ایران آماده پرواز
_ روزنامه جام جم نوشت: استفانو پالاتزی، دادستان فدراسیون فوتبال ایتالیا در اقدامی عجیب، درست در روزی که ایتالیا باید در نیمهنهایی جامجهانی به مصاف آلمان مقتدر میرفت درخواست سقوط چهارتیم از تیمهای سری A را به دستههای پایینتر صادر کرد. یوونتوس، لاتزیو، فیورنتینا و رجینا متهمان اصلی این پرونده بودند، پروندهای که یقه میلان را هم گرفته بود.
اصلا شوخی نبود، بیشتر از نصف بازیکنان تیمملی در جامجهانی از همین تیمها بودند، حالا بعد از دو سال کشمکش در دستگاه قضایی ایتالیا درست در چهارم ژوئیه، دادستان درخواست خودش را صادر کرده بود، مثل اینکه یک بمب بزرگ وسط اردوی تیمملی ایتالیا منفجر شود، روزی که باید برای فینال میجنگیدند.
چه حالی داشتند بازیکنانی که امیدوار بودند درخشش تیمملی ایتالیا در جامجهانی برگ تظلم شان باشد که از جان مایه گذاشته بودند و در حالی که یک قدم با حذف در مرحله مقدماتی فاصله داشتند حالا در مقابل دروازههای فینال انتظار میکشیدند که این خبر هولناک مثل پتک روی سرشان خورد.
قصهها، اما وقتی به یاد ماندنی میشوند که گرههای بزرگی باز شوند و هرچه گره کورتر باشد قصه شنیدنیتر و به یادماندنیتر خواهد بود، درست مثل فوتبال خودمان.
خیلی از آن روزهای سخت نگذشته که سرمربی تیمملی فوتبال رفت، نه فقط ول کرد و رفت، شکایت نقرهداغ کنی هم از فدراسیون فوتبال ایران کرد.
آن روزها خبر خوب در فوتبال آنقدر کمیاب بود که هیچ کس فکر نمیکرد از این ماتمسرا یک روز هم خبر خوبی بیرون بیاید، همه فکر میکردند باید از این قطار که به نظر میرسید سرنوشتی جز سقوط ندارد پیاده شوند.
ماجرا، اما این طور نماند، آن روزها و در مرحله اول مقدماتی جامجهانی گفتند اگر تیمملی سه بازی پیش رو را نبرد، کار تمام است و باید جامجهانی که هیچ، مرحله مقدماتی جام ملتها را هم از توی خانه تماشا کنیم و مثل آب خوردن حذف میشویم.
اینکه میگویم مثل آب خوردن به خاطر این است که قبل از این رقابتها همیشه در مرحله اول مقدماتی تیمها را جوری میبردیم که انگار ما از یک سیاره دیگر بودیم و آنها تیمهای ضعیفترین محلههای ضعیفترین کشورها! یادتان باشد مالدیو و بوتان و امثال آنها خاطرات همین مرحله هستند. ما در این بازیها فقط به رکورد زدن فکر میکردیم.
بعد با همان تیم میآمدیم به مرحله بعد و سبیلهای غرورمان را تاب میدادیم و اگر هم صعود میکردیم با، اما و اگر بود و اگر صعود هم نمیکردیم که همان، اما و اگر هم در کار نبود.
این بار، اما ماجرا برعکس بود، ما توی مرحله اول خیلی دردسر کشیدیم و روی لبه حذف شدن دور زدیم و به جام برگشتیم، آن هم با تیمی که روحیه نداشت، مربی نداشت، فدراسیون هم حال و روز خوبی نداشت، این وسط پیدا کردن مربی اسمی هم کار سختی بود، آن قدر که قیدش را زدند.
از دهههای قبل صحبت نمیکنیم، ماجرا مربوط به همین مسابقات اخیر است، همین مسابقاتی که میرفت تا وداع تلخی برای تیمملی ما از جامجهانی ۲۰۲۲ باشد، فکرش را بکنید، تیمها میآمدند و بیخ گوش مان توی همین قطر بازی میکردند و ما نمیتوانستیم این دو قدم راه را برویم و توی جشن بزرگ فوتبال جهان باشیم.
همه چیز علیه ما بود، کنفدراسیون فوتبال آسیا هم که داشت سر تیم ما را جلوی قدوم کشورهای خلیج فارس میبرید، ما برای حذف از آن مسابقهها همه چیز داشتیم، دشمن داشتیم، ضعف داشتیم، اشتباه داشتیم و از همه مهمتر بهانههای قابل اعتنا بود که کم هم نداشتیم.
ققنوس سوخته ما، اما فرزند امید به ما داد، حالا ایستادهایم روبهروی دروازههای قطر و اگر امروز یک سه امتیاز خانگی بگیریم میتوانیم خودمان را در شبهای دوحه تصور کنیم. باقی بازیها هم تشریفاتی میشوند، به عبارتی از آن بحران بیرون آمدیم و داریم رکورد میزنیم.
مثل ایتالیای ۲۰۰۶، همان ایتالیایی که اول حرف را با آنها شروع کردیم، همانهایی که چهارم ژوئیه قبل از اینکه وارد کارزار آلمان شوند خبر را مثل سرب داغ توی گوششان ریختند. آن ایتالیا را به خاطر بیاورید، نه تنها آلمان را در نیمه نهایی شکست داد، در فینال هم فرانسه را در یک نبرد بهیادماندنی از پیش رو برداشت و به جامجهانی بوسه زد، کاری که ما در اندازههای خودمان انجام دادیم.
بله، بحرانها از آدمهای احساسی معمولی جنگجویان دلیری میسازند که کارهای نشدنی میکنند و همه میدانند که ما مردمی احساسی هستیم، مثل ایتالیاییها که وسط بحرانی که فوتبال شان را به خاک سیاه نشاند آمدند و در مقابل دهان باز میلیونها بیننده، جام قهرمانی را بالای سرشان بردند.
آن روزها را اگر یادتان رفته هم باید خوشحال باشیم و هم دل آدم را میلرزاند، اینکه چه زود میتوانیم با خبرهای خوب آن سختیها را فراموش کنیم و به آینده امیدوار باشیم آن روی خوب سکه است، اما اینکه حالمان که خوب شد عبرتهای گذشته را فراموش کنیم توی دل آدم را خالیمیکند.
یک شعار زیبا هست که میگوید: «فوتبال زندگی است»، کاری نداریم که چقدر درست میگوید، اما خیلی شبیه این روزهای ماست. ما انگار وسط زمین هستیم، وسط یک بازی در کنار ۸۰ میلیون همبازی دوستداشتنی میتوانیم از این رقابتها صعود کنیم، رکورد بزنیم و قهرمان باشیم، میتوانیم حذف شویم و بهانه و توجیه هم به اندازه کافیداریم!
اینها را گفتیم که یادآوری کنیم ما مردم ایران وسط بحران زندگی میکنیم، وسط بحرانی که در همه شئون دارد به ما حمله میکند، اوضاع ما درست شبیه تیم ملی در آن روزهای حساس مرحله اول مقدماتی است، سرمربی جدید آمده و ما حتی اجازه یک مساوی هم نداریم، چه برسد به شکست! ما باید از این به بعد تمامی رویدادهای پیش رو را با پیروزی بیرون بیاییم!
اینکه از کلمه «باید» استفاده میکنیم کاملا تعمدی است، ما چارهای جز پیروزی نداریم، از یک طرف فشار خارجیها و از طرفی کوتاهیها و اشتباههای داخلی باعث شده اینجای تاریخ بایستیم. ما چارهای جز شکستن دیوار روبهرو یا پذیرفتن شکست نداریم، کاش مثل همین فوتبالیها، مثل همینها که به قول قدیمیها، رگ شان را وسط گذاشتند بایستیم و بخواهیم و عمل کنیم. البته که این حال و روز ما بیشتر از هرچیزی انگیزه میخواهد، ما برای بازیهای پیش رو چقدر آماده ایم؟
خیلی سخت است امروز از این صحبت کنیم که باید از بحران خارج شویم، اما به این فکر کنید که روزی که وسط بحران فوتبال بودیم خوشبینترین آدمها در بهترین حالت میگفتند اگر همت کنیم از خط پایان عبور میکنیم، واقعا هیچ کس رکورد شکنی را در تاریکترین گوشه ذهنش هم نگهنداشته بود. حالا که اینجاییم، جلوتر از مهمترین رقیب، یعنی جلوتر از تمام گذشتههای خودمان!
بیایید به این فکر کنیم که ما میتوانیم در تمامی رویدادهای روبهرو پیروز بشویم و به رکورد حمله کنیم، بیایید تصور کنیم که هیچ راهی برای باختن نداریم، بیایید توی تمام رویاهاتان تصویر یک پیروزی دلنشین را نقاشی کنیم. ما مردمی احساسی هستیم، بحرانها از ما پهلوانهایی میسازد که میتوانند ورق را برگردانند.