قرار داده است. شاید بتوان گفت که «معکوس شدن فشار حداکثری»، تعبیری کاملاً صحیح و منطبق با حقایق باشد.
به تعبیر «دنیس رأس» مسئول امور ایران در دستگاه دیپلماسی آمریکا در دوران ریاستجمهوری «باراک اوباما»؛ «ایرانیها بهوضوح دیگر هراسی از ما ندارند که این بهخودیخود به مفهوم آن است که ما در حقیقت نه در موضوع هستهای و نه در منطقه، دیگر سطحی از بازدارندگی نداریم... ایران در حال حاضر، نوعی از رویکرد فشار حداکثری را در قبال ایالاتمتحده در پیش گرفته، رویکرد ترامپ را در قبال ما بکار گرفته است و این انتظار وجود دارد که ما قبول خواهیم کرد».
علاوه بر نکاتی که این مسئول آمریکایی گوشزد کرد، باید به مقامات کاخ سفید یادآور شد که آنها چارهای جز پذیرفتن «ایران قوی» ندارند و اگر امروز با شرایط جمهوری اسلامی کنار نیایند، در آینده باید دهها برابر، هزینه بپردازند. این یک واقعیت انکارناپذیر است که ایران امروز در مقایسه با یک دهه پیش، توازن قدرت را با تکیه بر توانمندیهای داخلی و شرکای قابلاعتماد شرقی به نفع خود تغییر داده و هیچ تحولی در سطوح منطقهای و فرا منطقهای بدون مشارکت کشورمان رخ نمیدهد. وانگهی، به فرض محال که آمریکا (طبق تصریحات مکرر بایدن، بلینکن و رابرت مالی) از طریق «برنامه جامع اقدام مشترک» (برجام)، پیشرفت برنامه هستهای ایران را متوقف کند، ولی قطعاً قادر نیست به دانش بومی هستهای خدشه وارد نماید.
این قضیه در خصوص سایر مؤلفههای قدرت جمهوری اسلامی نیز صادق است و بنمایههای کشور بهخصوص در حوزه علم و فناوری، منطقهای و موشکی به حدی رسیده که هیچ نیرویی نمیتواند سد راه آنها شود. یانکیها در فواصل و مناسبتهای مختلف اظهار تأسف کردهاند که ترامپ از طریق پشت پا زدن به برجام، باعث تشدید فعالیتهای ایران و به خیال آنها افزایش تنش در منطقه شد و این در حالی بود که بهاصطلاح کارزار فشار حداکثری کلید خورده بود.
خب! بنا به حسابرسی باشد، این آمریکاییها هستند که به دلیل روحیه استکباری و تحمیل مناسبات فرهنگی و اقتصادی خود، مغضوب ملتهای منطقه بوده و ناظر به همین دلایل است که از افغانستان گریختند و در حال تمهید خروج از عراق هستند. ایران در فرار آمریکا از منطقه سهم بزرگی داشته و دارد، اما در پایان باید تأکید کرد که تمرکز واشنگتن بر آسیای شرقی نیز چاره کار نیست و کاخ سفید و شرکایش به علت عدم تجانس با ساز و کارهای منطقهای، بهطور حتم از این راهبرد طرفی نخواهند بست و باید به خلیج خوکها بازگردند.